نمونه هایی زیبا برای دلنوشته چهلمین روز درگذشت

دلنوشته چهلم ؛ شاید خیلی از ما در دوره ای از زندگی مان این کلیدواژه در ذهن مان رژه رفته اند. گاهی دلمان می خواهد بنویسیم از روزهایی که سخت بودند از غم نبودن عزیزانمان گاهی دلمان می خواهد اما رمقی برای قلممان باقی نمانده است در این مطلب از تانما ما نمونه هایی از متن دلنوشته چهلم را برای شما گرد آوری کرده ایم با ما همراه باشید

دلنوشته چهلم

دلنوشته چهلمین روز درگذشت

چهل روز از غروب غم انگیز گذشت

پدری که وجودش افتخار و صفا و صداقت بود

صفای بارانی بود که با صداقت می بارید

و دلش دریای محبت و وجودش باران کرامت بود

سخت است چهل سپیده دم چشم بگشایی جایی خالی خبر از رفتن بدهد

سخت است چهل بار ناآگاه صدایش کنی و لیک صدای او طنینی در خانه نیندازد

سخت است نبودن ، ندیدن ، پا به پایش قدم نزدن و چهل بار غم نبودنش را از خانه زدودن

متن ادبی چهلمین روز درگذشت

مرگ موهبتی اسـت الهی، کـه بـه قامت هر موجود زنده ای می نشیند

بشریت از این قاعده مستثنی نیست و ما نیز از ان غافل هستیم

چه سخت اسـت باورش، تحملش، جدا شدنش و ندیدنش

ولی چه می شود کرد، باید در برابر مشیت الهی سر تسلیم فرود آورد

و فقط یاد و خاطرات او جاودانه در دل دوستدارانش باقی خواهد ماند

چهل روز است که دلتنگی های غروب را با بودن در کنار مزارش سپری میکنم و

ناباورانه روزهایم را به شب هایم گره زدم و شب هایم را به امید آن که هلال

ماهگونش را یک بار دیگر در خواب به نظاره بنشینم به صبح رساندم.

طنین صدای دلنشینش همچنان در گوشم، مهربانیش در قلبم و زیبایی چهره اش

همیشه در یادم است

متن یادبود چهلمین روز درگذشت

هنوز باورمان نمی شود که چهل روز از رفتن ناگهانی اش گذشته است

هنوز سخت است بپذیریم آن لبخندها و مهربانی ها، همچون دانه ای در زیر خاک خفته است

اما یقین داریم یادش جوانه خواهد زد و نام و نشانش، درختی سبز و تناور خواهد شد

ناباورانه روزها را گذراندیم،

بدون حضور او که باور داشتیم

وجود عزیزش نماد عینی شرف و مفهوم بخشایش بود

و هنوز با گذشت چهل روز، عکس او با چارچوب قاب بیگانه است

در اربعین هجرانش به زیارت مزار مطهرش می رویم

و با زبان اشک از اندوه روزهای فراق سخن می گوییم

متن عاشقانه چهلمین روز درگذشت

چهل غروب غمبار از پر کشیدنت به سوی ابدیت گذشت

و ما همچنان در بهت و حیرت لحظات خوب بودن با تو را مرور می کنیم

باور این همه صبوری مان نبود،

چهل بار چشم گشودن و ندیدن عزیز زندگی مان

چهل ها خواهد گذشت و یاد تو با ما خواهد بود

رفتی ز دیده و داغت به دل ماست هنوز

هر طرف می نگرم روی تو پیداست هنوز

آنقدر مهر و وفا بر همگان کردی تو

نام نیکت همه جا ورد زبان هاست هنوز

دلنوشته چهلم

متن عاشقانه چهلمین روز درگذشت

از زبان سوسن آزاده ام آمد به گوش

کاندر این دیر کهن کار سبک باران خوش است

حافظا ترک جهان گفتن، طریق خوش دلی است

تا نپنداری که احوال جهان داران خوش است

روزگاری اسـت کـه ما حال پریشان داریم

ز غم مرگ پدر، دیدة گریان داریم

بود اخلاق خوشش ورد زبان همگان

اعتباری کـه بـه ما هست ز ایشان داریم

متن به مناسبت چهلمین روز درگذشت

رفتی زه دیده و داغت به دل ماست هنوز

هر طرف می نگرم روی تو پیداست هنوز

آنقدر مهر و وفا بر همگان کردی تو

نام نیکت همه جا ورد زبان هاست هنوز

چهل روزبه جاده های مسدود چشم دوختیم

تا شاید برگردی،

اما تو هرگز کوچه های خیس و گنگ حضورمان

را به ترنم صدایت مرور نخواهی کرد!

متن به مناسبت چهلمین روز درگذشت

چهل روز است که می سوزیم و تو را نمی یابیم

نگاه پاک و مهربانت راکه همیشه بی دریغ نثارمان میکردی، نمی بینیم

از گرمای وجودت بی بهره ماندیم،

تنها با این باور که تو هنوز هم سنگ صبور ما هستی،

با تو ای مهربان، درد دل می گوییم

عزیز خفته در خاکم، گل باغ دلم بودی

درخشان گوهر پاکم، چراغ محفلم بودی

کجا یابم دگر، چون تو، اگر گرد جهان گردم

تو را ای نازنین همسر که یار رو همدمم بودی

متن به مناسبت چهلمین روز درگذشت

اربعین تو دگر باره برآییم همه

که سر تربت تو اشک نشانیم همه

ما چه گوییم که از سوگ تو بر ما چه گذشت

غرق در ماتم و اندوه و فغانیم همه

چهل روز می گذرد و می سوزیم و به هر جا می نگریم، خاطره ای از تو در خیال ما شکل می گیرد

چهل روز است که سنگ صبور خود را از دست داده ایم و نگاه پاکش را دیگر نمی یابیم!

روزها را چه غریبانه به شب رساندیم

فریاد را در سینه خفه کردیم

و اشک را خوراک روز و شب کردیم

چه سخت است در دل گریستن و به زبان هیچ نگفتن

و تکیه گاهی مطمئن را از دست دادن!

دلنوشته چهلم

دل نوشته چهلم برای استوری

چهل روز بی تو سر شد و ما ...

ناباورانه روزها را گذراندیم،

بدون حضور او که باور داشتیم

وجود عزیزش نماد عینی شرف و مفهوم بخشایش بود

و هنوز با گذشت چهل روز، عکس او با چارچوب قاب بیگانه است

در اربعین هجرانش به زیارت مزار مطهرش می رویم

و با زبان اشک از اندوه روزهای فراق سخن می گوییم

چهل غروب غمبار از پر کشیدنت به سوی ابدیت گذشت

و ما همچنان در بهت و حیرت لحظات خوب بودن با تو را مرور می کنیم

باور این همه صبوری مان نبود،

چهل بار چشم گشودن و ندیدن عزیز زندگی مان

چهل ها خواهد گذشت و یاد تو با ما خواهد بود

دل نوشته چهلم برای پست اینستاگرام

چهل گاه است که بی او زندگی کردن را مشق کرده ام

و هر روز و هر روز شاگرد مردودی بوده ام که نیاموخته و نتوانسته است

و امروز در اربعین نبودنت اعلام می کن که تا ابد بی او زیستن را نخواهم آموخت

چهل روز از غروب غم انگیز ... گذشت

پدری که وجودش افتخار و صفا و صداقت بود

صفای بارانی بود که با صداقت می بارید

و دلش دریای محبت و وجودش باران کرامت بود

به همین مناسبت بر آنیم که در روز ... از ساعت ... در ... واقع در ... گرد هم آییم

تا با یاد خاطرات جان فزایش، مرهمی بر زخم های کهنه مان بنهیم

متن ادبی چهلم برای استوری

چهل شب چشم من (ما) با گریه خو کرد

چه شب ها با تو بودن آرزو کرد

چهل شب تا سحر نقش خیالت

کنار من (ما) نشست و گفتگو کرد

چهل روز است که می سوزیم و تو را نمی یابیم

نگاه پاک و مهربانت را که همیشه بی دریغ نثارمان می کردی، نمی بینیم

از گرمای وجودت بی بهره ماندیم،

تنها با این باور که تو هنوز هم سنگ صبور ما هستی،

با تو ای مهربان، درد دل می گوییم.

متن ادبی چهلم برای کپشن

چهل غروب غمبار از پر کشیدنت به سوی ابدیت گذشت

و ما همچنان در بهت و حیرت لحظات خوب بودن با تو را مرور می کنیم

ای جلوه سپید ز یادم نمی روی

چهل غروب غمبار گذشت

و من هر روز خاطرات شیرین با تو بودن را مرور می کنم

و چه تلخی ها که از نبودنت

نشنیدن صدایت

و ندیدن خنده هایت بر دلم نشسته است

دلنوشته چهلم

دلنوشته چهلمین روز درگذشت

ز سروش باغ رضوان، تو چه نغمه ای شنیدی

که وصال کوی جانان، به بهای جان خریدی

شرری زدی به جان ها، که بیان آن نشاید

گوهر دلم تو بودی، که به خاک آرمیدی

دل ما شکسته اما، تو نمرده ای پدر جان

که تو از فنا گذشتی، به سر بقا رسیدی

چهل روز است که می سوزیم و تو را نمی یابیم

نگاه پاک و مهربانت را که همیشه بی دریغ نثارمان می کردی، نمی بینیم

از گرمای وجودت بی بهره ماندیم

و تنها با این باور که تو هنوز هم سنگ صبور ما هستی،

با تو ای مهربان، درد دل می گوییم

متن ادبی چهلمین روز درگذشت

هوالباقی

چهل غروب غمبار گذشت

مادرم ما بی تو تنها زیر سقف بی کسی
با که گوییم درد خود را چون نمی فهمد کسی

مادرم ما بی نشانیم دور تو در هر مکان
گریه باشد کار ما با اشک و خون در هر زمان

مادر جان: ای آرام روحمان، به ناله های بغض آلود و آه سردمان، گوش فرا ده
تا تو را از چرایی سکوت و بهت و دردهایمان مطلع سازیم.
بار الها دل دردمند ما در این قصه پر از غصه به خون نشست.
اکنون که درد فراق و تنهایی بندبند وجودمان را فرا گرفته
تو را به مقربان آستان کبریایی ات سوگند، در این مصیبت جانکاه، دست ما را بگیر
و ما را بر طریق تسلیم الهی استوار ساز
و مادر عزیز ما را به پاس محبت به خاندان عصمت و طهارت و دعاها و نمازهای نیمه شبش،
رضوان ابدی مقرر فرما.

چهل روز از غروب غم انگیز و نابهنگام ستاره پر فروغ بیت عشق الهی گذشت.
خلوتش ناگهانی بود و رفتنش نامنتظره، وجودش افتخار بود و نبودنش مسلخ تلخ ناباوری،
دلش دریای عشق بود و وجودش باران کرامت،
ستاره ای بود که خاموش شد و خورشیدی بود که غروب کرد،
دیگر صدایش از نهایت تاریکی و خلوت به گوش می رسد...

متن یادبود چهلمین روز درگذشت

بود که بار دگر بشنوم صدای تو را؟

ببینم آن رخ زیبای دلگشای تو را

کی ام مجال کنار تو دست خواهد داد

که غرق بوسه کنم، باز دست و پای تو را

جهانا بی وفایی ها نمودی

دمی با دل شکسته ها نبودی

عزیزی از عزیزان را ربودی

غم عالم به قلب ما فزودی

متن عاشقانه چهلمین روز درگذشت

روزها را چه غریبانه به شب رساندیم

فریاد را در سینه خفه کردیم

و اشک را خوراک روز و شب کردیم

چه سخت است در دل گریستن و به زبان هیچ نگفتن

و تکیه گاهی مطمئن را از دست دادن!

ای جوانمردان جوانمردی دگر در خاک رفت
گوهری پاک از زمین برجانب افلاک رفت
بار خود بربست از این خاک تیره دل برید
پاک جان آمد به گیتی پاک ماند و پاک رفت

دلنوشته چهلم

متن به مناسبت چهلمین روز درگذشت

بعد پرپر شدنت ای گل زیبا چه کنم

من به داغ تو جوان رفته ز دنیا چه کنم

بهر هر درد دواییست مگر داغ جوان

من به دردی که بر او نیست مداوا چه کنم

در سوگ توام ناله ز عیوق گذر کرد

داغ تو دل سوخته را سوخته تر کرد

آهی که به یادت ز دل زار برآمد

از کوه گذر کرد و بر افلاک اثر کرد

دل نوشته چهلم برای استوری

تا کی ز مصیبت غمت یاد کنم

آهسته ز دوری تو فریاد کنم

وقت است که دست از این دهان بردارم

از سوگ غمت هزار بیداد کنم

چهل روز از مرگت میگذرد و نمی دانیم چگونه تاب آوردیم چهل روز ندیدنت را….

به این امید زنده ایم که وقت مرگ بار دیگر تو را خواهیم دید

چقدر دیر می گذرند بی تو این روزها …..

دل نوشته چهلم برای پست اینستاگرام

چهل روز گذشت

اما گذر زمان یارای زدودن عشق

و یادت از هستی من را ندارد

چهل روز گذشت

از دل من اما

چه کسی یاد تو را خواهد شست

نوبهار است، چمن پرگل و نسرین است

اندر این فصل که جان پرور و عطرآگین است

پس چرا خاطر افسرده من غمگین است

متن ادبی چهلم برای استوری

ای خرم از فروغ رخت لاله زار عمر

بازآ که ریخت بی گل رویت بهار عمر

از دیده گر سرشک چو باران چکد رواست

کاندر غمت چو برق بشد روزگار عمر

عکست را نگاه می کنم

آخ که این عکس پیر نمی شود!

اما پیرم می کند!

دلنوشته چهلم

متن ادبی چهلم برای کپشن

برادرم چهل شب چشم من با گریه خو کرد
چه شب ها با تو بودن آرزو کرد
چهل شب تا سحر نقش خیالت
کنار من نشست و گفتگو کرد

چِلُمین روز است که خاموشی پدر
خاک گورت را غریبانه هم آغوشی پدر
گرچه اکنون در کنارم نیستی از حیث تن
نیست یادت را ز دل هرگز فراموشی پدر

دلنوشته چهلمین روز درگذشت

جانِ من دو روز دیگر
چهل روز از مرگت میگذرد و نمیدانیم چگونه تاب آوردیم چهل روز ندیدنت را….
به این امید زنده ایم که وقت مرگ بار دیگر تو را خواهیم دید
چقدر دیر میگذرند بی تو این روزها …..

چهل روز است روی خوبت را ندیدم مادرم
در فراقت شعر هجران می سرودم مادرم
کاش می مردم، نمی دیدم که رفتی زیر خاک
خاک بر سر شد مراَ زین غم که دیدم مادرم

.

متن ادبی چهلمین روز درگذشت

شد فصل بهار و شدم از غصه هلاک
دارم جگری کباب و چشمی نمناک
گل ها همه ی سر زه خاک برون آوردند
الا گل من کـه سر فرو برده بـه خاک

فرزند عزیزم نمیدانم کـه این چهل روز را چگونه بی تو دوام آورده ام، این چهل روز برایم چهل سال گذشت. ای پاره جگرم چه وقت رفتنت

چهل بار چشم گشودن و ندیدن عزیز زندگی ام
چهل ها خواهد گذشت و یاد تو با من خواهد بود

متن یادبود چهلمین روز درگذشت

هرگاه به تو فکر می کنم، آرام می شوم. دلم می خواهد تا برای تو بنویسم و به دست فرشته ها بسپارم تا برای تو بیاورند. جملاتم را می نویسم و با آمدن سر مزارت می خوانم. تو کجا هستی؟ آیا در آرامگاهت هستی؟ یا در قاب عکسی که هر زمان دلم برای تو تنگ می شود، آن را بوسه باران می کنم.

دلم برای روزهایی تنگ است

که می دانم باز نخواهند گشت

برای توئی که دیگر حضورت را

احساس نخواهم کرد

به راستی که چه زود دیر می شود

دلنوشته چهلم

متن عاشقانه چهلمین روز درگذشت

پشتم به تو گرم بود

و قلبم به صدایت …

تو بگو من بی تو

با غم دنیا چه کنم؟

تنهایی همین است

تکرار تلخ زندگی بی تو

شاید که بدانی …

سخت است نفس کشیدن بی تو

تو را کم داشتن چیز کمی نیست

بی تو تمام بهارها پاییز است

تمام عیدها عزا

متن به مناسبت چهلمین روز درگذشت

ﺑﻮﺩ…
ﺗﻠﺦ ﺗﺮﯾﻦ ﮐﻠﻤﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﻣﯿﺸﻨﺎﺳﻢ!
ﮐﻠﻤﻪ ﺍﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺮﺟﻤﻪ ﯼ ﺗﻤﺎﻡ ﺣﺴﺮﺕ ﺩﻧﯿﺎ!
” بود ” ﯾﻌﻨﯽ: “ﺩﯾﮕﺮ ﻧﯿﺴﺖ”
ﯾﻌﻨﯽ: ﺗﻮ ﻣﺎﻧﺪﯼ ﻭ ﺣﺠﻢ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ!
ﯾﻌﻨﯽ: ﺻﺪﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﻧﺨﻮﺍﻫﯽ ﺷﻨﯿﺪ…
” بود” ﯾﻌﻨﯽ: ﺗﻤﺎﻡ ﻫﺴﺖ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻧﯿﺴﺖ ﺷﺪ!
ﯾﻌﻨﯽ: ﯾﮏ ﺟﺎﯼ ﺧﺎﻟﯽ…
“بود” ﯾﻌﻨﯽ: ﺩﯾﮕﺮ نیستی

دل نوشته چهلم برای استوری

شنیدم بهشت هم برایت کم است
خوش به حالت
کاش من را هم می بردی
دلم برایت تنگ است
همیشه عاشقت هستم

شب ها به خوابم بیا مثل هر شب

خسته تر از آنم
که لیوانی چای آرامم کند…
آغوش گرم تو را می خواهم
در جنگلی ناشناس…
وقتی که آسمــــان،
از لا به لای شاخه ها سرک می کشد…

آیا این مطلب مفید بود؟
نظر خود را بنویسید! لطفا کلیک کنید