یکی از اتفاقات قشنگ و خاطره انگیز زندگی، انتخاب اسم برای کودک هست، اصلا تولد فرزند اینقدر شور و شوق دارد که پدر و مادر بهترین حال رو تجربه می کنند و حالا برای انتخاب اسم نیز حس دیگری دارند که مثال زدنی نیست. تانما در این مطلب ده ها اسم با معنا و زیبا با حرف ف جمع آوری کرده است که می خوانید؛

اسم پسر با حرف ف

فاتک :نام پدر مانی نقاش دوران ساسانی
فراز :بالا، بلندی
فرازمان :از نام های برگزیده
فرازمند :از نام های برگزیده
فرامرز :نام پسر رستم زال
فربُد :نگهبان و نگهدار فر
فربود :راست و درست
فرخ :بزرگی و شوکت. از مفسران اوستا در زمان ساسانی
فرداد :از نام های برگزیده
فردین :پیشرو در دین
فرنام :نام یکی از سرداران شاپور
فرنوش :از نام های برگزیده
فرهاد :پیشرو قانون .نام پهلوانی در شاهنامه . نام چند پادشاه اشکانی
فَرََهمند :از نام های برگزیده
فَرهود :از نام های برگزیده
فرهومند :باشکوه و بزرگ
فُرود :نام پسر سیاوش
فْرَََوَرِتیش :نام دومین پادشاه ماد
فَرَوَشی :فَرَوَهَر، نیروی اهورایی
فَرَوَهَر :نیروی اهورایی درون انسان
فریان :خاندانی از دوستان اشو زرتشت
فریبرز :نام پسر کیکاووس
فریدون :از پادشاهان پیشدادی، نجات دهنده قوم آریا
فوکا :نوعی درخت بید
فوگان :نوشیدنی از دانه جو
فولاد :از نام های برگزیده
فیروز :نام هجدهمین پادشاه ساسانی

فرانسیس : آزاد و رها از قید و بند- فرانسیس باکن فیلسوف بزرگ انگلیسی

فریان : ریشه سنسکریت معنی : آزاده

فراییم :معرب از عبری نام پسر یوسف (ع)

فور :از شخصیتهای شاهنامه، اسم پادشاه هند در زمان اسکندر مقدونی

اسم پسر زردشتی با حرف ف

فاتک : معرب از پهلوی، نام پدر مانی در زمان شاپور اول...

فرجاد : فاضل و دانشمند

فرخ زات : صورت دیگری از فرخزاد، نام پدر آذرفرنبغ مؤلف دینکرت

فرشاسب : دارنده اسب تنومند، نام یکی از سرداران کمبوجیه

فروهر : در دین زرتشت نام صورت غیرمادی مخلوقاتی که برای...

فرهام : نیک اندیش ، تغییر یافته واژه اوستایی فرایوهومت

فرهنگ : علم، دانش، عقل، ادب، نام مادر کیکاووس پادشاه کیانی

فریدون : از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر آبتین و فرانک

نام پسرانه با ف

اسم پسر زرتشتی با حرف ف

اسم پسر کردی با حرف ف

فریبرز : کسی که بسیار بلند است، بلند بالا، بلند قد

اسم پسر گیلکی با حرف ف

فاراب : اسم مکان، یکی از بلوک عمارلو.

فرخان : اسم تاریخی.

فرشوازگر : اسم تاریخی، لقب گیل بن گیلان شاه.

فولوق : یک گل آتش.

فیروزان : اسم تاریخی، از فرمان روایان گیلان.

اسم پسر در شاهنامه با حرف ف

فریدون : ششمین شاه ایران که پانصد سال پادشاهی کرد . پسر آبتین و فرانک

فرامرز : نام پسر رستم

فرشیدورد : برادر پیران . از سرداران توران

فرغاز : از سرداران توران

فرود : پسر جریره و سیاوش

فرهاد : از سرداران ایران

فریبرز : برادر سیاوش . پسر کاووس

فرطوس : سردار توران

اسم پسر مازنی با حرف ف

فرورتیش

اسم پسر باستانی با حرف ف

فاتک : نام پدر مانی نقاش دوران ساسانی

فراز : بالا، بلندی

فرازمان : از نام های برگزیده

فرازمند : از نام های برگزیده

فرامرز : نام پسر رستم زال

فربُد : نگهبان و نگهدار فر

فربود : راست و درست

فرخ : بزرگی و شوکت. از مفسران اوستا در زمان ساسانی

فرداد : از نام های برگزیده

فردین : پیشرو در دین

فرزاد : از نام های برگزیده

فرزام : از نام های برگزیده

فرزین : از نام های برگزیده

فرشاد : شادبخت و شادمان

فرشوشتر : یکی از وزیران کی گشتاسب

فرشید : نورانی تر

فرمنش : از نام های برگزیده

فرنام : نام یکی از سرداران شاپور

فرنوش : از نام های برگزیده

فرهاد : پیشرو قانون .نام پهلوانی در شاهنامه . نام چند پادشاه اشکانی

فَرََهمند : از نام های برگزیده

فَرهود : از نام های برگزیده

فرهومند : باشکوه و بزرگ

فُرود : نام پسر سیاوش

فْرَََوَرِتیش : نام دومین پادشاه ماد

فَرَوَشی : فَرَوَهَر، نیروی اهورایی

فَرَوَهَر : نیروی اهورایی درون انسان

فریان : خاندانی از دوستان اشو زرتشت

فریبرز : نام پسر کیکاووس

فریدون : از پادشاهان پیشدادی، نجات دهنده قوم آریا

فوکا : نوعی درخت بید

فوگان : نوشیدنی از دانه جو

فولاد : از نام های برگزیده

فیروز : نام هجدهمین پادشاه ساسانی

اسم پسر خارجی با حرف ف

اسم پسر باستانی با حرف ف

اسم پسر کوتاه با حرف ف

فرج

معنی: گشایش در کار

ریشه: عربی

فرخ

معنی: (دخترانه و پسرانه) به معنی خجسته، مبارک، فرخنده، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از مرزبانان خسروپرویز پادشاه ساسانی
ریشه: فارسی

فرض

معنی: آنچه به طور موقت به عنوان حقیقت یا واقعیت مطرح می شود بدون آنکه درستی آن ثابت شد باشد، پنداشتن، تصور، گمان
ریشه: عربی

فلق

معنی: سپیده صبح، فجر، نام سوره ای در قرآن کریم
ریشه: عربی

فور

معنی: از شخصیتهای شاهنامه، اسم پادشاه هند در زمان اسکندر مقدونی
ریشه: هندی

اسم پسر خارجی با حرف ف

فرانک (Frank): فرانک یک نام آلمانی به معنای آزاد، قابل اعتماد و رک است.

فاران : معرب از عبری، موضع مغازه ها، نام دشتی
فرام : معرب از عبری، تندرو
فراییم : معرب از عبری نام پسر یوسف (ع)

اسم پسر عربی با حرف ف

فاتح : گشاینده و فتح کننده ی سرزمین ها در جنگ، پیروز؛

فاخر : 1- گران بها، با ارزش؛ 2- عالی؛ 3- نیکو.

فارس : 1- (در قدیم) سوار بر اسب؛ 2- (به مجاز) دلاور، جنگجو.

فاروق : 1- (در قدیم) تمیز دهنده و فرق گذارنده؛

فاضل : 1- دارای فضیلت و برتری در علم به ویژه علوم ادبی؛ 2- (در قدیم) نیکو، پسندیده به ویژه آنچه دارای جنبه یا اجر معنوی است؛

فالح : 1- نیکوکار؛

فائز : 1- (در قدیم) نایل؛ 2- رستگار، رستگار شونده؛ 3- پیروز، پیروزی یابنده.

فائق : 1- دارای برتری، مسلط، چیره، عالی، برگزیده؛

فتاح : 1- (در قدیم) گشاینده؛ 2- از صفات و نام های خداوند.

فتح الله : 1- پیروزی خدا؛

فخرالدین : 1- موجب نازش و افتخار آیین و کیش؛

فرات : خوشترین آب، آب شیرین، آب بسیار گوارا، آبی که از فرط گوارایی عطش را بشکند.

فرج : 1- به دست آمدن وضعیت مناسب یا مورد علاقه در کار؛ 2- گشایش در کار و از میان رفتن غم و رنج.

فرج الله : گشایش خدا، گشایش و فراوانی از سوی خدا.

فرحان : شاد، شادان، مسرور، خوشحال.

فرقان : 1- آنچه جدا کننده ی حق از باطل باشد؛ 2 - سوره بیست و پنجم از قرآن کریم دارای هفتاد و هفت آیه؛ نام دیگری برای قرآن.

فرهود : 1- کودک پرگوشت و خوب صورت؛ 2- مرد درشت اندام.

فرید : یگانه، یکتا، بی نظیر.

فریدالدین : یگانه در دین، بی نظیر در دین داری و دین ورزی

فصیح : 1- ویژگی سخن یا بیانی که روان، روشن و شیواست و شنونده و خواننده آن را به سهولت در می یابد، دارای فصاحت؛ 2- ویژگی آن که سخنش روان، خالی از ابهام و دارای فصاحت باشد

فضل : 1- برتری در دانش، اخلاق و هنر؛ 2- دانش و معلومات؛ 3- لطف و توجه و رحمت و احسان (که از خداوند می رسد)؛ 4- (در قدیم) افزونی، زیادتی؛ 5- سخاوت و بخشندگی

فضل الله : 1- بخشش خدا

فلاح : رستگاری، نیک انجامی، سعادت.

فهام : بسیار دانا و فهمیده.

فهیم : فهمیده

فؤاد :دل، قلب؛

فیاض : 1- (در قدیم) جوانمرد و بخشنده؛ 2- دارای آثارِ مفید، پر برکت.

فیروز : (معرب ـ فارسی) 1- پیروز؛

فیصل : 1- حاکم، قاضی، داور، جدا کردن حق از باطل؛ 2- داوری؛ 3- شمشیر بران.

فیض الله : بخشش و عطای خدا.

اسم پسر قرآنی با حرف ف

فتی : جوان ، جوانمرد

فخار : بسیار فخر کننده، نازنده، سفال پخته

فواد : دل ، قلب

آیا این مطلب مفید بود؟ 1
نظر خود را بنویسید! لطفا کلیک کنید