لیست کامل اسم پسر با حرف چ

اگر این روزها در جستجوی اسم پسر با چ هستید و از میان حروف الفبا می خواهید نام فرزندتان با حرف چ آغاز شود باید بگویم که گزینه های زیادی برای انتخاب ندارید اما ما شما را تنها نگذاشته ایم و سعی کرده ایم که اکلترین لیست اسامی پسرانه با حرف چ را برای شما تهیه کنیم. با ما همراه باشید . ما متنوع ترین لیست از اسم پسر با ث را در این مطلب از تانما گردآوری کرده ایم.

اسم پسر با چ

اسامی پسرانه با حرف چ

اسم پسر با چ در شاهنامه

چنگش = از سرداران تورانی

اسم پسر باستانی با چ

چالش : با ناز و غرور

چالیک : از بازی های کودکان

چلیپا : گردونه مهر

چوگان : ابزار بازی قدیمی

چینوَد : چگونه زیستن

اسم پسر با چ

اسم پسر باستانی با چ

اسم پسر ترکی با چ

چئویک : چالاک وزیرک، چابک، جَلد، سرزنده، ماهر وز بردست، تندوتیز، محکم و نیرومند و استوار

چاپکان : آنکه دائم در حال حرکت باشدو یک جا نایستد، مهاجم

چاچا : کماندو،دونده ،دریانورد با تجربه و ورزیده (به اصطلاح گرگ دریا)

چارمان : انسان خنده رو و متبسّم ،بشّاش ومهربان

چاروم : درخت چنار

چاغماق : شعله شونده،جرقه زدن،فندک،آلتی که ایجاد جرقه کند

چاقین : آذرخش، صاعقه

چاکار : دیوارقلعه، رعدوبرق

چالیش : نبردوجنگ، مبارزه، محاربه

چام : درخت کاج

چانتای : همانند شفق، نظیرشفق، زنگ ،دارای صدایی مانندزنگ

چانقا : نوعی تله، دام، پنجه، نجیب، با اصال و نسب

چاولان : آبشار، شلاله، معروف، چاوالان

چاووش : راهنما، جارچی، گروهبان در ارتش، سرکارگر

اسم پسر با چ

اسم پسر ترکی با چ

چای : رود

چووغون : بوران، کولاک و برف شدیدی که سرعتش از یکصد و بیست کیلومتر در ساعت تجاوز کند.

چینار : درخت چنار

چاپار: (Çapar) نامه رسان. قاصد. خبررسان. پیک. سوار. سواره. مرد زردفام. انسان خالدار با چشمهای سبز.

چاپاشا: (Çapaşa) کوشش. تقلا.

چاپال: (Çapal) جایی که برای درست کردن اجاق، کَنده باشند. ارمغان. پراکنده. مخلوط. زباله. ناخالص. ویرانه. ضعیف. ناعلاج.

چاپالا: (Çapala) چارق.

چاپان: (Çapan) سواری که چهارنعل می تازد. غارتگر. چپاولگر. لباس ژنده و پاره. پیک. قاصد. نامه. مکتوب. پرانرژی. کوشا. لباس کار. استاد. ماهر. پالتو. نخ قلاب ماهیگیر. مهاجم. جوان. فرز. چوپان. کف (زدن دست برای تشویق).

چاپای: (Çapay) ماه نامدار.

چاپدار: (Çapdar) اسبی که چهارنعل تازد.

چاپرا: (Çapra) ابزار برش چرم در کفاشی.

چاپراب: (Çaprab) تند. سریع.

اسم پسر با چ

نام پسرانه با چ

چاپراز: (Çapraz) حالتی در کُشتی که از زیر بغل طرف را بگیرند. خط متقاطع. غلط انداز. مبهوت. انگل. مخلوط گندم و جو. ناسازگار. برف آبدار.

چاپراش: (Çapraş) درهم فرو رفته. پریشان. خالدار.

چاپسال: (Çapsal) تند. تیز. کوشا.

چاپلا: (Çapla) قلم دیوار کنی.

چاپلان: (جان)(Çaplan) نوعی شاهین.

چاپمان: (Çapman) باران. بارانی.

چاپیل: (Çapıl) یغما. غصب. کفش.

چاپین: (Çapın) تاراج. نوعی بیلچه کوچک. نوعی پاپوش چرمی که بر روی کفش پوشند. ستم. تاراج.

چاتا: (Çata) ارتباط. دو رگه. کفش مخصوص به شکل راکت تنیس مناسب برای برف نوردی.

چاتار: (Çatar) تقاطع. کافی.

چاتارا: (Çatara) لاپایی. میان پاها.

چاتاش: (Çataş) جنگ. وصول. تصادف.

چاتال: (Çatal) چنگال دو شاخه. چوب دو شاخه. محل انشعاب رود یا راه و غیره. گاوآهن. خیش. لب چاک دار. چانه چاک دار. پیچیده. ابزار پنبه ریسی. رنگارنگ. دو رنگ. کلنگ دو سر. بست. میخ. دشوار. اندام. قواره. هیکل. دو رنگ. مقعد. شدید.

چاتالا: (Çatala) چوب خط. حفر شده. بریده. چوب دو سر بهم آمده.

چاتام: (Çatam) هِرَم.

چاتان: (Çatan) سبد. سقف.

چاتانا: (Çatana) قایق موتوری کوچک. مزاحم.

چاتلا: (Çatla) چوبدستی.

چاتماز: (Çatmaz) غیرکافی. نارسا.

اسم پسر با چ

اسم پسرانه با چ

چاتیش: (Çatış) وصول. گلدوزی سرسری و نامرتب. رابطه خویشی دور. پیوستگی.

چاچار: (Çaçar) مبارز. جنگاور.

چاچال: (Çaçal) برهنه.

چاخمان: (Çaxman) آبی شیری.

چاخین: (Çaxın) آذرخش.آتش. آبی چشم. خدای آتش در باور ترکان.

چاراش: (Çaraş) کاربرد. استفاده. جای مخصوص جوشاندن بکمز.

چارال: (Çaral) کم بازده.

چاران: (Çaran) پیشنهاد. راهکار. راه حل. خاک نمدار.

چارای: (Çaray) غذا. آذوقه. یدک.

چارپان: (Çarpan) سبد کوچک کاه. ضرب شونده. جالب. گیرا.

چارتان: (Çartan) قعر پرتگاه.

چارلان: (Çarlan) آب روان شدید.

چاشار: (Çaşar) مبهوت. سرگردان.

چاشال: (Çaşal) استخوان چانه. مبهوت.

چاشقار: (Çaşqar) سنگلاخی.

چاشماز: (Çaşmaz) قطعی.

چاشمای: (Çaşmay) عیناً. مطابق.

چالاب: (Çalab) خداوند. آبدوغ خیار . نمود. جلوه.

چالاپ: (Çalap) آتش.

چالاپا: (Çalapa) باران پراکنده.

اسم پسر با چ

اسم پسر پرطرفدار با چ

چالات: (Çalat) بال. شاخه. قیمت. بهاء. عصاء. چاپلوس.

چالاتا: (Çalata) کسی که لباس را زود کهنه و پاره کند.

چالار: (Çalar) متمایل به رنگ .. شباهت نزدیک. اختلاف جزیی (بین دو رنگ). زنگدار. شماطه‎دار. لهجه. تُن (صدا). نوع. جنس. جارو.

چالاسین: (Çalasın) دلاور. برنده. قاطع.

چالاش: (Çalaş) مزد. اجرت. برهنه. بدون زین. اتاق یا بنایی که با چوب درخت و کاه پوشانده شود. تلاش.

چالاما: (Çalama) طناب یا زیور قیطانی روحانی شمن.

چالامان: (Çalaman) تاب (بازی)

اسم پسر با چ

اسم پسر با حرف چ

اسم پسر لری با چ

چاریار: باهوش، گره گشا

چرام : چراغ من

چزار: آرزومند، حسرت به دل

چگای: کوه کوچک و کم ارتفاع

چوخا : تنپوش قوم بختیاری

چیگین: همچون جان، عزیز جانی

اسم پسر با چ

اسم پسر لری با چ

اسم پسر کردی با چ

چاوه : عزیز
چیا: کوهستان، کوه

چیاکو : کوه کوچک

آیا این مطلب مفید بود؟
نظر خود را بنویسید! لطفا کلیک کنید