اگر هنوز برای فرزند نورسیده یا توراهی خود نامی را انتخاب نکرده اید، اصلا نگران نباشید با کمی صبر و تحمل و جستجوی دقیق تر و بیشتر می توانید بالاخره به نام مورد نظر و منتخب خود برسید. البته ناگفته نماند که انتخاب اسم اصلا کار آسانی نیست خصوصا اگر سلیقه و نگاه پدر و مادر با هم متفاوت باشد. تانما در این مطلب نمونه هایی از اسم پسر با ک را برایتان گردآوری کرده است؛

اسم پسر زردشتی با حرف ک

کاوه : از شخصیتهای شاهنامه، نام آهنگری ایرانی در زمان

اسم پسر کردی با حرف ک

کاویار یعنی مراد، آرزو

کژوان ( کشوان )یعنی کوهنورد

کواژین یعنی کو زندگی؟ به نظر می رسد این “کوژین” باشد که تشکیل شده از “کو”+”ژین” یعنی “باهم زندگی کردن”.

اسم پسر گیلکی با حرف ک

کادوس : اسم تاریخی، از اقوام باستانی گیلان.

کارکیا : اسم تاریخی، از القاب سلسله کیایی.

کارن : قارن.

کاسک :اسم تاریخی.

کاکو : اسم تاریخی، سلسله کاکوان یا کاکویه مأخوذ از آن است. اسم کوهی در اطراف سیاهکل.

کاکوان : اسم تاریخی، سلسله کاکوان.

کاکوشاه : اسم تاریخی.

کاکوی (کاکویه) : اسم تاریخی از سلسله کاکوان.

کاکی : اسم تاریخی، از سرداران، پدر ماکان.

کالنجار : اسم تاریخی، نام غریب شاه معروف.

کالی : از شاهان.

کالیجار : از القاب آل بویه.

کامرو : اسم تاریخی، از بزرگان قرن پنجم هجری.

کردویه : اسم تاریخی، از سرداران.

کوبار : باران کوه.

کورتکین : اسم تاریخی، از سرداران.

کورموش

کوشیار : اسم تاریخی، کوشیار دیلمی، منجم معروف و صاحب آوزاه گیلانی.

کوشیج : اسم تاریخی، نام سلسله.

کوکبان : اسم تاریخی، از سرداران.

کیا : اسم تاریخی، نام سلسله کیایی مأخوذ از امیرکیا است.

کیاشر : اسم تاریخی، از امرای موشایی یا کوشیج.

اسم پسرانه با ک

اسم پسر گیلکی با حرف ک

اسم پسر در شاهنامه با حرف ک

کاتوزیان : مردمی که کارشان پرستش بود

کافور : پادشاه شهر بیداد

کاکوی : نبیره ضحاک . از سرداران توران

کالو : از سرداران تورانi

کاوه : آهنگری که هجده تن از پسرانش را ضحاک کشت و بالاخره برضد او قیام کرد

کاموس : سردار توران

کبوده : سردار توران

کرکوی : نبیره سلم

کرمایل : آشپز ضحاک که سعی در نجات جوانان داشت

کروخان ویسه نژاد : سردار توران

کشواد : سردار ایران. پدر گودرز

کلاهور : از سران لشکر دیوها

کنارنگ : سردار ایران

کنارنگ : یکی از دیوها

کاتی : سردار توران

کندرو : وزیر ضحاک

کندرو : سردار توران

کهرم : سردار توران

کهارکهانی : سردار توران

کی آرش : پسر کیقباد

کی آرمین : پسر کیقباد

کیانوش : برادر فریدون

کی پشین : پسر قباد

کیخسرو : پسر فرنگیس و سیاوش

کیقباد : یازدهمین شاه ایران که صد سال پادشاهی کرد

کی کاووس : پسر کیقباد که صدوپنجاه سال پادشاهی کرد. دوازدهمین شاه ایران

کیومرث : اولین پادشاه ایران که سی سال پادشاهی کرد

اسم پسر مازنی با حرف ک

کارن: اسپهبد کارن درجنوب ساری درفریم وشمال قومس فرمانروا بودند.

کارو: اسپهبد کارو در سوادکوه

کاگان: برادر، برادر بزرگتر این نام کلمه ای طبری است.

کایر: یار و یاور، همدم

کلاله: موی پیچیده، بخشی از گل

اسم پسر کردی با حرف ک

اسم پسر مازنی با حرف ک

اسم پسر ترکی با حرف ک

کؤچر: (Köçər) کوچ کننده. مهاجر. فرصت طلب.

کؤچکون: (Köçkün) بهمن. توده برف سرازیر شده.

کؤچمن: (Köçmən) مهاجر.

کؤچور: (Köçür) کوچ کننده. راننده. ارابه ران.

کؤچون: (Köçün) کوچ. مهاجرت. رحلت. ارتحال. بازار.

کؤزر: (Közər) گندم با پوسته یا با پوسته سخت.

کؤکن: (Kökən) دختر. اصلی. ریشه. منشاء. نوعی طناب که در طول آن به فاصله های معیّن بندهای حلقوی شکل نصب شده و برای بستن برّه ها و بزغاله ها به کار می برند. شفتالو.

کؤل تکین: (köl təkin) شاهزاده دانا.

کؤمج: (Köməc) گیاه خزنده (گیاهی که روی زمین می خزد). کندوی زنبور عسل. نان کوله. نانی که به تنور افتاده و پخته. نوعی نان که در زیر خاکستر و آتش پخته می شود. چادری که به وسیله ستون برپا شود.

کؤمول: (Kömül) مجموعه. پشته.

کؤمه: (Kömə) کلبه کوچک. نوعی مسکن عشایری. گروه. جامعه. جمع.

کسگین: (Kəsgin) قاطع. برنده. تیز. تند. حادّ. شدید. قوی. جدی. آمرانه. خشن. گرزی که سر آن را با زنجیر یا دوال بر دسته آن نصب کنند.

کسمات: (Kəsmat) نماینده خانواده عروس یا داماد برای مذاکره با طرف مقابل برای تعیین مهریه، شیربهاء و رسوم دیگر ازدواج.

کسمت: (Kəsəmət) تنقید. قرارداد.

کوسول: (Küsül) گرفته. مغموم. توتک. نی لبک.

کوسون: (Küsün) نیرو. توان.

کولش: (Küləş) کاه بن. کاه. پوشال. ساقه گیاه برنج.

کولک: (Külək) تلاطم دریا. برف همراه با باد. موج بزرگ. تلاطم امواج دریا. توفان شدید با برف. کلبه کوچک در بستان.

کولن: (Külən) رنگ خاکستری. خاک خاکستری بارده. بادبادک کودکان.

کیتمان: (Kitman) بیل.

کیتمک: (Kitmək) حلقه.

کیران: (Kiran) چاه. خاک رسی. خاک آهکی. دامنه کوه.

کیلین: (Kilin) قطیفه نرم. اسب شاخدار افسانه ای.

کیملیک: (Kimlik) هویت.

اسم پسر مختوم به الف با حرف ک

کارینا

معنی: چهارمین مملکت از ممالک تابعه قوم پارت که توسط ولات اداره می شدند. احتمالابه منطقه نهاوند اطلاق می شده است.
ریشه: فارسی

کامبوزیا

معنی: گویش امروزی کبوجیه، اسم پسر کوروش پادشاه هخامنشی
ریشه: فارسی

کامروا

معنی: آن که خواسته و آرزویش رسیده است، موفق
ریشه: فارسی

کریشنا

معنی: جاذب، رباینده، از خدایان هندو، هشتمین تجسم ویشنو
ریشه: سنسکریت

کسا

معنی: عبای ضخیم
ریشه: عربی

کسرا

معنی: کسری، معرب از فارسی، عربی شدهاسم فارسیخسرو، نام انوشیروان پادشاه ساسانی، فرزند قباد
ریشه: فارسی

کوشا

معنی: ساعی، تلاشگر
ریشه: فارسی

کهیلا

معنی: از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور تورانی در سپاه افراسیاب تورانی
ریشه: فارسی

کیا

معنی: پادشاه سلطان، حاکم، فرمانروا
ریشه: فارسی

کیاشا

معنی: شاهنشاه، شاه شاهان، مرکب از کیا (به معنی حاکم، سلطان، فرمانروا) + شا (مخفف شاه)
ریشه: فارسی

اسم پسرانه با حرف ک

اسم پسر مختوم به الف با حرف ک

اسم پسر باستانی با حرف ک

کاچار : سر و سامان

کاردار : پسر مهر نرسی از ارتشتاران دوره ساسانی

کارن : از نام های برگزیده

کاری : تلاشگر

کامبوزیا : کمبوجیه

کامبیز : از نام های برگزیده

کامجو : از نام های برگزیده

کامدین : از نام های برگزیده

کامران : نام دانشمندی زرتشتی اهل شیراز

کامکار : کامروا، کامران

کاموس : نام یکی از سرداران افراسیاب

کامیاب : کامروا، خوشبخت

کامیار : کامیاب ، کامروا

کاوش : جستجو کردن، کاویدن

کاوه : نام آهنگر نامی که پادشاهی ضحاک را با کمک فریدون برانداخت

کاووس : از نام های برگزیده

کاویان : از نام های برگزیده

کرتیر : نام موبد موبدان روزگار شاپور یکم

کرکوی : از نوادگان سلم، پسر فریدون

کسری : از نام های برگزیده باستانی

کمبوجیه : پسر کورش و فاتح مصر

کورنگ : نام پادشاه زابلستان و پدر زن جمشید پیشدادی

کوروش : بنیانگذار دودمان هخامنشیان

کوسان : نام رامشگری است

کوشا : کوشیدن

کوشان : کوشا بودن

کوشیار : نام یکی از سرداران تبری

کیا : بزرگ، صاحب، پادشاه

کیافر : از نام های برگزیده

کیامرد : از نام های برگزیده

کیامنش : از نام های برگزیده

کیان : جمع کی، پادشاه

کیان پور : از نام های برگزیده

کیانزاد : از نام های برگزیده

کیانفر : از نام های برگزیده

کیانمهر : از نام های برگزیده

کیانوش : نام برادر شاه فریدون پیشدادی

کیقباد : نام سردودمان و نخستین پادشاه کیانیان

کیکاووس : پدر سیاوش و پدر بزرگ شاه کیخسرو کیانی

کیهان : جهان، گیتی

کیوان : نام پدر موبد سروش، از شاگردان دستور آذرکیوان

کیومرث : نام نخستین انسان روی زمین

اسم پسر کوتاه با حرف ک

کاد

معنی: نام پسر یعقوب (ع)
ریشه: عبری

کرم

معنی: بزرگواری، بخشندگی جوانمردی،لطف، احسان
ریشه: عربی

کسا

معنی: عبای ضخیم
ریشه: عربی

کوت

معنی: از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر هزاره سرداران رومی و از یاران خسروپرویز پادشاه ساسانی
ریشه: فارسی

کیا

معنی: پادشاه سلطان، حاکم، فرمانروا
ریشه: فارسی

نام پسرانه

اسم پسر کوتاه با حرف ک

اسم پسر پر طرفدار با حرف ک

کارن، معنی: شجاع و دلیر، نام فرزند کاوه آهنگر و هم چنین اسم سردار لشکر مهرداد شاهزاده اشکانی که علیه اشک بیستم (گودرز) قیام کرد. ریشه: فارسی

کامران، معنی: آن که در هر کاری موفق است، چیره، مسلط، ریشه: فارسی

کامیار، معنی: کامیاب، آنکه کام و نشاط دوست اوست، کامروا و پیروز، ریشه: فارسی

کسرا، معنی: کسری، معرب از فارسی، عربی شدهاسم فارسیخسرو، نام انوشیروان پادشاه ساسانی، فرزند قباد، ریشه: فارسی

کوروش، معنی: خورشید تابان، موی درهم پیچیده، نام سه تن از پادشاهان هخامنشی، ریشه: فارسی

کوشاد، معنی: ریشه گیاهی خوشرنگ، ریشه: فارسی

کیا، معنی: پادشاه سلطان، حاکم، فرمانروا، ریشه: فارسی

کیاراد، معنی: پادشاه جوانمرد، مرکب از کیا به معنای سلطان و پادشاه و راد به معنای جوانمرد، ریشه: فارسی

کیاشا، معنی: شاهنشاه، شاه شاهان، مرکب از کیا (به معنی حاکم، سلطان، فرمانروا) + شا (مخفف شاه)، ریشه: فارسی

کیان، معنی: پادشاهان، سلاطین، دومین سلسله پادشاهی از دوره تاریخ افسانه ای ایران، ریشه: فارسی

کیانمهر، معنی: مرکب از کیان (به معنای سرزمین یا جمع کی به معنی شاه) + مهر به معنی (محبت یا خورشید) دوستی شاهانه، محبت بزرگوارانه، خورشید سرزمین، آنکه در تمام سرزمین برجسته و نورانی و محبوب است است.ریشه: فارسی

کیانوش، معنی: مرکب از کیان (به معنای سرزمین یا جمع کی به معنی شاه) + مهر به معنی (محبت یا خورشید) دوستی شاهانه، محبت بزرگوارانه، خورشید سرزمین، آنکه در تمام سرزمین برجسته و نورانی و محبوب است است.ریشه: فارسی

اسم پسر خارجی با حرف ک

اسم پسرانه با حرف ک

کوین (Kevin): این نام از کلوین مشتق شده که برای اولین بار در سال 1920 مورد استفاده قرار گرفت. کوین نام یک رودخانه اسکاتلندی است که از طریق گلاسکو به کلاید می ریزد.

کریستوفر(Christopher): کریستوفر نام یونانی است . این نام از دو بخش تشکیل شده است. بخش اول Khristos به معنای مسیح و بخش دوم آن ، pherein به معنای تحمل کردن است.

کنت (Kenneth): این نام فرم انگلیسی شده Cinaed است و احتمالا به معنای متولد شده از آتش می باشد. کنت یک لقب به معنی ” خوش تیپ ” نیز هست.

کارانوس karanos : از سرداران سپاه اسکندر مقدونی

اسم پسر یونانی با حرف ک

کارانوس

از سرداران سپاه اسکندر مقدونی

اسم پسر عربی با حرف ک

کاظم : فرو خورنده خشم؛ لقب امام موسی ابن جعفر(ع) هفتمین امام شیعیان.

کامل : آن که یا آنچه ویژگیهای لازم را دارا است و کم و کاست ندارد، بی عیب، بی نقص

کبیر : بزرگ در مقابلِ صغیر

کرار : حمله کننده؛ از القاب و صفات حضرت علی(ع).

کرامت : کاری خارق العاده، که به دست اولیا انجام می گیرد؛ داشتنِ صفات پسندیده، بزرگواری، شرافت، بخشندگی، سخاوت؛ احترام، عزت؛ بزرگداشت، هدیه.

کرامت الله : بزرگی و بخشندگی خداوند.

کریم : بخشنده، سخاوتمند؛ از نام ها و صفات خداوند؛ از صفات قرآن؛ گران بها و ارزشمند و بزرگوار؛

کسری (کسرا) : (معرب از فارسیِ خسرو)؛ عنوان هر یک از پادشاهان ساسانی.

کلام : گفتار، سخن

کلیم الله : آن که خدا با او سخن گفته است؛ لقب حضرت موسی(ع).

کمال : آخرین حد چیزی، نهایت، بسیاری؛ سرآمد بودن در داشتن صفت های خوب، بی عیب و نقص بودن، کامل بودن؛ خردمندی و دانایی، فرزانگی، درایت؛ کاملترین و بهترین صورت و حالت هر چیز؛.

کمال الدین : موجب ترقی آیین و کیش؛

کمیل : کامل، تمام؛ از اصحاب و هواداران حضرت علی(ع)، که به فرمان حجاج ابن یوسف کشته شد. دعای کمیل به او منسوب است.

آیا این مطلب مفید بود؟
نظر خود را بنویسید! لطفا کلیک کنید