پرونده های اسیدپاشی در ایران

& laquo;22 روز است هرروز شکنجه می‌شوم، تا قعر جهنم می‌روم و برمی‌گردم، پوستم می ریزد، از شدت درد نمی‌توانم به چیزی فکر کنم و با چند قرص آرامبخش به خواب می روم و کابوس می‌بینم، قیافه‌ام خراب شده و از دست رفته، بدنم، دستانم را از دست داده‌ام.»

نامش ''مهسا''ست و 26 ساله است، در بخش سوختگی زنان بستری است. ''محمد'' خواستگار سابقش 28 اسفند او را به زور سوار اتومبیل شخصی خود می‌کند و علاوه بر خراش‌هایی که با قمه روی صورت او ایجاد می‌کند، بطری اسید را روی صورت او می‌پاشد و با گفتن جمله «حالا که قبول نکردی نباید کسی دوست داشته باشه و تورو بگیره.» او را در گوشه اتوبان رها می‌کند.

«من بارها سوختن دست را با بخار آب یا قابلمه و ... تجربه کردم اما این سوختن متفاوت بود، لباس ‌هایم در تنم پودر شد. یکی از قرنیه‌هایم را از دست دادم بدنم به شدت آسیب دیده، یک قسمت از سر من سوراخ شده و هنوز شوک هستم که چطور یک نفر با انسان این کار را می‌کند؟ آیا او هم انسان است؟»

''مریم'' زن دانشجویی است که قصد داشته روز 24 مهرماه سال 1393 تولد پسرش را جشن بگیرد. موتور سوار اما به اتومبیل شخصی او نزدیک می شود و درحالیکه شیشه اتومبیلش پایین بوده، روی صورت او اسید می ریزد. این اتفاق اما برای3 زن دیگر اصفهانی در پاییز سال 1393 تکرار شد.

 4 زن که وجه اشتراکشان، حضور در خیابان مهرداد اصفهان و داشتن اتومبیل شخصی بود، 4 زن که برخلاف داستان اول نه دارای داستانی با ریشه عاطفی بودند و نه حتی با کسی خصومت شخصی داشتند. شاید هم به همین دلیل باشد که متهمان پرونده اسیدپاشی اصفهان برخلاف پرونده مهسا تاکنون پیدا نشدند.

به طورکلی اسیدپاشی یکی از مصادیق پررنگ خشونت علیه زنان است. یکی از سریعترین و شاید کارآمدترین راه‌ها برای از بین بردن آینده کسی که بخش زیادی از اعتماد به نفسش را در گرو زیبایی ظاهرش می‌داند.

قربانی اسید پاشی تبریز

فردی که اقدام به اسیدپاشی می‌کند حتما آگاه است که یکی از خشن ترین راه‌ها برای آسیب به زن را انتخاب می‌کند. اسید پوست را پودر می‌کند و بینایی فرد را تحت تاثیر قرار می‌دهد و احتمالا اگر فرد مصدوم خوش شانس باشد و بتواند آسیب‌های جسمی را تا حد زیادی برطرف کند، اما با آسیب روحی آن احتمالا تا سالیان زیادی نمی‌تواند کنار بیاید.

بین داستان مهسا و داستان زنان اصفهانی تنها نقطه اشتراک اما همین خشونت است، خشونتی که با از بین بردن معنا پیدا نمی‌کند، خشونتی که هدفش ذره ذره نابود کردن است، نابود کردن به بهانه‌‌هایی که شاید خود متهم هم درک درستی از آن نداشته باشد و قادر به تکرار آن نباشد.

خشونت اما در جامعه ما هرروز درحال متولد شدن است، اینکه بگوییم باید جلوی تولد این نطفه را گرفت عملا نشدنی است اما رشد آن شاید به طرق مختلفی امکان پذیر باشد. شاید اگر بعد از حادثه اسیدپاشی اصفهان، مسئولان تسریع بیشتری در روند پیگیر پرونده داشتند،

رشد این خشونت در جامعه کمرنگ می‌شد و ما شاهد پرونده مهسا و مهساهای مشابه که گاهی در سکوت خبری مجبور به ادامه زندگی هستند نبودیم. پ

روانه مافی، نماینده مجلس چندی پیش در گفت‌وگو با خبر فوری اذعان کرد که فراکسیون زنان مجلس شورای اسلامی پیگیری مثمر به ثمری در پرونده اسیدپاشی اصفهان نکرد و حسینعلی حاجی دلیگانی هم خاطر نشان کرد که تاکنون خاطیان پرونده مشخص نشده‌اند.

جامعه شناسان اما معتقدند که مجرم اگر شناسایی شود بخش زیادی از خشم فروخورده جامعه خنثی می‌شود، همین خشمی که روزانه تولید خشونت می‌کند و عدم کنترل آن می‌تواند منجر به نابودی آینده یک انسان شود.

مورد مشترک دیگری بین این دو پرونده اما درخواست مراجع قانونی از رسانه‌ها به سکوت خبری است. پرونده مهسا البته رسانه‌ای شد و خیلی زود همگان پیگیر پرونده او شدند،

اتفاقی که شاید اگر درباره زنان اصفهانی می‌افتاد هم قربانیان کمتری می‌داشت. به طور کلی رسانه‌ای کردن پرونده‌های اجتماعی شاید تبعات منفی از قبیل ترس در جامعه داشته باشد اما مطمئنا نقش زیادی در شناسایی مجرمین و هوشیارکردن مردم عادی دارد.

غیر از برخوردهای  قانونی که دولت، مجلس و قوه قضاییه مسئول آن هستند، مهمترین وظیفه شهروندان شاید کنترل خشم منتج به خشونت باشد و  از بین بردن فرهنگی باشد که حس مالکیت در مرد یا زن ایجاد کند و او را به این باور برساند که اگر فرد مقابل تو به خواسته‌ای از جانبت نه گفت، تو قادری او را در اسید بسوزانی.

آیا این مطلب مفید بود؟
نظر خود را بنویسید! لطفا کلیک کنید