برای انتخاب اسم خیلی عجله نکنید، چون این مساله خیلی کار حساس و مهم است و یکی از وظایف پدر و مادر انتخاب اسم نیکو برای فرزند است. پس با کمی صبر، تامل و مشورت سعی کنید این فرصت مهم را غنیمت بشمارید و نامی خوب، پرمعنا و مناسب با سلیقه ی خود برای کودک دلبندتان انتخاب کنید. اگر شما هم جزء والدین سخت پسند هستید و فرزندتان دختر است، تانما در این مطلب نمونه هایی از ده ها اسم دختر با حرف س را برایتان جمع آوری کرده است؛

اسم دختر در شاهنامه با حرف س

سودابه : دختر شاه هاماوران . همسر کیکاووس

سهی : همسر ایرج

سیندخت : همسر مهراب . مادر رودابه

اسم دختر زردشتی با حرف س

ساینا1- (اوستایی) (اَعلام) نام خاندانی از موبدان زرتشتی؛ 2- (در طبری) ساکت

اسم دختر مازنی زیبا با حرف س

سانیا: در گویش مازندران به معنی سایه روشن جنگل

سرگل

اسم دختر گیلکی با حرف س

ساره :ستاره.

سِچومه : سیاه چشم.

سَلَمبار : چشمه ای گوارا در اشکورات.

سوجان : سوزان.

سونه : توت وحشی.

سیتکا : مرغ مینا.

سیتی : سار.

سی ده : اسم تاریخی، زن فخرالدوله بویه ای و خواهر شهریاربن قارن.

سیکیه : از پرنده گان صحرایی.

سیمبر : میدان دلگشا و مصفا.

اسم دختر یونانی زیبا با حرف س

ساردین

سمارسیس ، سردین ، نوعی ماهی شبیه به شاه ماهی

سردین

سمارسیس ، ساردین ، نوعی ماهی شبیه به شاه ماهی

سمارسیس

ساردین ،سردین ، نوعی ماهی شبیه به شاه ماهی

سوفی

حکیم

سی سام

نام دختر مگابات

اسم دختر لری با حرف س

ساواش یعنی به معنی سایه همراه

سایدا یعنی سایه مادر. سایه مادر، پناه مادر.

ستین یعنی به معنی عزیز، ستون (در حالت تحبیب اصطلاحاً به معنی ستون و تکیه گاه والدین گفته می شود.)

سوتیام یعنی نور چشمانم؛ مرکب از سو به معنای نور و روشنایی و تیام به معنای دو چشم است.

سیدا یعنی سرپناه مادر، اسم زیبای لری برای دختر.

سی ناز

اسم دختر مذهبی با حرف س

ساهره : چشمه روان

سالمه : بدون عیب، در کمال سلامت

سامره : نام شهری در عراق که مرقد امام دهم و یازدهم در آن واقع شده است

ساجده : دختر سجده کننده(عبادت کننده خدا)

ساعده : دختر مددیار، یاری کننده

سامیرا: سمیرا، زن بزرگوار، نام محلی در نزدیکی مکه،نام عمه شیرین در داستان خسرو و شیرین ترجمه عربی مهین بانو است

سامیه : یعنی بانوی بلندمرتبه و از القاب حضرت زینب

سبا : سوره ۳۴ قرآن کریم، شهری در یمن که بلقیس ملکه آنجا بوده، در عبری به معنی انسان

ستیا (setia) : زن با حیا . بانوی بلند مرتبه . نام حضرت معصومه که دختر حضرت موسی ابن جعفر هستند

ستیلا (satila) : نام دختر امام موسی کاظم و لقب حضرت مریم

سدنا: سجده کننده بر خانه خدا – مرکب از سدن(عربی) به معنای سجده کردن به کعبه + ابف فاعلی (فارسی)

سدن (saden) : پارچه ای که روی کعبه می کشند،خدمتکارکعبه

سجده : معنیش روشه

سلاله : یعنی نسل، از القاب حضرت زهرا

سلنا

سِلما : صلح، آشتی، زنِ صلح طلب، پاکی و پاکدامنی

سلوا (سلوی) : نوعی پرنده(بلدرچین) در قرآن که در بهشت هم هست

سلوی (بر وزن حلوا ) : کبوتر بهشتی در قرآن

سما : آسمان

سمانه : سمانی بلدرچین

سوره : سوره قرآن

سوده : دختر سبزه روی چشم مشکی ، خرده الماس و فلزات گرانبها

سنا : روشنایی

سندس (sandas): پارچه ای ابریشمی و لطیف ، در قرآن آمده است که لباس ابرار از جنس سندس ساخته شده استدمعنی دیگرش میشه دختری که پوشاننده بهشتیان است

سمیه : دختر کوچک والا مقام، صدای خوش، اوازی که در آن خیر باشد، نام مادر عمار یاسر یکی از اصحاب پیامبر(ص)

​اسامی دخترانه هم وزن با س

سحر و سپیده

سحر : افسون، جادو، جادوگری، ساحری.بامدادان، پگاه، سپیده دم، شبگیر

سپیده : بامدادان، سپیده دم، سحر، سپیده دمان، سحرگاهان

سَروگل و سروناز

سروگل : (سرو = درخت سرو + گل) (به مجاز) زیبا و با طراوت و شاداب - مرکب ازسرو (درختی همیشه سبز) + گل

سروناز : سرو نورسته، سروی که شاخه های آن به هر طرف مایل باشد

ساتیا و ساتین

ساتیا : از نامهای زرتشتی که گونه ی دیگر آن به نظر می رسد سادیار باشد، صادق، راستگو

ساتین : محبوب و دوست داشتنی

ساحل و دریا

ساحل : شاطی، عراق، کرانه، کنار، کناردریا، کناره ور

دریا : اقیانوس، بحر، یم، رود

سارا و سارینا

سارا : عنبرسارا، مشک، بی غش، خالص، زبده

سارینا : خالص، پاک

ساغر و ساقی

ساغر : پیاله، پیمانه، جام، باده، صبوح، صبوحی، صهبا، غارج، مل، می

ساقی : شرابدار، قدح پیما، سبوکش، نوشگر، محبوب، معشوق، پیر، مراد، خدا

ساناز و سروناز

ساناز : بی مانند، کمیاب، نام گل - نوعی گل، نادر، کمیاب

سروناز : سرو نورسته، سروی که شاخه های آن به هر طرف مایل باشد

سایان و ساینا

سایان : منسوب به سایه

ساینا : نام خاندانی از موبدان زرتشتیساکت و بی صدا. ساینا به معنی نور الی نور نیز می باشد

سپیده و سپینود

سپیده : بامدادان، سپیده دم، سحر، سپیده دمان، سحرگاهان

سپینود : دختر پادشاه هند و زن بهرام گور، سپیدی، روشنایی، برف بهشتی

ستایش و ستوده

ستایش : آفرین، تحسین، تعریف، تقدیر، تمجید، ثنا، حمد، مدح

ستوده : پسندیده، حمید، محمود، مستحسن، مقبول

سودابه و سوده

سودابه : دختر پادشاه هاماوران از شخصیتهای شاهنامه

سوده : ساییده، کوفته، نرم، سفته، سوراخ، گداخته، مذاب، فرسوده

سوگل و نازگل

سوگل : مورد علاقه و محبت زیاد، محبوب

نازگل : دختری که مانند گل زیبا و لطیف و ناز است

سوگند و سوگل

سوگند : استواری بر پیوند، استواری بر گفتن و راست گفتن - قسم

سوگل : مورد علاقه و محبت زیاد، محبوب

سونیا و سارینا

سونیا : (سو = نور + نیا) نورِ نیاکان، (در یونانی) خرد و عقل - دختر نور، دختری که در اجتماع رتبه بالایی داشته باشد

سارینا : خالص، پاک

سیتا و سیما

سیتا : نام یکی از سرداران داریوش سوم پادشاه هخامنشی. جهان و گیتی

سیما : چهر، چهره، رخ، رخسار، رو، روی، صورت، عارض، عذار، قیافه

سیما و سیمین

سیما : چهر، چهره، رخ، رخسار، رو، روی، صورت، عارض، عذار، قیافه

سیمین : سپید، نقره ای، ظریف

اسم دختر کردی با حرف س

سَروه، معنی: نسیم، باد ملایم، باد خنک، ایاز.

سارال، معنی: نام روستایی در نزدیکی سنندج

ساریسا، معنی: کوشا

سایان، معنی: منسوب به سایه، نام رشته کوهی در آسیای مرکزی

سایدا، معنی: سایه مادر

سروین، معنی: روسری و چارقد

سولین، معنی: غنچه گل

نام دختر ترکی با حرف س

سَرپیل : پاشیدن ،پراکنده گشتن ،جهیدن

سَرمین : باحیا ،آبرومند

سَلَن : آوای دلنشین

سَلما : برگ پهن

سئچکین : شایان گزینش ،برگزیده

سئزَر : قادر به درک

سئزال : دارای احساس و فهم

سئل شن : سیل شادی

سئلناز : سیل ناز و کرشمه

سئوَر : دوست دارنده ،دوست داشتنی

سئوَن :دلباخته

سئودیم :علاقه مند شدم ،پسندیدم

سئوسای : احترام متقابل در عشق ورفیق

سئوشن : شادی را دوست بدار

سئوکال : دوست داشتنی باش و زندگی کن ،حس صداقت درعشق

سئوگی :احساس دوستی

سئوناز : دوستدار ناز

سئویل :دوست داشتنی ،شایستۀ دوست داشتن

سئویم :جذّاب

سئوین : خوشحال شدن

سئوینج :حس شادی

ساچلی :گیسوی بلند

ساچناز :دختری که گیسوان زیبایی دارد

سارین :ترانه

ساناز: بی همتا

سانای :محترم

سای گول :گل محترم ،زیبارخساری که شایان احترام است.

سایا : یک رنگ وبی ریا

سایات : دارای نام و جاه

سایرا(سِهره یاسِیره ) : آواز خواندن ،چه چه زدن بلبل

سایراش : نجوا کردن ،زمزمه نمودن ،به آرامی آواز خواندن

سایراو : پرندۀ آوازه خوان ،بلبل

سایقی : احترام ،ادب

سایقین : احترام گزار ، شایان احترام

سایلان : گرامی

سایلاو : نماینده ،برگزیده

سایین : سزاوار احترام

سرین : شکیبایی

سورمه : سُرمه

سولماز : همیشه

سون گول : آخرین گل متولد شده از مادر (فرزند دختر)

سونا : قو،اُردک برای وصف دختر زیبا به کار می رود.

سونال : هدیه شده

سونای : آخرین شب طلوع ماه،بخشیده شده ،تقدیمی

سیبئل : قطرۀ باران ، خوشۀ گندم

سیرما : گلابتون،رشته های نازک وظریف وباریک طلایانقره شبیه به نخ،رشته زرین،

سیلا : ملحق شدن ،وصال

اسم دختر فرانسوی با س

سابین

سروکوهی

ساردین

سمارسیس ، سردین ، نوعی ماهی شبیه به شاه ماهی

سردین

سمارسیس ، ساردین ، نوعی ماهی شبیه به شاه ماهی

سولینا

رسمی , مقدس , موقر , محترم ,با احترام,با تشریفات

سی بل

نام ربه النوع خاک

سینره

گیاهی زینتی و نیز دارویی با گلهایی که در اواخر زمستان و اوایل بهار شکوفا می شوند، پامچال فرنگی

اسم دختر بین المللی یا حرف س

سولینا solina : ریشه فرانسه-ترکی به معنی رسمی، مقدس، موقر، محترم، با احترام، با تشریفات

سی بل si bel : نام ربه النوع خاک

سینره : گیاهی زینتی و نیز دارویی با گل هایی که در اواخر زمستان و اوایل بهار شکوفا می شوند، پامچال فرنگی

سدا : ریشه ارمنی (نام یکی از قهرمانان داستانهای ارمنی )

سامانتا (Samantha): در اواخر قرن هجدهم در ایالت متحده رواج پیدا کرد و احتمالا ترکیبی از Sam و پسوند –antha است.

سینتیا (Cynthia): این نام ریشه یونانی دارد. سینتیا لقب الهه آرتمیس نیز بوده است. بعدها این نام توسط شاعر رومی به عنوان نام یک زن مورد استفاده قرار گرفت.

سندرا (Sandra): سندرا شکل کوتاه شده ی الساندرا است. الساندرا نیز شکلی از نام الکساندر محسوب می شود. الکساندر در یونانی به معنی مدافع مردان است.

اسم دختر باستانی با حرف س

ساحل : از نام های برگزیده

سارا : از نام های برگزیده

ساغر : جام و پیمانه

سالمه : سالومه

سالومه : حساب سال و ماه

سامیار : از نام های برگزیده

ساویس : با ارزش، گرانمایه

سایه : از نام های برگزیده

سپیتا : سفیدترین و پاکترین

سپیته : سپید و درخشان

سپیده : آغاز بامداد

ستاره : اختر،کوکب

ستی : بانو، خانم، کلمه احترام

سداب : نام گیاهی است

سرور : شادمانی

سَروَر : رییس ، پیشوا

سمن : نام گلی است ، یاسمین

سمن چهر : از نام های برگزیده

سمن رخ : از نام های برگزیده

سمن روی : از نام های برگزیده

سمن ناز : نام دختر کورنگ

سمنبر : لطیف، سفید و خوشبو

سمنزار : بوستان یاسمن

سمیرا : از نام های برگزیده

سنبل : نام گلی است

سهی : راست، نام زن ایرج

سودابه : نام زن کیکاووس

سوزان : نام زن رامشگر تورانی

سوسن : نام گلی خوشبو

سوگل : از نام های برگزید

سوگند : از نام های برگزیده

سیما : روی ، چهره ،صورت

سیمبر : دارنده اندام سفید

سیمروی : سپیدروی

سیمگون : نقره فام

سیمین : نقره فام، سفید

سیمین چهر : سپیدروی

سیمین دخت : ازنام های برگزیده

سیمین رخ : از نام های برگزیده

سیندخت : نام دختر مهراب، پادشاه کابل

اسم دختر پرطرفدار با حرف س

ساهره : چشمه روان

سامره : نام شهری در عراق که مرقد امام دهم و یازدهم در آن واقع شده است

ساجده : دختر سجده کننده(عبادت کننده خدا)

سبا : سوره 34 قرآن کریم، شهری در یمن که بلقیس ملکه آنجا بوده، در عبری به معنی انسان

ستیا (setia) : زن با حیا . بانوی بلند مرتبه . نام حضرت معصومه که دختر حضرت موسی ابن جعفر هستند

سجده : معنیش روشه

سلاله : یعنی نسل، از القاب حضرت زهرا

سما : آسمان

سمانه : سمانی بلدرچین

سمین : چاق، فربه ، ارزشمند و عالی ، معمولاً در مورد سخن و شعر گفته می شود

سوره : سوره قرآن

سنا : روشنایی

ساحل : از نام های برگزیده

سارا : از نام های برگزیده

ساغر : جام و پیمانه

سالومه : حساب سال و ماه

ساویس : با ارزش، گرانمایه

سایه : از نام های برگزیده

سپیده : آغاز بامداد

ستاره : اختر،کوکب

سرور : شادمانی

سمن : نام گلی است ، یاسمین

سمیرا : از نام های برگزیده

سنبل : نام گلی است

سودابه : نام زن کیکاووس

سوزان : نام زن رامشگر تورانی

سوسن : نام گلی خوشبو

سوگل : از نام های برگزید

سوگند : از نام های برگزیده

سیما : روی ، چهره ،صورت

سیمین : نقره فام، سفید

سیمین دخت : ازنام های برگزیده

اسم دختر با گل با حرف س

سارگل

گل زرد

سپیده گل

گل سپید، گلی که موقع سر زدن سپیده باز شود

سَرگل

اولین گل، بهترین از هر چیز

سَروگل

(سرو = درخت سرو + گل) (به مجاز) زیبا و با طراوت و شاداب

سی گل

سی عدد گل

سمن گل

گل یاسمن

سحرگل

(عربی فارسی) گل سپیده دم؛ (به مجاز) زیبا و با طراوت

سوگل

مورد علاقه و محبت زیاد، محبوب

اسم دختر کوتاه با حرف س

سحر

معنی: زمان قبل از سپیده دم، صبح
ریشه: عربی

سرو

معنی: از انواع درختان که همیشه سبز است؛ (به مجاز) شاداب و با طراوت
ریشه: فارسی

سما

معنی: آسمان
ریشه: عربی

سمر

معنی: حکایت، افسانه، داستان؛ مشهور و گفتار و سخن
ریشه: عربی

سمن

معنی: نام گیاهی (رازقی)، یاسمن؛ (به مجاز) چهره سفید و لطیف و همینطور بوی خوش
ریشه: فارسی

سنا

معنی: روشنایی، گروهی از گیاهان درخچه ای یابوته ای گرمسیری و خودرو از خانواده گل ارغوان
ریشه: عربی

ستی

معنی: عنوانی احترام آمیز برای زنان، زن و دختر
ریشه: عربی

سبا

معنی: سوره سی و چهارم از قرآن کریم؛ نام شهر بلقیس؛ (در عبری) انسان
ریشه: عربی

سدا

معنی: نام قهرمان یکی از داستانهای ارمنی
ریشه: ارمنی

سها

معنی: (تلفظ: sohā) نام کوچکترین ستاره دب اصغر که در قدیم چشم پزشکان از آن برای آزمون صحت بینایی استفاده می کردند.
ریشه: عربی

اسم دختر مختوم به الف با حرف س

سَمرا

معنی: زن گندمگون
ریشه: عربی

سَمیرا

معنی: زن گندمگون، شمیرا
ریشه: عربی

سَنا

معنی: روشنایی؛ گروهی از گیاهان درخچه ای یابوته ای گرمسیری و خودرو از خانواده گل ارغوان
ریشه: عربی

سُلدا

معنی: حامی، یاور
ریشه: ترکی

سِتیا

معنی: گیتی، دنیا و روزگار
ریشه: اوستایی - پهلوی

سِتیلا

معنی: نام دختر حضرت موسی کاظم(ع)؛ نام حضرت مریم.
ریشه: عربی

سِلوا

معنی: گیاهی علفی، خودرو یا زینتی از خانواده نعنا، مریم گلی؛ هر چیز که تسلّی دهد؛ انگبین، عسل.
ریشه: عربی

سابرینا

معنی: مژده، بشارت
ریشه: آشوری

ساتیا

معنی: از نامهای باستانی
ریشه: فارسی

سارا

معنی: خالص، نام زن حضرت ابراهیم(ع) و مادر اسحاق(ع)
ریشه: عبری

سارنیا

معنی: خالص، پاک، منزه، بانوی بی ریا، دختر پاکدامن
ریشه: فارسی

ساریسا

معنی: کوشا
ریشه: کردی

سارینا

معنی: خالص، پاک
ریشه: فارسی

سالسا

معنی: تند و تیز، نوعی سس اسپانیایی
ریشه: لاتین

سالویا

معنی: نام گلی است
ریشه: لاتین

سالینا

معنی: سال + ین (پسوند نسبت) + ا (پسوند نسبت)، منسوب به سال

ریشه : فارسی

سامینا

معنی: مانند مینا؛ نام گلی
ریشه: فارسی

سانیا

معنی: سایه روشنِ جنگل
ریشه: فارسی

سایا

معنی: یکرنگ، بیریا
ریشه: ترکی

سایدا

معنی: سایه مادر
ریشه: کردی

ساینا

معنی: نام خاندانی از موبدان زرتشتی؛ (در طبری) ساکت و بیصدا؛ سایه ای که مشخص و قابل رؤیت باشد.
ریشه: اوستایی - پهلوی

سدا

معنی: نام قهرمان یکی از داستانهای ارمنی
ریشه: ارمنی

سدنا

معنی: (تلفظ: sadenā) سجده کننده بر خانه خدا، مرکب از سدن (عربی) به معنای سجده کردن به کعبه + ابف فاعلی (فارسی)
ریشه: عربی

سرنا

معنی: (تلفظ: sornā) (در موسیقی ایرانی) نوعی ساز بادی چوبی از خانواده نی
ریشه: فارسی

سروشا

معنی: منسوب به سروش، در اوستا سروش به معنی اطاعت و فرمانبرداری امر خداوند و نام فرشته ای است که مظهر تسلیم و رضا در مقابل اهورا است.
ریشه: اوستایی - پهلوی

سلما

معنی: (تلفظ: selmā) نام درختی، صلح، آشتی، زنِ صلح طلب
ریشه: عربی

سمن سیما

معنی: سمن (فارسی) + سیما (عربی )، سمن چهره
ریشه: فارسی

سودا

معنی: فکر، خیال، شور و شوق؛ (به مجاز) علاقه ی شدید به کسی یا چیزی، عشق.
ریشه: عربی

سوریا

معنی: سوری، ثریا
ریشه: آشوری

سوژا

معنی: سویا، گیاهی علفی یک ساله و کاشتنی، (در کردی) سوزان
ریشه: هندی

سولینا

معنی: (فرانسه – ترکی) رسمی، مقدس، موقر، محترم
ریشه: فرانسوی

سومیا

معنی: محبوب، دوست داشتنی
ریشه: فارسی

سومیتا

معنی: لطف و محبت، مهربانی
ریشه: فارسی

سونیا

معنی: (سو = نور + نیا) نورِ نیاکان، (در یونانی) خرد و عقل، دختر نور، دختری که در اجتماع رتبه بالایی داشته باشد.
ریشه: ترکی

سها

معنی: (تلفظ: sohā) نام کوچکترین وب ی دب اصغر که در قدیم چشم پزشکان از آن برای آزمون صحت بینایی استفاده می کردند.
ریشه: عربی

سیتا

معنی: جهان، گیتی
ریشه: هندی

سیلوانا

معنی: الهه جنگل، دختر جنگلی
ریشه: لاتین

سیما

معنی: چهره، صورت، نشان و حالتی در صورت انسان که مبین حالات درونی باشد.
ریشه: عربی

اسم دختر امروزی با حرف س

سَروناز
معنی: سرو نورسته، سروی که شاخه های آن به هر طرف مایل باشد؛ نام نوایی در موسیقی ایرانی
ریشه: فارسی

سَروین
معنی: شبیه سَرو؛ (در کردی) روسری و چارقد
ریشه: فارسی

سَلین
معنی: سیل مانند؛ نام رودخانه ای در آذربایجان
ریشه: ترکی

ساتیا
معنی: از نامهای باستانی
ریشه: فارسی

سارا
معنی: خالص، نام زن حضرت ابراهیم(ع) و مادر اسحاق(ع)
ریشه: عبری

سارگل
معنی: گل زرد
ریشه: فارسی

سارینا
معنی: خالص، پاک
ریشه: فارسی

سامینا
معنی: مانند مینا؛ نام گلی
ریشه: فارسی

ساناز
معنی: نام گلی؛ کمیاب، نادره
ریشه: ترکی

سایان
معنی: منسوب به سایه، نام رشته کوهی در آسیای مرکزی
ریشه: کردی

سپینود
معنی: در شاهنامه دختر پادشاه هند (شنگل) و زن بهرام گور
ریشه: فارسی

سونیا
معنی: (سو = نور + نیا) نورِ نیاکان، (در یونانی) خرد و عقل، دختر نور، دختری که در اجتماع رتبه بالایی داشته باشد.
ریشه: ترکی

اسم دختر خاص با حرف س

ساهره : چشمه روان

سالمه : بدون عیب، در کمال سلامت

سامره : نام شهری در عراق که مرقد امام دهم و یازدهم در آن واقع شده است

ساجده : دختر سجده کننده(عبادت کننده خدا)

ساعده : دختر مددیار، یاری کننده

سامیرا: سمیرا، زن بزرگوار، نام محلی در نزدیکی مکه،نام عمه شیرین در داستان خسرو و شیرین ترجمه عربی مهین بانو است

سامیه : یعنی بانوی بلندمرتبه و از القاب حضرت زینب

سابرینا : مژده، بشارت

ساتیا: از نام های باستانی ایران زمین

ساویز : خوش خلق و نیک خو

ساتین : محبوب و دوست داشتنی

سارینا : خالص، پاک

ساغر : ظرفی که در آن شراب مینوشند، جام شراب؛ دل عارف است که انوار غیبی در آن مشاهده میشود.

سامینا : مانند مینا؛ نام گلی

ساناز : نام گلی؛ کمیاب، نادره

سانیا : سایه روشنِ جنگل

سایان : منسوب به سایه، نام رشته کوهی در آسیای مرکزی

ساینا: سیمرغ ، عنقا

سبا : سوره 34 قرآن کریم، شهری در یمن که بلقیس ملکه آنجا بوده، در عبری به معنی انسان

سپیدار : درختی از خانواده بید با برگهای براق

سپینود : در شاهنامه دختر پادشاه هند (شنگل) و زن بهرام گور

سپیده : روشنی کم رنگ آسمان قبل از طلوع آفتاب

سپیدار: درختی از خانواده بید با برگهایی براق

ستیلا (satila) : نام دختر امام موسی کاظم و لقب حضرت مریم

سِتیا : گیتی، دنیا و روزگار

ستاره : اجسام نورانی آسمان

ستاک: شاخه تازه رسته و نازک

ستایش: ستودن ، تعریف

سَحرناز : (عربی فارسی) زیبایی سپیده دم؛ (به مجاز) زیبا

سدنا: (Sednā) سجده کننده بر خانه خدا – مرکب از سدن(عربی) به معنای سجده کردن به کعبه + ابف فاعلی (فارسی)

سَروناز : سرو نورسته، سروی که شاخه های آن به هر طرف مایل باشد؛ نام نوایی در موسیقی ایرانی

سَروین : شبیه سَرو؛ (در کردی) روسری و چارقد

سُرنا: نوعی ساز بادی

سلاله : نسل، از القاب حضرت زهرا

سلوا (سلوی) : نوعی پرنده(بلدرچین) در قرآن که در بهشت هم هست

سلین : نام رودخانه ای در آذربایجان که از قره داغ سرچشمه می گیرد

سمن: رازقی ، یاسمن

سَما : آسمان

سنا : روشنایی

سندس (sandas): پارچه ای ابریشمی و لطیف ، در قرآن آمده است که لباس ابرار از جنس سندس ساخته شده استدمعنی دیگرش میشه دختری که پوشاننده بهشتیان است

سودابه : از شخصیتهای شاهنامه

سوفیا: اسمی با ریشه یونانی به معنای خرد

سوگند : قسم

سونیا : (سو = نور + نیا) نورِ نیاکان، (در یونانی) خرد و عقل، دختر نور، دختری که در اجتماع رتبه بالایی داشته باشد

سوره : سوره قرآن

سوین :(ترکی) شادباش - عشق، محبت، علاقه شدید

سَهی : صفت سرو

سُها: ستاره ی کم نوری در کنار ستاره ی عناق در صورت فلکی دُب اکبر که در قدیم قوت چشم و دوربینی آن را با این ستاره امتحان می کردند

سیمیا: بلاغت ، فصاحت

سی گل : سی عدد گل

سیتا : جهان، گیتی

سینره : گیاهی زینتی و نیز دارویی با گلهایی که در اواخر زمستان و اوایل بهار شکوفا می شوند، پامچال فر

آیا این مطلب مفید بود؟
نظر خود را بنویسید! لطفا کلیک کنید