مجموعه ای کامل و جذاب از دلنوشته های جدایی و دلتنگی

وقتی خیلی دلت تنگ می شود و از دوری و جدایی عزیزانت بیقرار می شوی، دلت فقط تنهایی می خواهد و یک گوشه ی دنج که با خاطرات عزیزانت سپری کنی. شاید هیچ چیز نتواند مرهم دردت شود اما خواندن و نوشتن بعضی دلنوشته ها و متن ها در مورد جدایی شاید کمی آرامت کند و بتوانی لحظاتت را بهتر سپری کنی. تانما در این مطلب مجموعه ای خواندنی و خاص از متن جدایی و دلنوشته های دلتنگی جمع آوری کرده و خواندنش خالی از لطف نیست؛

نمونه متن در مورد جدایی

باورت بشود یا نه
روزی می رسد که دلت برای هیچ کس به اندازه من
تنگ نخواهد شد
برای نگاه کردنم، خندیدنم و حتی اذیت کردنم
برای تمام لحظاتی که در کنارم داشتی
روزی خواهد رسید که در حسرت تکرار دوباره من
خواهی بود
می دانم روزی که نباشم، هیچ کس تکرار من نخواهد شد

من هنوز
گاهی
یواشکی خواب تو را می بینم
یواشکی نگاهت می کنم
صدایت می کنم
بین خودمان باشد
اما من هنوز
تو را
یواشکی دوست دارم …
ناظم حکمت

چشمامو میبندم و خیال میکنم اینجایی
ولی وقتی چشمامو باز میکنم و میبینم نیستی
تازه میفهمم که چقدر دلم برات تنگ شده

متن در مورد دلتنگی

زیبا ترین دلتنگی

دلتنگ بودن برای توست

و تلخ ترین آن

دلتنگ ماندن برای تویی که می دانم

دیگر ندارمت

شبایی که آسمون صافه، دلم برات تنگ میشه چون زیبایی میلیون ها ستاره تو آسمون و ماهی که همه جا رو روشن کرده منو به یاد لحظه های خوب باهم بودنمون می ندازه.

شده شب ها
به غم سختی، تو درگیر شوی؟
یا که در خاطره ای تلخ
مدام غرق شوی؟

متن جدایی

اگه ازم دور نمیشدی هیچ وقت نمیفهمیدم چقدر دوستت دارم. حس دلتنگی برای تو قسمتی از عشقیه که بهت دارم.

کـاش دفتـر خاطراتــم
چراغ جادو بود
تا هر وقت از سـرِ دلتنگــی
به رویش دست میکشیدم
تــو از درونش
با آرزوی من بیرون می آمدی

سرم را شاید بتوانند دیگران گرم کنند
اما وقتى تو نیستى
هیچ کس نیست دلم را گرم کند!

متن جدایی

متن دلتنگی

این مپندار که نقش تو رود از نظرم
خاطرت جمع که در خواب پریشان منی
در شب بی کسی ام یاد تو مهتاب منست
خود چراغی تو و در شام غریبان منی

وقتی تو با من نیستی از من چه می ماند
از من جز این هر لحظه فرسودن چه می ماند
از من چه می ماند جز این تکرار پی در پی
تکرار من در من مگر از من چه می ماند

خود نیز باور نداری رفته ای مرا باور داری اما رفتنت را نه تو نیز ماند دیگران نمی توانی باور کنی که رفته ای اما من می گویم به سلامت خوشبخت باشی و پیروز بی وفا

جملات جدایی

اکنون تو رفته ای ، من هم خواهم رفت فرق رفتن تو با من این است که من شاهد رفتن تو هستم

برو ای خوب من ، هم بغض دریا شو ، خداحافظ !

برو با بی کسی هایت هم آوا شو ، خداحافظ !

تو را با من نمی خواهم که « ما » معنا کنم دیگر …

برو با یک « من» دیگر بمان « ما » شو ، خداحافظ !

همه چیز خنده دار بود !

داشتن تو

بودن من

ماندن ما

رفتن تو

رفتن من

این همه آه !

گاهی از این همه خنده گریه ام می گیرد… !

متن جدایی از دوست

رفته ای اینک ، اما ایا
باز برمی گردی ؟
چه تمنای محالی دارم
خنده ام می گیرد
دل هر کس دل نیست
قلبها ز آهن و سنگ
قلبها بی خبر از عاطفه اند

نمیتونم ببخشمت دور شو برو نبینمت
تیکه ای بودی از دلم گندیدی و بریدمت

چه قدر سخته دلت بخواد سرت رو باز به دیواری تکیه بدی که یه بار زیر آوار غرورش
همه وجودت له شده ….
برگرد

متن جدایی از مادر

متن جدایی از خواهر

باور کن…

که دیگر باور نخواهم کرد عشق را… دیگر باور نمی کنم محبت را…
و اگر باز گردی به تو نیز ثابت خواهم کرد…

امروز هم گذشت
با مرور خاطرات دیروز
با غم نبودنت..و سکوتی سنگین
و من شتابان در پی زمان بی هدف
فقط میروم ..فقط میدوم
تا صبحی دیگر
طلوعی دیگر ……………….

عشق آدما به هم ، قصه خنده داریه / اولش قشنگ و بعدش همه گریه زاریه

وقتی عشق ها همه از دم مثل هم تموم میشن / چرا باز باید شروع کرد ، آخه این چه کاریه ؟

متن جدایی از عشق

یاد آن دوران همیشه خوش باد / نمیدانم چرا مرا بردی از یاد

الان هرجا هستی با هرکه هستی / آرزو دارم که همیشه باشی شاد . . .

به لبهایم مزن قفل خاموشی که در دل قصه ای نا گفته دارم

ز پایم باز کن این بند گران را که از این سودا دلی آشفته دارم . . .

چیزی بگو!
حرفی روی زخمم بپاش!
من گورستانی سرگردانم،که هر روز
گوری درمن مثل زخمی تازه دهان باز میکند.

متن جدایی اجباری

عشق تو
شوخی زیبایی بود که خداوند با قلب من کرد !
زیبا بود امّا شوخی!!!!
حالا . . .
تو بی تقصیری !
خدای تو هم بی تقصیر است !
من تاوان اشتباه خود را پس میدهم . . . !
تمام این تنهایی
تاوان « جدّی گرفتن آن شوخی » بود

چه حرف بی ربطیست که مرد گریه نمی کند
گاهی آنقدر بغض داری که فقط باید مرد باشی تا بتوانی گریه کنی…

از این ناراحت نیستم کـه

اونی کـه باید می شد نشد

از این ناراحتم

چرا با این کـه میدونستم اشتباهه

با سماجت تمام ادامه دادم

از این کـه واستادم

تا بـه بدترین شکل ممکن ببازم

متن جدایی از همسر

متن جدایی از مادر

ببار ای ابر بارونی
ببار و گونه مو تر کن
مث بغض دل ابرا
ببار این بغضو پرپر کن!

عصر جمعه بی کسی هایم
دو چندان می شود
بغض های سینه ام
گویی نمایان می شود
با چراغ یاد تو
در کوچه باغ خاطره
غصه های هر شبم
از من گریزان می شود..

بعد از تو
خنده هایم در همان خیابان ها که با هم قدم زدیم
گم شدند
و جایشان را دادند
به بغضی که چشمانم را هر شب تر میکند
بغضی که نفسم را گرفته است
و تا سر حد مرگ میبرد مرا
بغضی که تا آخر عمرم قول همراهی داده است

متن جدایی از فرزند

من بی تـــو، شعر خواهم نوشت…
تـــو بی من چه خواهی کرد؟
::

غم انگیز است اگر تو را نخواهد !
مسخره است اگر نفهمی !!
احمقانه است اگر اصرار کنی…!

سر بگذار بر دردِ بازوانِ من
دستِ نگاهم را بگیر
مرا دچارِ حادثه ای کن که با عشق نسبت دارد
من… عجیب از روزگار رنجیده ام

شاید دیگر نباشم
چه بودنی؟؟
وقتی شب کنار خودت میخوابی
صبح در کنار او بیدار میشوی

متن جدایی غمگین

عجیب درگیر اقلیم چشمانم شده ام
تا دلم هوای بودنت را میکند
باران میگیرد.

در من
کوچه هاییست که با تو…
سفر هاییست که با تو…
روزهایست که باتو…
شبهاییست که با تو…
عاشقانه هاییست که باتو…
نگشته ام
نرفته ام
سر نکرده ام
آرام نیافته ام
نگفته ام
می بینی چقدر با تو کار دارم؟
زودتر بیا!

می دانی
که من
جز با تو
یا هر کس که باشم
باز تنهایم…؟

متن جدایی غمگین

متن جدایی خاص

از زیـر سنـگ هم کـه شده پـیدایم کـُن
مـدت هاست که تـنهـایی هـای مـرا
دست هـای جـستجوگـری لـمس نکـرده انـد

شبیه همه ی کارهای غیر ارادی ست
به تو فکر کردن؛
مثل نفس کشیدن، مثل تپیدن دل
اگر جلواش را بگیرم
مُرده ام!

نمیدانم چرا چشمانم گاهی بی اختیار خیس می شوند
می گویند حساسیت فصلی است
آری من به فصل فصل این دنیای بی تو حساسم.

متن جدایی از پدر

قول داد تا آخر دنیا بماند،
سر قولش هم ماند،
همان روزی که رفت برای من آخر دنیا بود

به کجا میروی ؟
صبرکن !…
صبر کن عشق زمین گیر شود بعد برو !
یا دل از دیدن تو سیر شود بعد برو !

گفتی قیدت را بزنم اما ندانستی که
دوست داشتن من از اول هم بی قید و شرط بود !

دلنوشته غمگین جدایی

بازنده منم که در را باز میگذارم
شاید که باز گردی …
دزد هم که بیاید
چیز مهمی برای بُردن نمی یابد !
مهم “من” بودم که “تو” بُردی !

شبیه برگ پاییزی ، پس از تو قسمت بادم
خداحافظ ، ولی هرگز نخواهی رفت از یادم
خداحافظ ، و این یعنی در اندوه تو می میرم
در این تنهایی مطلق ، که می بندد به زنجیرم

سال ها بعدِ رفتنت
هربار که از پنجره به کوچه نگاه می کنم
برایم دست تکان می دهی
با چمدانی که همه چیز را بُرد
حتی همین کوچه را، همین پنجره را،
چشم هایم را، ادامه ی این شعر را

متن جدایی از پدر

متن جدایی از همسر

عــطر ِ تَنت روی ِ پــیراهنـم مــانده ..
امـروز بـویــیدَمَش عمــیق ِ عمــیق ِ!
و با هـر نـفس بـغــضم را سـنگین تر کردم!
و به یــاد آوردم که دیـگر ، تـنـت سـهم ِ دیگری ست…
و غمـت سـهم ِ مــن!

دلتنگم
برای کسی که نمی شود او را خواست
نمی شود او را داشت
تنها می شود سخت برای او دلتنگ شد
و در حسرت آغوشش سوخت

مسافر بی بدرقه من
اینقدر بی صدا رفتی که از وداع جا ماندم ،
باز به غیرت چشمانم
که آبی پشت سرت ریختند

متن در مورد جدایی

سر بگذار بر دردِ بازوانِ من
دستِ نگاهم را بگیر
مرا دچارِ حادثه ای کن که با عشق نسبت دارد
من… عجیب از روزگار رنجیده ام

وقتی تو با من نیستی از من چه می ماند
از من جز این هر لحظه فرسودن چه می ماند
از من چه می ماند جز این تکرار پی در پی
تکرار من در من مگر از من چه می ماند

قصه تلخ جدایی نشود باور من
شاید این است که هر صبح بخواهم ز نسیم
تا برایم خبر آرد ز تو ای خوبترین پاکی ناب

متن در مورد دلتنگی

در ابریشم عادت آسوده بودم
توبا بال پروانۀ مـن چـه کردی؟
ننوشیده ازجام چشم تومستم
خماراست میخانۀ مـن چـه کردی؟
مگر لایق تکیه دادن نبودم؟
تـو با حسرت شانۀ مـن چـه کردی؟
مرا خسته کردی و خود خسته رفتی
سفرکرده باخانۀ مـن چـه کردی؟
جهان مـن از گریه ات خیس باران
تـو با سقف کاشانه ی مـن چـه کردی؟

به خودم افتخار میکنم که
کم اثرترین ماده مخدر هستم!
به چشم خودم دیدم یکی که معتاد من شده بود
مثل آب خوردن ترکم کرد

جـــدایـی مــان ؛
هیــچ یک از تشــریفــات آشــنایمــان را نــداشت
فقــط تــو رفـــتــی
و منن ســعی کـــردم
سنگ دل بــاشـــم

دلنوشته جدایی و دلتنگی

متن جدایی

تلخ تر از خود جدایی ها…
آنجایی است که بعدها آن دو نفر مدام باید وانمود کنند،
که چیزی بینشان نبوده…
که هیچ اتفاقی نیفتاده…
که از همدیگر هیچ خاطره ای ندارند…

این قاعده ی بازی است….
اگر دست دلتان رو شد که دوستش داری …
باختنت حتمی است …
مراقبِ آخرین جمله ی آخرین دیدار باشید ؛
دردش زیاد است!

درنگ
عجب دنیای عجیبیست!
رفتن و ماندن من به یک نقطه بند بود
زمانی که گفتی”برو”
چقدر عاشقانه می شد ، اگر نقطه اش بالا بود . .

متن دلتنگی

بی وفاتر از روزگار ندیدم بی تو دارد می گذرد !

پر از اشکم ولی میخندم به سختی
به قول فروغ که میگفت:
شهامت میخواهد سرد باشی و گرم بخندی!

انصـاف نیـست،
کـه دنیـا آنقـدر کوچـک باشـد
که آدم هـای تـکراری را روزی صـد بـار ببینـیم…
و آنـقدربـزرگ بـاشـد
که نتوانیم آن کسی را که میخـواهیـم حتـی یـک بـار ببینیـم

آیا این مطلب مفید بود؟
نظر خود را بنویسید! لطفا کلیک کنید