کافیست این روزها حوصله به خرج دهید و فقط سری به شبکه های اجتماعی پر طرفدار چون واتساپ، تلگرام و اینستاگرام بزنید. این صفحات اجتماعی پر شده اند از جملات کوتاه معنی دار و جذاب که نظر هر خواننده ای را جلب می کند. اشعار هایکو نیز از این دست بیوهای خاص هستند. تانما در این مطلب تلاش کرده نمونه ای از بهترین متن بیو هایکو را برایتان گردآوری کرده است؛

چندین بیوی جذاب و خاص هایکو

راه ها/ در جستجوی/ جای پاهای باقی مانده اند.
برف اب شده است...

کلمات/ کلافی سر در گم اند
خیابان
رودخانه ای سرخ...

نیمه شب
کمی روشن شده
با یاس سفید...

جملات بیو

فکر می کردم دریا آبی است
و مرغ دریایی سفید رنگ
اکنون که می نگرم
هم مرغ دریایی و هم دریا را خاکستری می بینم

از پنجره ی بیمارستان
جنب و جوش آدم های بیرون را
نظاره می کنم
امروز هم دردی سینه ام را می شکافد
اگر مقدر است که بمیرم
دوست دارم به زادگاهم بازگردم

رودخانه ی هیروسه
همچنان خروشان است و
سال هاست که آرزوی مرا با خود برده است

بیو واتساپ

می نشینم بر لب رود
ریسمانی درون آب می اندازم
باشد که صید کنم عمر گذشته را
ولی آن خوشبختی از دست رفته
سال هاست که این جا را ترک کرده است

زمانی که نور خورشید
پرتو افشانی می کند
داخل جنگل را ببینی
غوغایی برپاست

باران خاک را خیس می کرد
نشستم زیر باران
تا ببینم با خاک چه می کند
باران که می آید
دوست دارم برقصم

بیو واتساپ

بیو تلگرام

ابر سرخ در آسمان
باده ی سرخ در جام
همه چیز به کام
اما
هنوز هم در ته دلم
نهفته غم

نگه داشتن شترمرغ در یک باغ وحش
در یک قفس فکستنی پر از گل و لای
چه چیز جالبی داره؟
مگه نه این که لنگش درازه ؟

درخت بار سفر می بندد
عزم سفر دارد
سفری طولانی
درخت تقریبا هر شب آماده می ‎ شود
با استواری ریشه هایش را در زمین می‎گستراند

بیو اینستاگرام

کجا خواهد بود
مقصد این سفر؟
خود درخت هم نمی داند
لازم نیست بداند
اما این سفر
خواست قلبی درخت است

امشب نیز درخت بار سفر می بندد
شاید نیمه شبی
توطئه ای در سر داشته باشد.

بهار آمد
و همه جا صحبت از بهار است
برای من اما
پسرم که نباشد
آمدن بهار هیچ لطفی ندارد

متن بیو واتساپ

امروز
امروز هم
بر من غم زده
فقط دانه های برف می بارد

بر من غم زده
باد سردی هم می وزد
منم در چنگ غم
ذر پالتوی پوست روباه
زیر دانه های برف
لرزان از سرما
در چنگ غم

در مرداب ملامت
نه خواسته ای ، نه امیدی
نشسته در گل غم
ناگذیر صبح را به شب می‎رسانم

بیو تلگرام

متن بیو تلگرام

عشق من آفتاب غروب است
افتاده در آب
خاطر برگی است
جدا شده از شاخه ای در نیمه شب
بی هیچ صدایی
بی هیچ کلامی
بی هیچ سایه ای

زخمی است در وجودم
که از آن
مهر تو نفوذ می کند
ناخودآگاه احساس کردم
کسی نگاهم می کند

صندلی چرخدارم را گرداندم پشت سرم
گل کوچکی شکفته بود

متن بیو اینستاگرام

زمانی لرزش گیاه در دست باد را دیدم
احساس ضغف کردم
امروز هم
گیاه در دست باد لرزان است
اما
احساس قوت می کنم

زمانی که زندگی را مهم ترین چیز می دانستم
زندگی کردن مشقت بار بود
از روزی که دریافتم
چیزی مهم تر از زندگی کردن هم وجود دارد
زندگی برایم لذت بخش شد

ساقه ی گل پیچک به سادگی شکست
همانند گردن من
اما دوباره از همان جا
جوانه زد و شکفت

هایکوهای زیبا برای بیو

من هم
همان آبی را می نوشم که پیچک می نوشد
همان نور را می گیرم
که پیچک می گیرد
پس من هم
مثل پیچک
ساقه ای خواهم داشت
نیرومند

دیری چشم به راهمان می گذارد،
با این همه چه زود فرو می ریزد
روح شکوفه های گیلاس!

غوک را
دو گونه هنر هست:
سرودن و جنگ آوردن.

بیوی هایکو

هایکو برای واتساپ

در مسیر رود
پرواز می کند پرستو
گویی جریان دارد

ما بدو می گوییم «این جا، این سوی!»
لیکن به دور دست میرود
شب تاب.

زنی قطع قطع می کند
کنار آزاله های نهاده به گلدان
ماهی دودی را.

هایکو برای بیو تلگرام

چه ستودنی ست آن کو نیندیشد
"زندگی گذراست"
به هنگام بر جهیدن آذرخش

« نزّادی از تابستان ها است» ــ دختر چنین گفت ــ
و آن گاه
اشک ها فرو ریخت.

رقص های مقدّس در شب ــ
نفس آنان سفید است
در پس صورتک ها.

هایکو برای بیو اینستاگرام

نه نامه یی
نه پیامی
پنج کلوچه ی برنجی* در برگ خیزران.

چیماکی یا کلوچه ی یرنج را در جشن پسران، در پنج ماه مه می خوردند. یکی این هدیه را برای شاعر، بی پیامی و کلامی فرستاده است.

نام هاشان را نمی دانم
لیکن هر هرزه گیاهی
گل ظریف خود را دارد.

بیوهای هایکو

متن برای بیوی هایکو

کاکلی و کوکو
چلیپایی می سازند
با آواز یکدیگر*.
*کاکلی، که گونه یی چکاوک است،راست به بالا پرواز می کند و کوکو اُریب.

داوودی های سفید
داوودی های زرد . . .
کاش نام دیگری وجود نی دانست! *

بی اعتنا به باد

برگ پولونیا
فرو می افتد.

نمونه هایکو برای بیو

کوکویی می خواند:
لیکن امروز، درست هم امروز
کسی این جا نیست.

می اندیشم
که تنها بی هنران درمی گذرند:
اما فرزانه را، چندان که از مرگ گریز نماند
کار مردن را چه بخردانه به پایان خواهد برد!

در سرازیری کوه
ماه
همراهی ام کرد
و آن گاه که دروازه را گشودم
ماه هم داخل شد.

هایکوهای جدید برای بیو

کلبه ام تمام سوخت
چیزی نیست که مانع بشود
نظاره ی ماه را.

شالی را درو کرده اند:
مترسک،
سخت دیگر گونه می نماید.

در برابر داوودی های سفید
قیچی درنگ می کند
لحظه یی.

متن بیو هایکو

بیوی هایکو

درباره سنگی
شعری می نویسم و می گذرم. ــ
علف زارِ خشکیده.

به دور می راند
اهریمنی را که سبب ساز خواب است،
کوکو.

ای شکارچی سنجاقک
امروز او
چقدر پرواز کزده بود؟

متن بیوی هایکو

آه ای پروانه
رویایت چیست
وقت بال زدن

قزل آلایی بر می جهد

ابرها در بستر رود
حرکت می کنند.

پروانه ها جدا می شوند،
و کبودی، دست ناخورده
به آسمان باز می گذارند.

شعر هایکو

مردن و زیستن
زیستن و مردن
و خاک را شخم زدن

گدا گل کاملیا را بویید
به دورش افکند
و به راه خود رفت.

ماه درخشان پاییزی
چنان که می بینی
من هم خوب خوب ام، متشکرم.

متن بیو

بیوهای هایکو

خمیده ام کنار ایستگاه های جهان

ببخشید آقا!

با قرینه ی لرزان کدام درخت

به تعادل می رسم.

می خواهی برنگردی، برنگرد

من آب پشت سر توام

وقتی ریخت

دیگر جمع نمی شود

عمری را

صرف مروارید شدن کردم

تو کنار دریا

صدف خالی

جمع می کنی...

متن بیو هایکو

ریه ام پیر شده است
بس که انتظارت را نخ به نخ کشیدم...!!!

فکرم پرنده ای کوچک است
سوی تو می آید...!!!
پرش نده
دانه بپاش ...!!

مرا اتفاقی پیرکرد
که هرگز رخ نداد...!!!!

متن بیو هایکو برای واتساپ

هوا برای تنفس زیاد است
اما
من
هوای اطراف تو را می خواهم

ای فردا هر چه می خواهی باش !!!
من دیگر حالم را به تو نمی فروشم....

خودم که هیچ !
این وزها حتی
گل های پیراهنم سراغت را می گیرند ...!!

بیوی هایکو

متن بیو هایکو برای تلگرام

بر كلاه خیزانی
كه از مترسك ربوده ام ،
باران بی امان

بارانی مه آلود
امروز روزی شاد است
هر چند كه قله ی فوجی به دیده نمی آید

صدای زنگی به نشانه ی وقت خواب

با اندیشه ی او در سر
چگونه توانم خفت ؟

متن بیو هایکو برای اینستاگرام

به ماه كه می نگرم
تابان بر هزاران هزار كوره راه درد
می بینم تنها من نیستم گرفتار خزان
اوئه چیساتو ( Oe Chisato )

نمی دانم به چه می اندیشند آدمیان زادگاهم
می دانم اما گلهای آنجا هنوز
همان عطر همیشگی را دارند
کی تسورایوکی ( Ki Tsurayuki )

نخواهم بود آیا
یا به یاد خواهم آورد در آن جهان

آخرین دیدار مان را ؟
بانو ایزومی شیكیبو ( Lady Izumi Shikibu )

بیوهای هایکو

كاش جهان همواره چنین می ماند
چند ماهیگیر
به كار كشیدن قایقی كوچك به ساحل رود
میناموتو سانه موتو ( Minamoto Sanemoto )

بهار
تپه ای بی نام
پوشیده در مه صبحگاه
ماتسوئو باشو ( Matsuo Basho )

كودك نابینا

دست در دست مادر
می ستاید شكوفه های گیلاس را
انوموتو كیكاكو ( Enomoto Kikaku )

جمله بیو هایکو

بیوی هایکو

می شكفند و . . .
نگاه می كنیم و . . .
فرو می ریزند و . . .
اواجینا اونیتسورا ( Uejina Onitsura )

آه از این دنیای پر مشغله !
سه روز تمام
ندیده ام شكوفه ی گیلاس

اوشیما ریوتا ( Oshima Ryota )

حالا كه مرد فرزند دارد
همه ی سگهای محله را

به نام می شناسد
كارای سن ریو ( Karai Senryu )

متن بیو هایکو

در كه باز می شود

وه ! وه ! وه !

صبح برفی
كارای سن ریو ( Karai Senryu )

در دل معبد
صدای بریدن خیزرانها
رگبار سرد شامگاه
كورویاناگی شوها ( Kuroyanagi Shoha )

با تربچه اش
راه را نشان می دهد
تربچه چین
كوبایاشی ایسا ( Kobayashi Issa )

چندین نمونه متن بیو هایکو

خوشا وقتی
در كلبه ام بر حصیر می افتم
تنهای تنها

تاچیبانا آكمی ( Tachibana Akemi )

مردی اسبش را می شوید
با خورشید غروب
در دریای پاییز
ماسااوكا شیكی ( Masaoka Shiki )

باد خزان
هرچه می بینم
همه هایكو ست
تاكاهاما كیوشی ( Takahama Kyoshi )

شعر بیو هایکو

بیو هایکو

هیچ نیست
جز پیچ و تاب سرخسی

این جهان گذرا
كاواباتا بوشا ( Kawabata Bosha )

در آغوش پاسبان
دكان شیرینی فروش را نشان می دهد
كودك گمشده
كاتو شوسون ( Kato Shuson )

چای صبح اش را می خورد
• رهرو آرام است
• گل های داوودی
• ماتسوئو باشو ( Matsuo Basho )

متن بیو هایکو

آذرخش
از كنار تاریكی می گذرد
فریاد حواصیل شب
ماتسوئو باشو ( Matsuo Basho )

دریای مه گرفته
خورشید برآینده
و دیگر هیچ
شیرو ( Shiro )

نخستین روز سال
جدا از دیگران
با بوریای كهنه ی خویش چه آسوده ام
تای گی ( Taigi )

بیو واتساپ

شكوفه های گیلاس ، در دل شب
بر دروازه ی
معبد دور از راه
تای گی ( Taigi )

داوودی سپید ،
ذره ای غبار
به چشم نمی آید

ماتسوئو باشو ( Matsuo Basho )

یكی خطمی
آن جا ایستاده است ، همچون ماه رویی
از پس آب تنی
سودو ( Sodo )

بیو واتساپ

بیو تلگرام

داوودی های سفید
داوودی های زرد
كاش نام دیگری وجود نداشت !
ران ستسو ( Ransetsu )

كاكلی و كوكو
چلیپایی می سازند
با آواز یكدیگر
كیورایی ( Kyorai )

با عطر آلو
به ناگاه بر میدمد آفتاب ،
كوره راه كوهستانی
ماتسوئو باشو ( Matsuo Basho )

بیو اینستاگرام

میوه های خرمالو ،
به نارا می اندیشم ، به مهمانخانه
به رخساره ی خدمتكار
ماسا اوكا شیكی ( Masa–Oka Shiki )

به زمزمه چیزی گفتم با شقایق

در باد

سر تکان داد
((سیروس نوذری))

آه

ای راه

هرگز نیامده بود آن که رفت
((سیروس نوذری))

متن بیو هایکو

نرم و شکیبا

آسفالت را شکافته

گیاه رسته
((هنگامه ناهید))

بند نمی آید خون ام

از زخمی

که تویی ...
((محمد شیرین زاده))

چگونه یافته

گلدان گوشه ی اتاق را

پاییز ؟!
((امید کوشکی))

بیوهای هایکو

متن بیو هایکو

از میانِ شاخ سار

برگ های طلایی

بر گِردِ خرگوش

((هنگامه ناهید))

انبوه شاخه های درختان را

دستی کنار می زند

پروانه ای عبور می کند
((کاظم سادات اشکوری))

نه خاک می ماند

نه خاطره ای

این عاشق ترم می کند به تو
((سیروس نوذری))

بیوهای هایکو

کدام با من است

این چراغ کوچک

یا جهان تاریک
((سیروس نوذری))

می خواهی از تو

بت بسازند ؟

سنگ شو
((امید کوشکی))

رد می شود فقیر

در کیفم

فقط قرص خواب
((فرشته پناهی))

جملات بیو هایکو

رنگ سبز

به زردی گرایید ،

هوا

به سردی ،

من

به مرگ اندیشیدم.
((عباس کیارستمی))

چه باک از باد
ریشه در خاک دارم

((عباس کیارستمی))

فراسوی نیک و بد

آسمانی است

آبی.
((عباس کیارستمی))

متن بیو واتساپ

بیوی هایکو

همیشه با کسی

قرار ملاقات دارم که نمی آید...

نام او در خاطرم نیست...
((عباس کیارستمی))

چه راه دشواری است

گذر از شب ، از روز

گذر از خیر ، از شر

از نیک و بد

گذر از سکوت

از هیاهو

از نفرت

از خشم

از عشق

از عشق
((عباس کیارستمی))

فراوانند

بی خوابانی چون من

هر یک در کنج خلوت خویش
((عباس کیارستمی))

متن بیو هایکو

مشت خاکی بجای خواهم گذاشت

به قدر بنفشه ای

که بنشانی
((سیروس نوذری))

باب طبع من نیست

انتظار کشیدن

امّا برای باران های بهاری

ناگزیرم...
((عباس کیارستمی ))

هایکو برای بیو واتساپ

تازه می شود

هر بَهار

زَخم کُهنه ام ...
((محمد شیرین زاده))

در غیاب تو

گفتگو دارم

با تو،

در حضورت

گفتگو با خویش.
((عباس کیارستمی))

مرگ

می برد مرا

کنار ریشه هات
((مهدی دارویی))

بیو واتساپ

بیو هایکو

این سنگ ریزه ها

به پای تو چه می کنند؟

از کوه پرسیدم
((محمد شیرین زاده))

کجایی ؟

که بهار هم ،از تو

نشان ندارد
((لیلا رضایی))

چشمه هایی

در دل کوه های دوردست

کسی آب نمی نوشد

حتی پرنده ای
((عباس کیارستمی))

آیا این مطلب مفید بود؟
نظر خود را بنویسید! لطفا کلیک کنید