اگر جزء آن دسته از پدر و مادرهایی هستید که انتخاب اسم برایتان آسان نیست، بهتر است خیلی زودتر از تولد فرزند به فکر پیدا کردن اسم مناسب با سلیقه ی خود برای فرزندتان باشید. در واقع می توانید با مشورت، هم فکری و جستجو در اینترنت به توافق نظر در خصوص اسم مورد نظرتان دست یابید. تانما در این مطلب مجموعه ای از اسامی پسرانه با یکی از حروف الفبا یعنی "ق" را جمع آوری کرده است؛

اسم پسر زردشتی با حرف ق

قارن : از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر کاوه آهنگر و سپهدار

اسم پسر گیلکی با حرف ق

قارن :اسم تاریخی، از ملوک باستانی شمال.

قاینا : قانع، متقاعد.

قهران : اسم تاریخی.

اسم پسر در شاهنامه با حرف ق

قارن کاوگان : برادر قباد . از سرداران ایران

قباد : برادر قارن . از سرداران ایران

قراخان: از سرداران تورانی

قلون : از سرداران توران

اسم پسر ترکی با حرف ق

قاپلان : پلنگ

قاچای : دونده، جَلد و تند و تیز

قاراتان : قبل ازسپیده دم، پیش ازشفق صبح ، قبل از طلوع آفتاب

قارادَنیز : دریای سیاه واقع درشمال کشور ترکیه

قارتال : عقاب،قدرتمند وقوی

قایا : صخره، پرتگاه

قوباد : درشت و ناخوشایند، نام وزون و بی ریخت، زُمُخت

قوتاد : شاد ومسرور باشد

قوتال : نیک بخت،شادمان وخوشحال،مسروروبا نشاط

قوتلو مارال : ماده گوزن مقدس وخوش یمن

قوچاق : جوانمرد،جسورونترس،دلیروشجاع،مردانه،سخاوتمند

قورخماز : بسیارنترس وبی باک

قورقود : دارای هیبت وشکوه،وحشت برانگیز، تندخو وخشن

قیلینج : شمشیر، قیلیج

اسم پسرانه با ق

اسم پسر ترکی با حرف ق

اسم پسر کوتاه با حرف ق

قلی

معنی: غلام و بنده

ریشه: ترکی

قَیس

معنی: با خودنمائی و برازندگی راه رفتن، سختی، اندازه کردن، چیزی را به چیزی قیاس و اندازه نمودن
ریشه: عربی

اسم پسر عربی با حرف ق

قادر : 1- دارای قدرت، توانا؛ 2- از نام ها و صفات خداوند.

قاسم : 1- (در قدیم) بخش کننده، مقسم؛ 2- (اَعلام) 1) قاسم ابن حسن: [حدود 44-61 قمری] فرزند امام حسن (ع) و از نخستین یاران امام حسین (ع) که در واقعه ی کربلا شهید شد؛ 2) نام یکی از فرزندان پیامبر اسلام(ص).

قانع : 1- آن که به دارایی خود یا آنچه در اختیار دارد، راضی است و بسنده می کند، قناعت کننده، خرسند؛ 2- راضی و خرسند از جواب یا از سخنی که شنیده است، مُجاب.

قائد : 1- آن که جمعی از مردم را رهبری می کند، رهبر، پیش رو، پیشوا؛ 2- (در قدیم) رئیس قافله، کاروان سالار؛ 3- (در قدیم) (در نجوم) نام ستاره ای در انتهای دُم صورت فلکی دُب اکبر.

قائم : 1- ایستاده، به حالت عمودی قرار گرفته؛ 2- (در ادیان) لقب امام دوازدهم شیعیان که غایب است (عج)؛ 3- (در قدیم) اقامه کننده ی حق، برپادارنده ی دین؛ 4- (به مجاز) قدرتمند و با اراده؛

قدرت : 1- توانایی، توان، سلطه و نفوذ؛ 2- (در فلسفه قدیم) توانایی ویژه ی موجود زنده که با آن از روی قصد و اراده عملی را انجام می دهد یا ترک می کند.

قدرت الله : قدرت خداوند.

قدوس : (در قدیم) 1- پاک و منزه؛ 2- از نام ها و صفات خداوند.

قدیر : 1- (در قدیم) توانا، قادر؛ 2- از نام ها و صفات خداوند.

قطب الدین : محور آیین و کیش؛

قمرالزمان : ماه دوران؛

قوام : استواری، استحکام.

قوام الدین : موجب استواری و استحکام دین

قهار : 1- نیرومند، پر زور؛ 2- (در قدیم) سلطه گر و غالب و چیره؛ 3- از نام ها و صفات خداوند.

قهرمان : (معرب پهلوان)، 1- آن که در کار دشوار و مهمی مثل ورزش یا جنگ تلاش زیادی کرده و به شهرت رسیده است؛ 2- پهلوان؛ 3- دلاور؛ 4- (در قدیم) نگهبان و محافظ.

قَیس : 1- با خودنمائی و برازندگی راه رفتن، سختی، اندازه کردن، چیزی را به چیزی قیاس و اندازه نمودن؛

آیا این مطلب مفید بود؟
نظر خود را بنویسید! لطفا کلیک کنید