چه نامهای پسرانه ای مناسب است؟

آیا این روزها به دنبال یک اسم پسر خاص و جدید برای فرزندتان هستید ؟ آیا در دنیای رنگارنگ اسامی پسرانه گم شده اید ؟ چاره کارتان اینجاست . ما به شما حق می دهیم چرا که دنیای اسم پسر بچه ها دنیای گستره ای است. دنیایی پر از معانی با شکوه و خاص . هر کس بر اساس سلیقه اش برای فرزندش نامی بر می گزیند . این نام ها گاهی می توانند منش ، زندگی و یا حتی تصمیمات یک فرد را تغییر دهد و این موارد اهمیت انتخاب اسم مناسب، زیبا و فاخر را بیش از پیش بیان می کند . اگر شما هم یک قهرمان کوچک در راه دارید و هنوز در دنیای اسم پسبچه ها غرقید نگاهی هم به فهرست اسم پسر تانما بیندازید. شاید یکی از این اسامی انتخاب شما برای نام کوچولوی دوست داشتنی تان باشد. در این مطلب ما ضمن پیشنهاد اسامی جدید پسر ایرانی سعی بر آن کرده ایم که باید ها و نبایدهایی را برای انتخاب اسم به ویژه انتخاب نام پسرانه به شما پیشنهاد کنیم.

در انتخاب یک اسم پسرانه خوب چه مواردی مهم است ؟

نگارش با حروف لاتین

زمانی که پدر و مادرهای ما برایمان اسم انتخاب می کردند نمی دانستند که روزی ما با این اسامی می خواهیم ایمیل ساخته و یا در شبکه های اجتماعی عضو شویم. ما هم نمی دانیم 20 سال دیگر فرزندانمان از اسمشان چه استفاده های دیگری خواهند کرد،اما لااقل می توانیم شرایط امروز را در نظر گرفته و نامی برایشان برگزینیم که با حروف لاتین فقط به یک صورت تایپ شود.

به عنوان مثال Hamid از این لحاظ اسم مناسبی است.

نام دو بخش

بعضی نام ها بر خلاف ظاهر کوتاهی که دارند، تعداد بخش های زیادی داشته و نام های طولانی محسوب می شوند. برخی نام ها نیز به لحاظ ترکیب حروف و تلفظ سختی که دارند در جامعه به اشکال ساده تری تلفظ می گردند.به عنوان مثال محمد و ابراهیم نامهایی سه بخشی هستند که متاسفانه ممد و اِبی تلفظ می شوند؛ تلفظ ناقص نام نوعی بی احترامی محسوب می شود اما حقیقتی است که در جامعه وجود دارد، پس نمی توانیم آن را نادیده بگیریم.

تناسب با نام خانوادگی

همیشه امکان هماهنگ کردن نام و نام خانوادگی نیست اما تا حد ممکن است بهتر است به این مساله نیز توجه شود. شما می توانید با یک یا چند حرف مشترک بین نام و نام خانوادگی هماهنگی آوایی ایجاد کنید.

ممکن است حروف مشترک صدادار و یا بی صدا باشند. به عنوان مثال حرف های “د” و “ر” در " داریوش ارجمند ” و صدای “ایـ” نیز در " علی دایی ” تکرار شده است.همچنین می توانید نام و فامیل را در کنار هم نوشته و یا تایپ نمایید و سپس هماهنگی ظاهری آنها را بررسی کنید. برای مثال به نحوه نگارش نام " حامد بهداد ” توجه فرمایید.

اسامی پسرانه

برخی نام ها تکراری هستند و در مقابل برخی آنقدر استفاده نشده اند که وقتی نظر دیگران را در موردش می پرسیم در ابتدا قادر به تلفظ صحیح آن نیز نبوده و می خواهند یک بار دیگر نام را تکرار کنیم. گاهی ما در مسیر پیدا کردن نام های خیلی خاص و غیرتکراری آنقدر زیاده روی می کنیم که حاصل تلاشمان دستیابی به نام هایی است که از دید دیگران عجیب و مسخره به نظر می رسند.

کاری نکنید که نام فرزند شما بیش از حد جلب توجه کند، طوری که وقتی به مدرسه رفته همکلاسی هایش نام او را مسخره کنند.در متمایز بودن نام می بایست حد اعتدال را رعایت کرد. از دیگر عیوب نام های ناشناخته آن است که گاهی نمی توان فهمید که نام دخترانه است یا پسرانه.

اسامی پسرانه جدید و خاص

اسامی پسرانه با حرف الف

آبتین: نام پدر فریدون پادشاه پیشدادی

آبدوس :نام یکی از درباریان اردوان سوم اشکانی

آبستا :اوستا
آتروپات :نام والی آتروپاتن(آذرآبادگان)

آتیلا : (ترکی) چابک، شجاع، نام ، نامدار
آدُر : آذر ، آتش
آدُرباد :نام موبد موبدان دوران شاپور

آدرین :آتشین ، سرخ روی
آذر بُرزین :نام موبدی بوده
آذرآیین :نام پسر آذرساسان
آذرافروز :نام پسر مهرنوش پسر اسفندیار
آذرباد :نام موبد موبدان روزگار شاپور دوم
آذربُد :نام پسر هومت که نوشتن نامه دینکرد را به انجام رساند
آذربود :موبدی در زمان یزدگرد
آذرپَژوه :پسر آذرآیین پسر گستهم نویسنده کتاب گلستان دانش
آذرپناه :نام یکی از ساتراپ آذرآبادگان

آراد: (در آیین زرتشتی) نام فرشته ای موکل بر دین و تدبیر امور و مصالحی که به روز آراد متعلق است، روز بیست و پنجم ماه شمسی به نام اوست

آراز : ارس. قهرمانی منسوب به طایفه ارس

آران:نام قدیمی ایران

آرتا : مقدس، راست گفتار، درست کردار

آرتان: نام برادر داریوش و پسر ویشتاسپ

آرتین :منسوب به آرت، پاکی و تقدس

آرشام: دارای زور خرس، خرس نیرو

آرمان: آرزو، حسرت، کمال مطلوب، مراد و خواسته

آرمین:نام چهارمین پسر کیقباد سردودمان کیانی

آروین: آزموده و آزمایش شده

آریا: آزاده، نجیب

آیدین:به معنی روشنایی، روشن، آشکار، شفاف

آیین (آئین):کیش، روش ، دین، شیوهی مناسب و مطلوب

اسامی پسرانه

اسامی پسرانه

اَپروَند :دارنده بلندی و شکوه یا فرهمند
اَپروَیژ :پیروزمند و شکست ناپذیر . نام خسرو دوم پادشاه ساسانی
اَپیوه :نام پسر کیقباد نخستین پادشاه کیانی
اَترس :دلیر، بی ترس

احسان: خوبی ، نیکی، نیکویی

ادریس : نام یکی از پیامبران
اَرتان :راستگو. نام پسر ویشتاسب
ارج :ارزنده. نام یکی از نیاکان اشوزرتشت
ارجاسب :اوستایی آن یعنی دارای اسبان پرارزش
ارجمند :با ارزش
ارد :نام سیزدهمین پادشاه اشکانیان

اردشیر : نام پادشاه هخامنشی و ساسانی
اردلان :از واژه ارد ایرانی است

اردوان:نگهبان درستکاران

ارشیا:(در زند و پازند) تخت و اورنگ شاهان، گاه، تخت

ارمیا: نام یکی از پیامبران بنی اسرائیل
اسپاد : دارنده سپاه نیرومند
اسپنتمان :نام خانوادگی و یکی از نیاکان اشوزرتشت
اسپهبُد :نام پدر بزرگ خسرو انوشیروان
اسفندیار :نام پسر کی گشتاسب کیانی و برادر پشوتن
اشا :راستی ، درستی ، راه خوشبختی
اشاداد :داده پاکی و پارسایی
اشوفْرَوَهَر :پاکروان
اشومنش :پاک منش

اعلا: برتر، بالاتر، بلندتر، برگزیده از هر چیز
افروغ :روشنایی و فروغ. از مفسران اوستا در زمان ساسانیان

البرز :کوه بلند، کوه بزرگ

الوند:تنومند و دارای تندی و تیزی

الیاس: نام پیغمبری از یهود و بنی اسرائیل

ایمان:اعتقاد به وجود خداوند و حقیقت رسولان و دین ، در مقابل کفر

ایلیا:پادشاه شجاع و دلاور، امیر دلیر، سردار شجاع

امیر بهادر:پادشاه شجاع و دلاور، امیر دلیر، سردار شجاع
اورمزدیار :خدایار، یاور اهورا
اُورنگ :تخت پادشاهی . نام فرستاده پادشاه کشمیر به یمن
اُوژن :زننده و شکست دهنده دشمن

الوین : ریشه ترکی ، معنی : سرآمد ایل وطایفه ، گل بهشتی

آرژانچ : اسمی فرانسوی به معنی نقره ، تلفظ : arzhan

آتان: ریشه ترکی ، تلفظ: atan معنی: پرتاب کننده

آریسته : ریشه فرانسوی تلفظ: ariste معنی: آریستئوس در اساطیر یونان، پسر اپولون، او تربیت زنبور عسل را به مردم آموخت.

آراشید : ریشه فرانسوی ، تلفظ: arashid ، معنی: پسته زمینی یا پسته شام

آچیم : ریشه عبری ، نام یکی از نیاکان یوسف نجار

آرمیا : ریشه عبری ؛ ارمیا ، بزرگ داشته شده؛ نام یکی از پیامبران بنی

آرژان : ریشه لاتین ، تلفظ :arzhan معنی : نقره

آلیا : الیاس؛ ریشه عبری

آرسن : ریشه عبری ، مرد مبارز

اوریا : شعله خداوند ، نام مردی یهودی در زمان داوود(ع)

آدریان : ریشه یونانی ، تلفظ: Adrian معنی: آدریانوس، نام یکی از امپراتوران روم

آنیسا :ریشه یونانی ، تلفظ: anisa ، معنی: یونانی-فارسی : مبارز بزرگ – آنیس یونانی به معنای مقاومت و اعتراض

ارمیس : ریشه عبری ، تلفظ: armis ، معنی: هرمس

ایلیاد : ریشه یونانی ، تلفظ: eiliad ، معنی: نام منظومه حماسی دوران قدیم اثر هومر شاعر نابینای یونانی و از شاهکارهای ادبیات جهان است که درباره جنگی به همین نام است که بین مردم یونان و تراوا درگرفت.

اکتای :ریشه مغولی ، معنی: مغولی-ترکی نام سومین پسر و جانشین چنگیز خان

آرارات : ریشه ارمنی ، تلفظ: Ararat معنی: نام کوهی در آذربایجان که بنا به روایتی کشتی نوح بر روی آن قرار گرفت.

آرنوش : ریشه ارمنی ، تلفظ: arnosh معنی: از نام های باستانی ارمنی

آریستا : ریشه ارمنی ، تلفظ: arista معنی: آریستاکس، برزگر، کشاورز

آریس : ریشه ارمنی ، تلفظ: aris ، معنی: برزگر

ایلماز : ریشه ترکی ، تلفظ: il maz معنی: پایدار، جاویدان، ماندگار، کسی که در محدوده زمان نمی گنجد.

اتابک : ریشه ترکی ، تلفظ: atabak معنی: در ترکی پدربزرگ. مرکب از دو کلمه آتا و بک مخفف بیوک، به معنی بزرگ است.

آیتونا : ریشه ترکی ، آیتونا ، تلفظ: aytona معنی: ترکی-فارسی در ترکی به معنای زیبا و درخشان مانند ماه

آتاش: ریشه ترکی ، تلفظ: atash معنی: آداش، همنام

الکساندر(Alexander): این نام از دو قسمت alexein به معنای دفاع کردن و anēr به معنای مرد، جنگجو تشکیل شده است. الکساندر در اروپا رواج بیشتری دارد.

استفان(Stephan): این نام از یک کلمه یونانی به معنای تاج گل مشتق شده است.

استیو :به ایتالیایی(Stio) یک کومونه در ایتالیا است که در استان سالرنو واقع شده است.

استیون (Steven):این نام از استفان گرفته شده و اسم اولین شهید مسیحی است. نام او از کلمه یونانی استپانوس به معنای “حلقه گل، تاج” مشتق شده است.

اریک (Eric): منشا نام اریک نورس است. این نام از ei به معنی همیشه و ríkr به معنی فرمانروا گرفته شده است. اریک توسط مهاجران اسکاندیناوی قبل از فتح نورمن به بریتانیا معرفی شد.

اسکات(Scott): این نام به طور اصلی برای افرادی به کار می رود که به زبان اسکاتلندی صحبت می کنند. این افراد از ایرلند به اسکاتلند آمده بودند.

ادوارد (Edward):ادوارد از ēad به معنای” رفاه و ثروت” و weard به معنای” حفاظت و نگهبانی” گرفته شده است.

اندرو (Andrew): اندرو شکل یونانی نام آندریاس است. در عهد جدید اندرو نام اولین شاگرد عیسی مسیح بوده است.

آنتونی (Anthony): آنتونی فرم آنتونیوس است که منشاء آن نامشخص می باشد. افراد مقدس زیادی این نام را داشتند

ایلیا : (عبری) 1- خداوند خدای من است؛ 2- (اَعلام) 1) (در تورات) از انبیای بنی اسرائیل [حدود 875 پیش از میلاد] که در عهد عتیق، عهد جدید و قرآن (= الیاس) از او یاد شده است؛ 2) (در سُریانی) نام امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب(ع)

آتلی: ریشه ترکی ، تلفظ: atli معنی: سواره، صاحب اسب، اسب سوار

آدلی : ریشه ترکی ، تلفظ: adli معنی: نامور، نامدار

آرکا : ریشه ترکی ، تلفظ: arka معنی: آرخا- مایه اطمینان و پشتگرمی

آنیل : ریشه ترکی ، تلفظ: anil معنی: معروف، نامدار

آیهان : ریشه ترکی ، تلفظ: ayhan معنی: آیهان = آیخان (آی + خان) پادشاه ماه

آیکان : ریشه ترکی تلفظ: aykan معنی: آیکان = آیقان (آی + قان) کسی که خونش مثل ماه شفاف و تمیز است. اصیل ، نجیب

ادوین : ریشه : لاتین ، معنی : دوست و رفیق

اسامی پسرانه

اسامی پسرانه

اسامی پسرانه با حرف ب

بابک :نام پسر ساسان در زمان اشکانیان
باتیس :نام دژبان غزه در هنگام داریوش سوم
بادرام :کشاورز
باربُد :نام نوازنده و رامشگر نامی زمان خسرو پرویز
بامداد :نام پدر مزدک
بامشاد :نام نوازنده. نامی در روزگار ساسانیان
بامگاه :هنگام بامداد
بایگان :نگهدارنده
بخت آفرین :نام پدر هیربد شهریار
بَختیار :از فرزندان رستم در روزگار خسرو پرویز
بَخشا :از نام های روزگار هخامنشیان
بَدخشان :لعل
بدره :بهره. نام یکی از سرداران خشایار شاه
بَرازمان :بلند اندیشه

بردیا: (در اوستایی) به معنای «بلند پایه»

برزو: تنومند ، بلند پایه

برسام: از نام های شاهنامه

برنا: جوان

برهان: دلیل حجت
بُزرگمهر :نام مهین دستور انوشیروان دادگر

بشیر : مژده دهنده

بصیر : بینا

بنیامین: آخرین پسر حضرت یعقوب

بهامین: فصل بهار

بهتاش : دارای اخلاق و رفتار خوب

بهداد: در کمال عدل و داد

بهراد:جوانمرد ، نیکو

بهرام: در هم شکننده مقاومت

بِهرنگ:نکوتر رنگ، رنگِ نیکوتر

بِهروز :روزگار نیک و خوش
بِهزاد :نام یکی از پهلوانان ایران پسر پیل زور

بهشاد:نیکوی شاد

بِهفر:شکوهمند و با جلال و جبروت
بِهمرد :از نام های برگزیده
بهمن :نیک منش. نام پسر اسفندیار
بهنام :نیک نام

بهنود:پسر عزیز
بوبار :دارنده زمین. نام کشاورزی در زمان خشایار
بوجه :رهایی یافته. نام یکی از بزرگان هخامنشی
بوخشا :رستگار
بیژن :نام پسر گیو

بینش: قدرت ادراک و شناخت

بنجامین : بنیامین ، فرزند پسر دست راست

بابر : ریشه ترکی ، تلفظ: baber معنی: ببر، لقب بعضی از پادشاهان ترک

برایان : ریشه لاتین ، تلفظ: Brian ، معنی: بالا یا نجیب

براندون (Brandon): این نام از انگلیسی قدیمی گرفته شده است. براندون به نظر از نام خانوادگی بازیگر ایتالیایی آمریکایی مشهور یعنی مارلون براندو تاثیر گرفته است.یرام : ریشه ترکی ، تلفظ: bayram معنی: عید، جشن، ترکی شده پدرام

بدیع : ریشه (عربی) معنی : 1- جدید، تازه، نوآیین؛ 2- زیبا؛ 3- جالب، شگفت انگیز، نادر

برهان: ریشه عربی ، دلیل، حجت و روشنی

اسامی پسرانه با حرف پ

پارسا :پرهیزکار
پاساک :نام برادر زاده داریوش بزرگ
پاکدین :دین درست، دین پاک
پاکروان :پاک باطن، نیک نفس
پاکزاد :پاک نژاد، نجیب
پاکمهر :از نام های برگزیده
پالیز :کشتزار
پَتَه مانی :دادگستر
پدرام :نام نبیره سام. درود، شادباش
پرچم :درفش
پَرنگ :نام پسر سام
پرهام :از نام های برگزیده
پرویز :شکست ناپذیر و پیروزمند. کنیه خسرو دوم ساسانی
پَریبُرز :بلند بالا، نام پسر کیکاووس
پژدو :نام نیای اشوزرتشت، بهرام پژدو از چکامه سرایان نامی زرتشتی
پژمان :از نام های برگزیده
پَشَنگ :نام برادر زاده فریدون پیشدادی

پندار:فکر، اندیشه

پوریا: نام پهلوان دلیر ایرانی

پولاد: نام پهلوانی در زمان کیقباد

پویا:دونده پی چیزی وجویندهی آن
پیمان :مهر، عهد

پیام: الهام، وحی

پیروز:غلبه کننده بر حریف در جنگ یا مسابقه

پیشرو: آن که پیشرفت کرده، پیشتاز، پیشگام

پریام : ریشه ارمنی ، تلفظ: paryam معنی: در افسانه های قدیم یونان، آخرین پادشاه تروا که شهر وی به دست یونانیان افتاد.

پاتریس : ریشه لاتین ،معنی : نجیب ، اصیل ، میهن پرست

اسامی پسرانه با حرف ت

تاژ :برادر هوشنگ پیشدادی

تایماز: ریشه ترکی پابرجا، استوار، بی نظیر، بی همتا
تخشا :کوشنده
تَسو :واحد زمان
تکاپو :جستجو
تَنسِر :نام موبد موبدان روزگار اردشیر بابکان
تَهماسب :از بزرگان ملک داراپادشاه ایران
تَهمتَن :بزرگ پیکر
تهمورس :دلیر و پهلوان. نام دومین پادشاه پیشدادی
توانا :نیرومند، زورمند
تور :نام پسر شاه فریدون
تورج :دلیر و پهلوان
توس :نام پسر نوذر یکی از پهلوانان نامی ایران
تیرداد :بخشنده تیر. نام دومین پادشاه اشکانیان
تیس :نام درختی است
تیگران :نام یکی از سرداران خشایار شاه

تیموتی (Tiomothy): این نام از کلمه تیموتئوس یونانی گرفته شده است. تیموتی نام همدم وهمراه همیشگی سنت پل بود.

توماس (Thomas): توماس نام عهد جدید یکی از 12 حواریون مسیحی است. این نام همواره در طول مسیحیت محبوب بوده است.

تَمیم : ریشه (عربی) معنی : 1- تمام و كامل؛ 2- استوار، سخت

تارخ :ریشه : (عبری= تارح) به معنی تنبل؛ 2- (اَعلام) نام پدر حضرت ابراهیم(ع)

توما : ریشه ارمنی ، تلفظ: toma ، معنی: توام، همراه ، نام یکی از حواریون عیسی(ع)

تورال toral : جاوید، همیشه زنده، پهلوان

تگین tagin : تکین، پهلوان، دلاور

اسامی پسرانه با حرف ث

ثامن: نامی عربی به معنای هشتم

ثهلان: نامی عربی ، نام یک کوه از اعلام مردان

اسامی پسرانه با حرف ج

جان پرور :نشاط انگیز
جانان :دلیرو زیبا
جاوید :نام پدر اردشیر یکی از بهدینان خراسان
جم :مخفف جمشید
جمشید :از پادشاهان پیشدادی
جهانگیر :نام پسر رستم زال پهلوان نامی ایران

جوزف : فرم انگلیسی نام عبری یوسف است و به معنای ” خدا پسری دیگری به شما عطا کند” می باشد.

جاجرجیس : ریشه یهودی تلفظ: jerjis ، معنی: نام یکی از پیامبران بنی اسرائیل

جاشوا : در زبان عبری به معنای “خداوند نجات دهنده است” می باشد.

جک (Jack): این نام از واژه ی انگلیسی جانکین گرفته شده و سپس به جاکین تغییر یافته است. در نهایت پسوند –این برداشته شده است.

جفری (Jeffrey): این نام ریشه آلمانی دارد. شاعر معروف جفری چاسر (1340-1400)و جفری مون ماوت (1155 )این نام را داشته اند.

جاناتان(Jonathan): این نام به معنای بخشش و هدیه ای از طرف خداست. جاناتان معمولا به عنوان نمادی از دوستی و وفاداری مورد استفاده قرار می گیرد.

جیسون (Jason): جیسون فرم انگلیسی نام یونانی یاسون، رهبر آرگونات ها در ythology کلاسیک است.

جاستین (Justin): این نام فرم انگلیسی Justinus بوده و از کلمه جاستوس مشتق شده است. بیشتر قدیسان همین نام را داشته اند.

جورج (George): این نام از کلمه یونانی جوجیوس گرفته شده است. این نام تا زمانی که جورج اول در سال 1714 به پادشاهی نرسیده بود، زیاد مورد استفاده قرار نمی گرفت.

جان (John):جان شکلی از نام عبری یعنی یوحانان به معنای “خداوند بخشنده” است .

جیمز(James):در فرم انگلیسی ،جیمز نام دو نفر از شاگردان مسیحی به نام های پسر زبدی و پسر حلفا بوده است.

جانلی janli : جان (فارسی) + لی (ترکی) جاندار، زنده

جالینوس: نام پزشکی یونانی

جبرئیل: نامی عبری یکی از فرشتگان مقرب

جرجیس: نامی یونانی نام یکی از پیامبران بنی اسرائیل

اسامی پسرانه با حرف چ

چالش :با ناز و غرور
چالیک :از بازی های کودکان
چلیپا :گردونه مهر
چوگان :ابزار بازی قدیمی
چینوَد :چگونه زیستن نام پل صراط در فرهنگ ایران باستان و دین زرتشتی

اسم پسرانه با حرف ح

حامین:جمع حامی ریشه عربی یا سامی

حامی : ریشه عربی ، معنی : حمایت کننده

حادید: تند و تیز، نام روستایی بوده است نام عبرانی.

حام:ریشه عبری حمایت کننده، نام یکی از پسران نوح (ع)

حانان: نامب عبری رحیم، نام یکی از دلاوران در زمان داوود

حانون: ریشه عبرانی صاحب نعمت

اسامی پسرانه با حرف خ

خدابخش :از نام های برگزیده
خداداد :از نام های برگزیده
خدایار :از نام های برگزیده
خدیو :بلند جایگاه، سرور
خردمند :نام یکی از پیروان دستور آذرکیوان
خسرو :نیک آواز. نام پادشاه ساسانی
خشاشه :از سرداران ایرانی در دوره پادشاهی شاه گشتاسب
خشایار :شاه دلیر و مردمنش
خشنود :شاد، شادمان، خوشحال
خورسند :راضی
خوش منش :نیک نهاد
خوشنام :درستکار، نیکنام
خُونیرِث :نام یکی از هفت کشور زمین

خاروس: نامی یونانی یکی از فرمانده سپاه اسکندر مقدونی

اسامی پسرانه با حرف د

داتَه :دادگری، قانون
دادار :دادگر، عادل
دادبان :نگهبان قانون
دادبه :قانون خوب
دادبه :قانون خوب.پسر دادگشنسب که نامه تنسر را به تازی برگردانده
دادپویه :از شاگردان موبد کیخسرو پور آذرکیوان
دادجو :جوینده عدل و داد
دادخواه :خواستار عدل و داد
دادرس :دادرسنده
دادفر :از نام های برگزیده
دادمهر :از نام های برگزیده
دادنام :از نام های برگزیده
دادوَر :دادگر، عادل
دارا :دارنده، نام نهمین پادشاه کیانی
داراب :نام پسر بهمن، هشتمین پادشاه کیانی
داریوش :نام سومین شاهنشاه هخامنشی
داژو :سوخته، داغ
دانا :هوشیار، آگاه
داور :نام موبدی است
دَریز :نام داماد داریوش بزرگ
دَسَم :فرمانده ده تن سرباز
دلاور :دلیر، قهرمان
دماوند :نام سرداری درزمان ساسانیان
دهناد :از نام های برگزیده
دینشاه :یاور و سرور دین
دینیار :یاری دهنده دین
دیهیم :کلاه پادشاهی

دایان : ریشه ترکی تلفظ: dayan معنی: سرافرازی

دومان : ریشه ترکی ؛ تلفظ: duman ،معنی: مه، غبار

دنیس : نام یکی از پادشاهان یونان که افلاطون مدتی در دربار او بود.

داتان:مربوط به چشم، نام یکی از رؤسای یهود

دان:قاضی، داور نام یکی از پسران یعقوب (ع)

دانیال:قضاوت خدا، یا خدا حاکم من است؛ یکی از چهار پیغمبر بزرگ بنی اسرائیل

داوید: داوود

دومان:مه، غبار

دها:(تلفظ: dahā) زیرکی، هوشمندی

دیار:سرزمین، کشور، موطن، زادگاه

اسامی پسرانه با حرف ر

راتین:رادترین، بسیار جوانمرد، هم چنین اسم یکی از سرداران اردشیر دوم پادشاه ساسانی

راد:جوانمرد، سخاوتمند، بخشنده، بزرگمنش، خردمند، دانا

رادان:مرکب از راد به معنی جوانمرد + پسوند نسبت، کسی که منسوب به جوانمردی است،

رادبرزین: از شخصیت های شاهنامه فردوسی

رادبه:مرکب از راد (بخشنده یا خردمند) + به (خوبتر، بهتر)

رادفرخ:از شخصیت های شاهنامه، نام آخورسالار هرمز پادشاه ساسانی

رادمان: از شخصیتهای شاهنامه، اسم یکی از سرداران خسروپرویز پادشاه ساسانی

رادمهر :مرکب از راد (بخشنده) + مهر (خورشید)، نام یکی از سرداران داریوش سوم پادشاه هخامنشی

رادنوش :مرکب از راد (جوانمرد، بخشنده) + نوش (نیوشنده)

رادوین: جوانمرد

رادین:بخشنده، جوانمرد

راشا:راه عبور

رام:از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از سرداران بهرام چوبین

رام برزین:از شخصیتهای شاهنامه، اسم یکی از بزرگان و مشاوران درگاه خسروپرویز پادشاه ساسانی

رامان:نام وزیر کیقباد پادشاه کیانی

رامبد:نگهبان و پاسدار آرامش

رامشاد:مرکب از رام (آرام یا مطیع) + شاد (خوشحال)، آنکه شخصیتی آرام و شاد دارد.

رامتین :دارای آرامش ، آسوده خاطر

رامیاد:زامیاد، نام روز بیست و هشتم از هر ماه شمسی در قدیم

رامین :عاشق ویس در منظومه ویس و رامین

رایان:اندیشمند، فکر کننده، فکور، مرکب از راه (فکر و اندیشه) + پسوند فاعلی

رایبد:به ضم ب، به معنی حکیم، دانا، دانشمند، خداوندگار خرد،

رایین:نام سردار اردشیر دوم پادشاه ساسانی

رایان:راهنما

رزمان:نام یکی از سرداران دیلمیان

رسا:به صدای واضح که به راحتی قابل شنیدن است (به گوش می رسد) گفته می شود،

رستار:نجات یافته، رها شده

رستم:در زبان قدیم ایرانی مرکب از رس (بالش، نمو) + تهم (دلیر، پهلوان)، نام پهلوان اسطوره ای شاهنامه فردوسی

رشنواد:از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور ایرانی در زمان همای مادر داراب و شناسنده داراب و به حکومت رساننده او

رغمان:از شخصیت های شاهنامه فردوسی است و نیز اسم یکی از سرداران ایرانی در زمان هرمز پادشاه ساسانی

رکسار:پهلوان، قدرتمند، نام یکی ازپهلوانان افسانه ای ایران باستان و نام افسانه ای به همین نام

روزبه:به معنی بهروز، خوشبخت، از شخصیتهای شاهنامه، نام موبد بهرام گور پادشاه ساسانی، نام اصلی سلمان فارسی از یاران معروف پیامبر(ص)

روزبهان:نام عارف بزرگ قرن ششم، ابونصر بقلی شیرازی معروف به شیخ شطاح

روزمهر:خورشید روز، درخشان

روشاک:نام یکی از سرداران ایرانی در جنگ اسکندر مقدونی

روهان:نیک سیرت و پارسا، زاهدان دین زرتشت را گویند، مرکب از روه به معنای (سیرت نیک) + پسوند نسبت

رهام:از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر گودرز پهلوان ایرانی در زمان کیکاووس پادشاه کیانی

رهان:نام یکی از سرداران پارسی در جنگهای باختر

رهی:غلام، بنده

ریموند (Raymond): این نام از یک کلمه آلمانی گرفته شده و ترکیبی از ragin به معنی تصمیم گیری و Mund به معنای محافطت کننده است.

رونالد (Ronald): این نام از regin به معنی “نصیحت، تصمیم گیری” گرفته شده است.

ریچارد(Richard):ریچارد ریشه آلمانی دارد و از Roc به معنی قدرت و Hard به معنی قوی و سخت کوش مشتق شده است.

رابرت(Robert):رابرت نامی فرانسوی با ریشه آلمانی است. این نام از عناصر مترادف hrōd به معنای” مشهور” و berth به معنای “روشن، مشهور” گرفته شده است.

روحان : از ریشه روح است به معنی پاکی است ؛ پاک و مقدس از ریشه لاتین

رایان : (اَعلام) نام كوهی در حجاز و نام شهری و روستایی است ودر میان اسم های انگلیسی از ریشه ایرلندی و به معنی ِ «شاه» است.

رودین : رود = فرزند به ویژه پسر + ین (پسوند نسبت)) (به مجاز) فرزند پسر.

راما:منسوب به رام، یکی از تجلیات وشنو در اساطیر هندی

رایا: اسم دخترانه و پسرانه به معنی آنکه مورد توجه خداوند است، فکر و اندیشه ریشه سانسکریت

اسامی پسرانه با حرف ز

زادان :نام پدر شهریار از زرتشتیان کازرون
زال :نام پدر رستم
زامیاد :نگهبان زمین
زروان :نام خوانسالار انوشیروان ساسانی
زَریر :دارنده جوشن زرین
زَم :نام یکی از پسران غباد ساسانی
زنگه :از پهلوانان ایرانی در دوره کاووس شاه کیانی
زَهیر :نام یکی از سرداران شاه کیخسرو کیانی
زَواره :پهلوانی ایرانی. نام پسر زال و برادر رستم
زوپیر :یکی از همدستان داریوش بزرگ در جنگ بابل
زیار :نام پدر مردآویچ
زیگ :راه ستاره شناسی

زاوش : ( ریشه یونانی ) نام ستاره ی مشتری، زاوش، مشتری، به قولی از كلمه ی یونانی زوس zeus (خدای بزرگ) مشتق باشد.

اسامی پسرانه با حرف ژ

ژاماسب :نام شوهر پورچیستا جوانترین دختر اشوزرتشت
ژوپین :نام پسر کیکاووس
ژیان :از نام های برگزیده

ژوبین: نامی عبرانی که به معنای نیزه کوچک است. فارسی آن زوبین است.

اسامی پسرانه

اسامی پسرانه

اسامی پسرانه با حرف س

ساسان :نام پدر بزرگ اردشیر بابکان
سالار :پدر زال، پسر نریمان
سام :بهدینی از خاندان گرشاسب
سامان :نام بزرگ زاده بلخ
سَپْرَنگ :نام پسر سام
سِپنتا :مقدس، ورجاوند
سپند :ورجاوند و مقدس. اسفند
سِپِهر : آسمان
سپهرداد :داده یا آفریده آسمان
سپیدار :درخت بلند و راست
ستایش :خوب گفتن
ستُرگ :قوی هیکل، نیرومند
سرافراز :سربلند، با افتخار
سُرایش :سرودن
سُرخاب :نام پنجمین پادشاه باوندی
سُروش :گوش دادن به صدای وجدان و فرمانبردار
سزاوار :شایسته
سَلم :نام یکی از سه پسران شاه فریدون پیشدادی
سهراب :تابش سرخ. نام پسر زال
سورن :دلیر و پهلوان ، توانا
سوشیانت :برگزیده دینی
سیامک :نام پسر کیومرس در شاهنامه
سیاوخش :سیاوش، پسر کیکاووس
سیاوش :نام پسر کیکاووس
سینا :یکی از نخستین پیروان اشوزرتشت

ساردین sardin : فرانسه-یونانی سمارسیس، سردین، نوعی ماهی شبیه به شاه ماهی

سردین : فرانسه-یونانی سمارسیس، ساردین، نوعی ماهی شبیه به شاه ماهی

سیروس siroos : شکل فرانسوی کوروش

سابین sabin : سروکوهی ریشه فرانسوی

ساشا sasha : ریشه اصلی نام ساشا یونانی است اما در زبانهای روسی و فرانسه و انگلیسی بکاربرده می شود و به معنای مدافع و محافظ مردان است.

سوبیتای: ریشه مغولی ، معنی: نام پسر تولی پسر چنگیزخان پادشاه مغول

ساموئل(Samuel): ساموئل نامی است که در کتاب مقدس بارها ذکر شده است و احتمالا به معنای شنوا بودن خداوند یا ” خدا ندای او را شنید” است.

سیروان : عربی شده ساربان؛ 2- (اَعلام) (= آب سیروان) نام رودی در غرب ایران، در استانهای کردستان و کرمانشاه به طول 100 کیلومتر

اسامی پسرانه با حرف ش

شنتیا : ریشه : عبری ، معنی : مقدس ، فاتح

شادن: نامی عربی به معنای آهوی جوان

شهاب: نامی عربی

شارونا: نامی آشوری به معنای سرزمین پربار و حاصل خیز

شاهارا: نامی آشوری، به معنای نگهبان شب

شایرایا: نامی آشوری به معنای ستاره ناهید

شبنا: نامی عبری یکی از وکلای قصر حزقیا پادشاه یهودا

شیث:(تلفظ: šeys) نام سومین پسر آدم و حوا که به عقیده مسلمانان مقام نبوت داشت و مخترع حروف هجایی بود.

شانیا:نامی هندی کسی که در تصمیم و نظر خود پابرجاست، مصمم

اسامی پسرانه با حرف ف

فاتک :نام پدر مانی نقاش دوران ساسانی
فراز :بالا، بلندی
فرازمان :از نام های برگزیده
فرازمند :از نام های برگزیده
فرامرز :نام پسر رستم زال
فربُد :نگهبان و نگهدار فر
فربود :راست و درست
فرخ :بزرگی و شوکت. از مفسران اوستا در زمان ساسانی
فرداد :از نام های برگزیده
فردین :پیشرو در دین
فرنام :نام یکی از سرداران شاپور
فرنوش :از نام های برگزیده
فرهاد :پیشرو قانون .نام پهلوانی در شاهنامه . نام چند پادشاه اشکانی
فَرََهمند :از نام های برگزیده
فَرهود :از نام های برگزیده
فرهومند :باشکوه و بزرگ
فُرود :نام پسر سیاوش
فْرَََوَرِتیش :نام دومین پادشاه ماد
فَرَوَشی :فَرَوَهَر، نیروی اهورایی
فَرَوَهَر :نیروی اهورایی درون انسان
فریان :خاندانی از دوستان اشو زرتشت
فریبرز :نام پسر کیکاووس
فریدون :از پادشاهان پیشدادی، نجات دهنده قوم آریا
فوکا :نوعی درخت بید
فوگان :نوشیدنی از دانه جو
فولاد :از نام های برگزیده
فیروز :نام هجدهمین پادشاه ساسانی

فرانسیس : آزاد و رها از قید و بند- فرانسیس باکن فیلسوف بزرگ انگلیسی

فریان : ریشه سنسکریت معنی : آزاده

فراییم :معرب از عبری نام پسر یوسف (ع)

فور :از شخصیتهای شاهنامه، اسم پادشاه هند در زمان اسکندر مقدونی

اسامی پسرانه با حرف گ

گالوس :نام پسر فارناک پادشاه کپاد و کیه و هوتیس
گرامی :ارجمند، مقدم
گرانمایه :پرارزش، پر ارج
گرایش :گرویدن، پیروی
گَرشاسب :در اوستا به چم پهلوان نامی ، همانند رستم شاهنامه
گرگین :نام پهلوان نامی ایران
گژدهم :از جنگجویان و سرداران کیانی و پدر گردآفرید
گژگین :از نام های برگزیده
گشتاسب :نام پنجمین پادشاه کیانی
گشواد :نام پهلوانی در شاهنامه
گوارا :خوش آیند، با مزه
گودرز :نام پسر گیو، از پهلوانان نامی لشکر کیکاووس
گیل :گرد و پهلوان
گیو :پهلوان ایرانی

اسامی پسرانه با حرف ل

لهراسب :دارنده اسب تیزرو . پدر گشتاسب

لیام: ریشه ایرلندی معنی محافظ، حامی، با اراده قوی

اسامی پسرانه با حرف م

مازار :یکی از سرداران مادی کورش
مازنه :مازندران در اوستا
مازیار :نام پسر غارن. از اسپهبدان تبرستان
ماکان :نام پسر کاکی یکی از فرمانروایان ایرانی
ماندگار :پایدار، ماندنی
مانوش :نام پسر کی پشین و پدربزرگ لهراسب
مانی :نام پیکر نگار نامی در دوران شاپور
ماهان :نام پسر کیخسرو پسر اردشیر پسر غباد
ماهر :زبر دست
ماهوار :از گوشه های موسیقی
ماونداد :نام یکی از مفسران اوستا در زمان ساسانیان
مزدا :دانای بزرگ، پروردگار
مزدک :نام پسر بامداد در دوران ساسانی
مشیا :نام نخستین مرد در اوستا
منوچهر :پهلوان نژاد. نام نیای سیزدهم اشوزرتشت. نام ششمین پادشاه پیشدادی
منوشفر :نام پدر منوچهر شاه پیشدادی
مه زاد :از نام های برگزیده
مِهراب :نام پادشاه کابل و پدر رودابه
مهران :یکی از هفت خاندان نامی دوران ساسانی
مهربان :نگهبان روشنایی و مهر
مهرجو :از نام های برگزیده
مهرداد :نام چوپانی که کوروش را پرورش داد
مهرزاد :زاده مهر
مهرگان : جشن ملی ایران
مهرمَس :مهر بزرگ یا بزرگ مهر. نام نیای ششم اردشیر بابکان
مهرنوش :نام یکی از چهار پسران اسفندیار
مهریار :از نام های برگزیده
مِهرین :از نام های برگزیده
مهیار :از نام های برگزیده

میکسا : معنی: کودکی که نشان از بزرگان دارد. در مراجع لاتین این واژه به معنای ماکسیمیوس کوچک آمده است که خود ماکسمیوس یه معنای بزرگترین است.

مینوس minos : در اساطیر یونانی نام پادشاه کرت پسر زئوس

ماسیس : نام کوه آرارات

میلان : ریشه رومی، معنی : خواهش ، آرزو ، مهربان ، بخشنده

مهام: ریشه عربی، معنی کارهای دشوار و بزرگ

مِهراس:راه و طریق بزرگان، نام پدر الیاس پیغمبر(ع) نامی عبری

میکائیل:مقرب، نام فرشته ی روزی ها

مهراج:مهاراجه، عنوان هر یک از افراد طبقه ای ممتاز در هند، شاه، امیر

اسامی پسرانه با حرف ن

نارون :نام درختی تنومند
ناشا :دادگر
نامجو :جوینده نام
نامدار :دارنده نام
نامور :از نام های برگزیده
ناوَرز :سرباز دریایی. از نام های دوران هخامنشی
نریمان :دلیر و پهلوان. دارای اندیشه بلند و مردانه
نَستور :نام پسر زریر، برادر شاه گشتاسب
نکیسا :نام نوازنده نامی دوران خسرو پرویز
نمایان :آشکار، هویدا
نوشیروان :انوشیروان. از نام های برگزیده
نوید :مژده شادمانی
نیسان :نی زار، محل روییدن نی
نیک پی :خجسته ، خوش قدم
نیکدل :از نام های برگزیده
نیکروز :سعادتمند، خوشبخت
نیکزاد :از نام های برگزیده
نیکنام :نیکونام، خوشنام
نیکو :خوب، زیبا، نیکو کار
نیما :نام یکی از شاعران ایرانی
نیو :پهلوان و دلیر
نیوتیش :نام کوچکترین برادر اشوزرتشت

نویان : معنی: امیر سپاه، شاهزاده، لقب سلاطین و بزرگان ترک

نبهان: نامی هربی به معنی آگاه و هوشیار

نهام: ریشه عربی به معنای آهنگر، راهب دیر نشین

نادینوس: نامی آشوری،شاه بابل

ناهیرا: ریشه آشوری، روشنایی و نور

نوح: نامی عبرانی به معنای راحت

نادین: نامی با ریشه سانسکریت، پویا، پر تحرک، الهه رودخانه

نیسان: نامی سریانی، باران بهاری

اسامی پسرانه با حرف و :

واته :ایزد آب در اوستا
وخش :روشنایی یا رویش. نام چهاردهمین نیای آدرباد مهر اسپند
وخش داد :آفریده روشنایی، نام یکی از سرداران هخامنشی
وخشور :پیام آور
ورجاوند :مقدس و نورانی . از نیاکان شاه بهرام
ورزم :شعله آتش، گرمی آتش
وَهمنش :خوش منش، نیک منش
وُهومن :ریشه اصلی بهمن امروزی
ویسپرد :از بخش های اوستا
ویشتاسب :نخستین پادشاه همزمان با اشوزرتشت

ویکتور : ریشه انگلیسی ، تلفظ: victor معنی: پیروز شدن، ظفریافتن

ویگن : ریشه ارمنی ، تلفظ: vigen معنی: بیژن

وارتان: نامی ارمنی، نام پسر بلاش پادشاه اشکانی

واروژان: نامی ارمنی کبوتر نر

وادا: نامی با ریشه آشوری، مکان مقدس

واران: نامی که مورخان یونانی به پادشاهان ایرانی که بهرام نام داشتند می دادند.

وارونا: نام یکی از خدایان هندی

اسامی پسرانه با حرف ه

هارپارک :نام وزیر استیاک آخرین پادشاه ماد
هامان :یکی از درباریان خشایار شاه
هامرز :نام سپهسالار خسروپرویز ساسانی
هامون :از نام های ایرانی
هامین :تابستان در اوستا
هاون :گاه بامدادی
هاونی :ایزد نگهبان بامداد
هَخامنش :دوست منش. نام سردودمان هخامنشیان
هُژبر :دلیر و نامجو
هَژیر :خوو پسندیده، از پهلوانان دوره کیانی پسر گودرز
همتا :مانند، شریک
همگون :همرنگ، همانند
هنگام :زمان، گاه
هوبَر :دربردارنده نیکی
هوتَخش :سازنده خو. پیشه ور
هوتن :فرماندار ساحلی در روزگار داریوش
هوداد :نیک آفرید
هودین :نام سومین نیای آدرباد مهر اسپنتمان
هور :خورشید
هورا :می صاف و مقدس
هوم :گیاه مقدس
هومان :از نام های برگزیده
هومَت :اندیشه نیک
هومن :خوب منش
هیمه :نام داماد داریوش و از سرداران بزرگ پارسی

هرمان : نام یکی از پادشاهان یونانی

هرمس : از خدایان اولمپی، نام پسر زئوس و مایا

هامان haman : معرب از یونانی، مشهور، نام وزیر اخشویروش

هاکان : ریشه ترکی –عربی ، معنی : نجیب ، امپراطور

اسامی پسرانه با حرف ی

یادگار :اثر و نشان که کسی از خود باقی بگذارد
یزدان داد :موبدی در سده نهم که در کرمان می زیسته
یزدان مهر :از نام های برگزیده
یزدان یار :از نام های برگزیده
یزدانشاه :نام پسر انوشیروان دادگر
یزدگرد :نام پادشاه ساسانی
یَسنا :از بخش های اوستا

یاسان: ریشه ترکی ، معنی : سزاوار

یونا: عبری ، هدیه خداوند

یاشا: ریشه ترکی، به معنی زنده باد و آفرین

یاشار: ریشه ترکی، به معنای جاویدان و همیشه زنده

یحیی: نامی عبرانی به معنای تعمید دهنده

یاکوب(یعقوب): نام عبرانی، فرزند اسحاق و پدر پیامبران بنی اسرائیل

یهودا: نامی عبرانی به معنای ستایش و حمد

یورام: نامی عبرانی به معنای خدا برمن است

یادا: نامی با ریشه آشوری به معنای نشان

آیا این مطلب مفید بود؟ 995
نظر خود را بنویسید! لطفا کلیک کنید