چند فرزند دارید؟ فرزند دوم شما با فرزند اول چقدر تفاوت دارد؟ آیا روش تربیتی این دو یکسان بوده است؟ تجربه هایی را که درباره فرزند اول داشته اید درباره فرزند دوم هم به کار برده اید؟ در آن روشها تغییری هم داده اید؟ در تربیت کدامیک موفق تر بوده اید؟ تربیت کدامیک برای شما سخت تر بوده؟

حساسیت والدین نسبت به تربیت فرزند اول

بعضی والدین به فرزند اول خود تا وقتی زنده هستند حساسیت بیش از حد نشان میدهند و از او توقع بیشتری دارند. می خواهند فرزندشان بهترین باشد.

از اشتباهات او بیش از حد ناراحت می شوند. او را همیشه بچه می دانند. خود را در تصمیم گیری های او بیشتر از بقیه بچه ها دخیل می دانند و معمولا بیشتر ایراداتش را می گویند تا خوبی هایش را. این حساسیت ها معمولا باعث می شود که فرزندان اول از والدین خود شاکی باشند که چرا بین آنها و دیگر فرزندانشان تفاوت قائلند.
بچه اول معمولا وقتی می خواهد تفریح کند از نظر والدین بزرگ شده است و هرگاه می خواهند تصمیم بگیرند هنوز بچه است! این حساسیت ها برای این است که والدین فکر می کنند فرزند اول مثل پرچم خانواده و معرف والدین می ماند.

والدین همیشه دارند در برابر دیگران به او می بالند پس اگر اشتباهی کند این خانواده است که زیر سوال می رود پس باید چهار چشمی مراقبش بود و برای هر اشتباهی تنبیهش کرد. این حساسیت های دست و پاگیر معمولا باعث می شود .

تربیت فرزند اول

تربیت فرزند بزرگتر

فرزندان اول کمتر از بچه های دیگر پیشرفت کنند با این که هوش فرزندان اول معمولا بیشتر از بقیه فرزندان خانواده است. آنها بیشتر از فرزندان دیگر احساس تنهایی می کنند و بیشتر در معرض افسردگی قرار می گیرند، چرا که معمولا آزادی تصمیم گیری ندارند و همیشه تحت مراقبت هستند

و کمتر فرصت تجربه دارند چون معمولا والدین شان می خواهند راه درست را به آنها در همه چیز نشان دهند.

نمی توان به این دلیل که پدران و مادران بی تجربه هستند به آنها حق داد که هر طور خواستند با فرزند اول رفتار کنند

و هر تجربه ای را با هر آزمایشی می خواهند با فرزند اولشان به دست آورند. گاهی والدین به فرزندان خود ضربات جبران ناپذیری می زنند که باعث از بین رفتن مقطعی از زندگی فرزندشان می شود،

تربیت فرزند اول

فرزند اول خود را در کارهای فرزند دوم شریک کنید

مثلا فرزندی که در دوران بلوغ است و والدینی که هیچ تجربه ای ندارند و حساسیت شدیدی در تربیت فرزندشان به خرج می دهند را تصور کنید،

ناگفته پیداست که تمام این مسائل باعث می شود که فرزندشان را بدون این که بخواهند آزار دهند و نتوانند در این دوران به او کمکی کنند و با او دوست باشند.
معمولا والدین فکر می کنند ایراد از فرزندشان است که نمی توانند با او ارتباط برقرار کنند و فرزند دومشان که با او ارتباط خوبی دارند برای این است که خود او خوب است و می تواند با آنها ارتباط برقرار کند. در صورتی که اگر به رفتارهای خود نگاه کنند متوجه می شوند که رفتار آنها با دو فرزندشان متفاوت است.

اشتباه دیگر والدین این است که بدون این که به رفتارشان دقت کنند نیتشان را در نظر می گیرند.

آنها همیشه می گویند ما به نفع فرزندمان تصمیم می گیریم، برای او دلسوزیم و خیرش را می خواهیم و متاسفانه گاهی پشت این نیات پنهان می شوند .

و رفتارهای خود را توجیه می کنند. والدین باید بدانند که بی تجربه اند و فرزند اولشان در هر سنی که باشد آنها تجربه قبلی آن دوران را نداشته اند و امکان دارد اشتباه کنند.

چه باید کرد؟

با این همه هستند پدر و مادرانی که در تربیت فرزند خود بسیار موفقند و فرزندشان نیز از آنها راضی است. والدینی که با فرزندان اول خود مشکل دارند می توانند با رعایت نکات زیر به موفقیت هایی در این زمینه دست یابند.
اول از همه والدین باید باورشان را تغییر دهند. آنها باید بدانند هر چقدر باکفایت باشند تجربه کافی ندارند و امکان دارد خطا کنند. اگر با این دید به تربیت فرزندانشان بپردازند همیشه دقت کافی را در رفتارهایشان به خرج می دهند. اما اگر فکر کنند کاری را که می کنند درست است همیشه حق به جانب هستند

و هیچگاه صدای فرزندشان را که در حال اعتراض است نمی شنوند.
دوم این که بدانند هیچ اعتراضی از طرف فرزند بیجا نیست و باید آن را ریشه یابی کنند و جای اعتراض را در رفتارشان نگذارند.

مثلا اگر فرزندشان معترض است که چرا به او آزادی نمی دهید از او بپرسید که منظورش از آزادی چیست و در چه زمینه هایی آزادی می خواهد و بعد با نظارت غیرمستقیم تان بر آزادی های او بیفزایید. همیشه یادتان باشد.

زندگی یعنی تجربه و هر کس که دارای تجربیات بیشتری باشد بیشتر زندگی کردن را آموخته است.

البته شما باید بدانید هر تجربه ای برای چه سن و چه شرایطی است و این که بعضی از تجربیات هزینه های زیادی دارند که به تجربه کردنشان نمی ارزند. ولی با تمام اینها نباید فرصت تجربه کردن را از فرزندان خود بگیرید.
همیشه اول دوست فرزند خود باشید بعدا مراقبش، چرا که بچه ها بیشترین رفتار ها را از دوستان خود می آموزند. پس اگر شما بتوانید یک دوست و یک مشاور خوب برای فرزندتان باشید بیشتر از یک مراقب و محافظ به او کمک کرده اید.

تربیت فرند

گاهی فرزندان اول از والدین خود شاکی هستند که بین آنان فرق می گذارند.


اگر اشتباهی کردید و بعدها متوجه شدید که رفتارتان اشتباه بود از فرزندتان معذرت خواهی کنید. هیچ اشکالی ندارد که والدین از فرزند خود عذرخواهی کنند، بلکه با این کار او را شرمنده کرده و این جسارت را به او می دهند که او نیز از رفتار های بد خود عذرخواهی کند.
به جای این که اشتباهات فرزندتان را بشمرید و او را تحقیر کنید و حتی اشتباهات خواهر و برادران کوچک تر از خودش را هم تقصیر او بدانید با این استدلال که آنها نیز از تو الگوبرداری می کنند، از کارهای خوب او در میان خواهر و برادرانش تعریف و او را تشویق کنید.
به جای این که فرزندانتان را با هم مقایسه کنید به مقایسه رفتارتان با آنها بپردازید، مثلا اگر پیشرفت

یکی از فرزندانتان بیشتر بود دقت کنید ببینید کدامیک از فرزندانتان را بیشتر مورد تشویق قرار می دهید. درخواهید یافت فرزندی پیشرفت بیشتری داشته بیشتر نیز مورد تشویق قرار گرفته و میدان عمل بیشتری داشته.
در کل همیشه در حال آموختن و مطالعه و مشورت با افراد کاردان در زمینه تربیت فرزندان باشید

تا بتوانید از راهکارهای جدید بهره ببرید و اشتباهات خود را برطرف کنید. همیشه بدانید یک رفتار بد فرزند شما از برخورد نادرست شما تبدیل به چند رفتار بد خواهد شد و یک رفتار خوب نیز اگر بازخورد مناسبی نبیند از بین خواهد رفت. یادتان باشد همانقدر که رضایت والدین از فرزند مهم است رضایت فرزندان نیز از والدین آنها مهم است.

آیا این مطلب مفید بود؟
لینک های مرجع
نظر خود را بنویسید! لطفا کلیک کنید