وقتی پدر و مادر خبر بچه دار شدن خود را می شنوند، بهترین حس خود را در زندگی تجربه می کنند و آن زمان که قرار است نامی برای فرزند خود انتخاب کنند هم باز تجربه ی لذت بخش دیگری را مرور می کنند، چون همه ی پدر و مادر ها دوست دارند خودشان و دیگران فرزندشان را با نامی شکیل و خوش آهنگ و با معنا صدا بزنند. نمونه ای از اسم پسر با غ را در تانما می خوانید؛
اسم پسر با حرف غ
غاثر: معرب ازعبری، نام پسر ارم نوه نوح (ع)
ریشه: عبری
غایر: فرو شونده، گود، پشت
ریشه: عربی
غدیر: آبگیری است بین مکه و مدینه در ناحیه جحفه، روز یا واقعه غدیر که در میان مسلمانان حائز اهمیت است
ریشه: عربی
غالب: غلبه کننده بر دیگری در جنگ، فاتح، پیروز؛ مسلط، چیره؛ نام هشتمین جد پیامبر اسلام(ص)
غانِم: غنیمت گرفته و بهره مند
غضنفر: شیر بیشه
غَفّار: آمرزنده و بخشاینده ی گناهان (خداوند)؛ از صفات و نامهای خداوند
غَفور: بخشاینده و آمرزنده ی گناهان(خداوند)؛ از صفات و نامهای خداوند که قریب نود بار در قرآن کریم آن را یادآور شده است.
غلام: ارادتمند و فرمانبردار، به صورت پیشوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند غلامحسین، غلامرضا، غلامعلی
غلام علی: ارادتمند و فرمان بردار علی (منظور امام علی(ع)
غلام محمّد: ارادتمند و فرمان بردار محمّد، (منظور حضرت محمد (ص))
غلام حسن: ارادتمند و فرمان بردار حسن (منظور امام حسن (ع))
غلام حسین: ارادتمند و فرمان بردار حسین (منظور امام حسین (ع))
غلام رضا: ارادتمند و فرمان بردار رضا (منظور امام رضا(ع))
غلام عباس: ارادتمند و فرمان بردار عباس (منظور حضرت عباس(ع))
غیاث: فریادرس؛ فریادخواهی؛ از صفات و نامهای خداوند
غیاث الدین: پناه دین و آیین
غَنی: ثروتمند؛ آن که از کمک و هم کاری دیگران بی نیاز است؛ از صفات و نامهای خداوند، ویژگی آن که ذات و کمال او به دیگری متوقف نباشد.
اسم پسر در شاهنامه با حرف غ
غرچه : سردار تورانی
غاتفر: از شخصیتهای تاریخی شاهنامه، نام پادشاه هیتال در زمان انوشیروان پادشاه ساسانی، نیز نام شهری در آسیای میانه
ریشه: فارسی
اسم پسر کوتاه با حرف غ
غَنی
معنی: ثروتمند؛ آن که از کمک و هم کاری دیگران بی نیاز است؛ از صفات و نامهای خداوند، ویژگی آن که ذات و کمال او به دیگری متوقف نباشد.
ریشه: عربی
اسم پسر باستانی با حرف غ
غازی: جنگجوی مذهبی، عنوان چندتن از پادشاهان و افراد تاریخی
ریشه: عربی