انتخاب اسم برای کودک همیشه جذاب است اما برای پدر و مادری که خیلی نسبت به این مساله حساس هستند، شاید این کار ماه ها برای این کار وقت بگذارند و گاها به نتیجه ی مطلوب هم نرسند. در نتیجه بهتر است انتخاب نام کودک را با صبر و کمی انعطاف پی گرفت و خیلی روی این مسأله سخت گیر نبود. تانما نمونه هایی جالب از اسم پسر با ه را برایتان آورده است؛

اسم پسر با حرف ه

هارپارک :نام وزیر استیاک آخرین پادشاه ماد
هامان :یکی از درباریان خشایار شاه
هامرز :نام سپهسالار خسروپرویز ساسانی
هامون :از نام های ایرانی
هامین :تابستان در اوستا
هاون :گاه بامدادی
هاونی :ایزد نگهبان بامداد
هَخامنش :دوست منش. نام سردودمان هخامنشیان
هُژبر :دلیر و نامجو
هَژیر :خوو پسندیده، از پهلوانان دوره کیانی پسر گودرز
همتا :مانند، شریک
همگون :همرنگ، همانند
هنگام :زمان، گاه
هوبَر :دربردارنده نیکی
هوتَخش :سازنده خو. پیشه ور
هوتن :فرماندار ساحلی در روزگار داریوش
هوداد :نیک آفرید
هودین :نام سومین نیای آدرباد مهر اسپنتمان
هور :خورشید
هورا :می صاف و مقدس
هوم :گیاه مقدس
هومان :از نام های برگزیده
هومَت :اندیشه نیک
هومن :خوب منش
هیمه :نام داماد داریوش و از سرداران بزرگ پارسی

هرمان : نام یکی از پادشاهان یونانی

هرمس : از خدایان اولمپی، نام پسر زئوس و مایا

هامان haman : معرب از یونانی، مشهور، نام وزیر اخشویروش

هاکان : ریشه ترکی –عربی ، معنی : نجیب ، امپراطور

اسم پسر با ه

اسم پسر با حرف ه

اسم پسر زرتشتی با حرف ه

هامرز : نام سردار ساسانی

هامین : تابستان

هاوش : امت - پیروان یک پیامبر

هاووش : امت - پیروان یک پیامبر

هوبر : دربردارنده نیکی، نام میرآخور داریوش پادشاه...

هورمک : شبان

اسم پسر کردی با حرف ه

هژیر یعنی زیرک و باهوش، ساکت و آرام، فقیر

هژار یعنی بینوا، فقیر، تنگ دست. آزاده

هژیان یعنی ارزنده، شایان ارزش

هیرش یعنی یورش، هجوم و حمله

هیژا یعنی گرامی

هیمن یعنی آرام

هیوا یعنی امید

هاوری یعنی همراه

هاوراز یعنی همراز

هه لمه ت یعنی هجوم ناگهانی، دگرگون شده واژه عربی حَمله

هه ژار یعنی ندار و فقیر

هیمن یعنی متین، نجیب

هه لکه وت یعنی فراز رونده، چیره

هه لگورد

هه لو یعنی آله، عقاب

هه ردی

هه ورام یعنی برگرفته از اورامانی، نام مردمی از سرزمین دیلمان که به غرب ایران مهاجرت نموده اند. اسم دیگر حضرت ابراهیم. ابراهیم صورت عربی اسم پرهام و شکل لاتین آن آبراهام است.

هه وراز یعنی فراز و نشیب

هیژا یعنی گرامی، محترم

هیرش یعنی یورش

هیوا یعنی امید

هوزان یعنی آوازه خوان. هو به معنای خدا و زان مخفف دانش است. این اسم بهتر است به معنای خدای دانش و زانیاری تعبیر شود یعنی همچون اسم شاهو =شا مخفف شاخ و هو به معنای خدا. پس شاهو یعنی کوه بلند یا خدای کوه های اطراف.

هومهر یعنی مهربان خوب، نیک مهربان

هیدی یعنی آرام، ساکت باوقار، خوش رفتار

هه ندرین یعنی نام کوهستانی در کردستان

هوگر یعنی علاقه مند

اسم پسر گیلکی با حرف ه

هروسندان : اسم تاریخی، از سلسله پادوسبانان.

هزارَسف :اسم تاریخی. [شباهت زیادی با هزاراسپ (دارنده هزاراسب)، لقب ضحاک دارد]

هوسم : اسم مکان، نام قدیم رودسر.

اسم پسر با حرف ه

اسم پسر گیلکی با حرف ه

اسم پسر در شاهنامه با حرف ه

هجیر : پس گودرز . سردار ایرانی

هزبر : سردار توران

هژیر : سردار ایران

هوشنگ : پسر سیامک که چهل سال پادشاهی کرد

هومان : برادر پیران . از بزرگان توران

هیربد : مامور شبستان کیکاووس

اسم پسر مازنی با ه

هورموند

اسم پسر مختوم به الف با ه

هیرا

معنی: فراخ، وسیع
ریشه: کردی

هیرسا

معنی: پارسا
ریشه: فارسی

هیژا

معنی: گرامی، شایسته، گران بها، بزرگوار
ریشه: کردی

هیوا

معنی: امید
ریشه: کردی

اسم پسر لری با حرف ه

هرنگ یعنی تاب و توان دل و مجازا قدرت و امید زندگی، برای دختر و پسر

هیرمان یعنی به یاد ماندنی

هیرو یعنی مبارک

اسم پسر باستانی با ه

واته : ایزد آب در اوستا

وخش : روشنایی یا رویش. نام چهاردهمین نیای آدرباد مهر اسپند

وخش داد : آفریده روشنایی، نام یکی از سرداران هخامنشی

وخشور : پیام آور

ورجاوند : مقدس و نورانی . از نیاکان شاه بهرام

ورزم : شعله آتش، گرمی آتش

ورساز : جوان آراسته و زیبا

وَرَهرام : نماد پیروزی

وَسپار : بخشنده

وَسنه : نام کوهی در اوستا

وفادار : از نام های برگزیده

وَلخش : بلاش، پادشاه اشکانی

وهامان : نام پدر سلمان فارسی

وَهمنش : خوش منش، نیک منش

وُهومن : ریشه اصلی بهمن امروزی

ویسپرد : از بخش های اوستا

ویشتاسب : نخستین پادشاه همزمان با اشوزرتشت

اسم پسر با ه

اسم پسر باستانی با ه

اسم پسر کوتاه با حرف ه

همت

معنی: اراده، انگیزه و پشتکار قوی برای رسیدن به هدف، بلندطبعی، بلندنظری، جوانمردی
ریشه: عربی

هود

معنی: نام پیامبر قوم عاد، نام سوره ای در قرآن کریم
ریشه: عربی

هوم

معنی: نام گیاهی مقدس نزد ایرانیان باستان، ازشخصیتهای شاهنامه، نام مردی پرهیزکار و عابدی کوه نشین از نژاد فریدون، در زمان افراسیاب تورانی
ریشه: فارسی

اسم پسر با حرف ه

هارپارک :نام وزیر استیاک آخرین پادشاه ماد

هامان :یکی از درباریان خشایار شاه

هامرز :نام سپهسالار خسروپرویز ساسانی

هامون :از نام های ایرانی

هامین :تابستان در اوستا

هاون :گاه بامدادی

هاونی :ایزد نگهبان بامداد

هَخامنش :دوست منش. نام سردودمان هخامنشیان

هَردار :نام هشتمین نیای اشوزرتشت

هُرمز :نام سومین پادشاه ساسانی

هرمزدیار :یار خدا

هُزوارش :شرح و تفسیر

هُژبر :دلیر و نامجو

هَژیر :خوو پسندیده، از پهلوانان دوره کیانی پسر گودرز

همتا :مانند، شریک

همگون :همرنگ، همانند

هنگام :زمان، گاه

هوبَر :دربردارنده نیکی

هوتَخش :سازنده خو. پیشه ور

هوتن :فرماندار ساحلی در روزگار داریوش

هوداد :نیک آفرید

هودین :نام سومین نیای آدرباد مهر اسپنتمان

هور :خورشید

هورامی : صاف و مقدس

هوشنگ :پسر سیامک پسر کیومرس، دومین پادشاه پیشدادی

هوشیدر :از نام های برگزیده

هوکَرپ :واژه ای پهلوی خوش اندام

هوم :گیاه مقدس

هومان :از نام های برگزیده

هومَت :اندیشه نیک

هومن :خوب منش

هیمه :نام داماد داریوش و از سرداران بزرگ پارسی

اسم پسر خارجی با حرف ه

هرمان : نام یکی از پادشاهان یونانی

هرمس : از خدایان اولمپی، نام پسر زئوس و مایا

هنری (Henry): این نام از دو قسمت haim به معنای خانه و rīc به معنای قدرت و فرمانروایی تشکیل شده است. هشت مورد از پادشاهان انگلستان دارای همین نام بوده اند. تا قرن هفدهم این نام به شکل استاندارد بومی تبدیل نشده بود.

هامان haman : معرب از یونانی، مشهور، نام وزیر اخشویروش

هلیوس : هلیون ، خورشید
هورام : مرتفع،نام پادشاهی در کتاب مقدس

اسم پسر

اسم پسر خارجی حرف ه

اسم پسر یونانی با حرف ه

هامان

معرب از یونانی، مشهور، نام وزیر اخشویروش

هرمان

نام یکی از پادشاهان یونانی

هرمس

از خدایان اولمپی، نام پسر زئوس و مایا

آیا این مطلب مفید بود؟
نظر خود را بنویسید! لطفا کلیک کنید