زیباترین جملات و اشعار یلدایی از زبان بزرگان و شعرا
شب یلدا یکی از شبهای زیبای سال است که ما ایرونی ها هر جای دنیا باشیم اون رو جشن میگیریم و با پخت یه غذای متفاوت، دانه کردن انار و گرفتن فال و خیلی کارهای قشنگ دیگه اون رو در کنار خانواده و عزیزانمون پاس می داریم. اصلا شب یلدا برای ما بهونه س برای اینکه به عزیزانمون بگیم که در کنار اون ها بودن چقدر برامون مهمه و هیچ چیز جای دورهمی های دوستانه رو نمیگیره. حالا در مورد شب یلدا بزرگان و شعرا هم دست به کار شدن و متن ها و اشعار خیلی زیبا گفتن که در این مطلب تانما سخن بزرگان در مورد شب یلدا رو می خونید؛
متن هایی از بزرگان با موضوع یلدا
شام هجران تو تشریف به هر جا ببرد
در پس و پیش هزاران شب یلدا ببرد
روز عیشی خواستم زاید چه دانستم که چرخ
حامله دارد به سد ماتم شب یلدای من
شب نیکو سگال او شده چون روز رخشنده
چنان چون روز بدخواهش شده همچون شب یلدا
شعر شاعران در مورد شب یلدا
گفتمش: با عارضت زلفت تناسب از چه یافت
گفت: ماه روشن است این و شب یلداست آن
ز ظلمت شب یلدای زلف خویش مرا
به نور طلعت رخشنده روشنایی بخش
همه ایام داعی از عنا شب های یلدا شد
به از مدح تو صبحی نیس این شبهای یلدا را
اشعار زیبا در مورد شب یلدا
چون هوا را تیره گرداند غبار لشکرش
روز روشن بر مَعادی چون شب یلدا بود
قسمت من بین و روزی رقیب
روز عید او را، شب یلدا مرا
کس نداند غم خسرو مگر آن کس که مباد
بی چراغی بود اندر شب یلدا مانده
هر شبی در غم هجرت شب یلداست مرا
که به سالی به جهان یک شب یلدایی هست
باد آسایش گیتی نزند بر دل ریش
صبح صادق ندمد تا شب یلدا نرود
به عزت شب قدر و شب حساب برات
به حرمت شب آبستن و شب یلدا
یلدا در شعر شاعران
در زرد و سرخ شام و شفق بوده ام کنون
تن را به عودی شب یلدا برآورم
آری که افتاب مجرد به یک شعاع
بیخ کواکب شب یلدا برافکند
هست چون صبح آشکارا کاین صباحی چند را
بیم صبح رستخیز است از شب یلدای من
یلدا در نگاه بزرگان
قندیل فروزی به شب قدر به مسجد
مسجد شده چون روز و دلت چون شب یلدا
شب یلدای هجران کشت ما را
الا ایام وصل الحب عودی
هنرت چیست جز این ریش که گویی به مثل
شب یلدا بود از بس که درازست و سیاه
بر من و یاران شب یلدا گذشت
بس که ز زلف تو سخن رفت دوش
روی سپیدش برادر مه گردون
موی سیاهش پسر عم شب یلدا
رایت شه گفت من آن آیت فتحم که هست
طره رخسار نصرت پرچم یلدای من
شعر شاعران در مورد شب یلدا
باد آسایش گیتی نزند بر دل ریش
صبح صادق ندمد تا شب یلدا نرود
نظر به روی تو هر بامداد نوروزی ست
شب فراق تو هر شب که هست یلدایی ست
برآی ای صبح مشتاقان اگر نزدیک روز آمد
که بگرفت این شب یلدا ملال از ماه و پروینم
اشعار زیبا در مورد شب یلدا
چو درد من سری پیدا ندارد
شب یلدای من فردا نداردعطار
گر آن کیخسرو ایران و تور است
چرا بیژن شد اندر چاه یلدا
هست چون صبح آشکارا کاین صباحی چند را
بیم صبح رستخیز است از شب یلدای منخاقانی
او بر دوشنبه و تو بر آدینه
تو لیل قدر داری و او یلداناصرخسرو
روزی دل گشت از زلف دراز او مرا
آنچه بر بیمار از طول شب یلدا گذشت
کوته نمی شود شب یلدای غربتم
گر دست من به دامن صبح وطن رسد
یلدا در شعر شاعران
آه ما رعناترست از آه ماتم دیدگان
آنچنان کز جمله شبها شب یلدا یکی است
زلف ماتم دیدگان را شانه ای در کار نیست
دست کوته دار ای مهر از شب یلدای من
شب یلداست خورشیدی در آن پنهان
ز هر چینش نماید ماه با پروین
سخن بزرگان در مورد شب یلدا
چه عجب گر دل من روز ندید
زلف تو صد شب یلدا دارد
الا به دور زمان تا هزار طعنه رسد
به شام تیره یلدا ز صبح نورانی
بس درازستی ای شب یلدا
لیک با زلف دوست کوتاهی
دلم به زلف وی از هرطرف که روی نمود
سیاهی شب یلدا ورا زمام گرفت
بمان که فلسفه این شب دراز این است
که یک دقیقه بیشتر تو را نگاه کنمسعید بیابانکی
شب یلدای غمم را سحری پیدا نیست
گریه های سحرم را اثری پیدا نیست
شعر شاعران در مورد یلدا
رتبه عرفان شود شام فنا روشنت
قیمت انوار شمع در شب یلدا طلب
روز عیشی خواستم زاید چه دانستم که چرخ
حامله دارد به سد ماتم شب یلدای منوحشی بافقی
کرده خورشید صبح ملک تو
روز همه دشمنان شب یلدامسعود سعد سلمان
اشعار زیبا در مورد شب یلدا
ز ظلمت شب یلدای زلف خویش مرا
به نور طلعت رخشنده روشنایی بخشابن حسام خوسفی
همه ایام داعی از عنا شب های یلدا شد
به از مدح تو صبحی نیس این شبهای یلدا رارشیدالدین وطواط
چون هوا را تیره گرداند غبار لشکرش
روز روشن بر مَعادی چون شب یلدا بودامیر معزی
مگر خود این شب یلدا به روز دانم برد
کدام یلدا کاین شب هزار چندان استحکیم نزاری
هر شبی در غم هجرت شب یلداست مرا
که به سالی به جهان یک شب یلدایی هستامیرخسرو دهلوی
اشک خود بر خویش می ریزم چو شمع
با شب یلدا در آویزم چو شمعاقبال لاهوری
یلدا در شعر شاعران
نور رایش تیره شب را روز نورانی کند
دود خشمش روز روشن را شب یلدا کندمنوچهری
شب محنت من ز امداد فکرت
درازی شب های یلدا گرفتهانوری
هست در سالی شبی ایام را یلدا ولیک
کس نشان ندهد که ماهی را دو شب یلدا بودخواجوی کرمانی
یلدا در نگاه بزرگان
غنیمت دان حضور نعمت الله
که دشمن را شب یلداست امروزشاه نعمت الله ولی
شب یلدا است هر تاری ز مویت، وین عجب کاری
که من روزی نمی بینم، خود این شب های یلداسلمان ساوجی
آبروی شمع را بیهوده نتوان ریختن
صد شب یلداست در هر گوشه زندان ماعرفی شیرازی
من از روز جزا واقف نبودم
شب یلدای هجران آفریدندفروغی بسطامی
اکنون مرا که شام جوانی صبوح کرد
شب های رنج چو شب یلدا دراز شدقاضی حمید الدین
چون حلقه ربایند بنیزه تو بنیزه
خال از رخ زنگی بزدایی شب یلداعنصری
سخن بزرگان در مورد شب یلدا
هرچه با زلف تو می ماند دل از کف می برد
روز عمرم در تمنای شب یلدا گذشتقدسی مشهدی
اگر تو پرده بگیری زچهره در شب داج
چو روز عید شمارم شبان یلدا راآشفته شیرازی
یاد خاک مرقدت تا سجده گاه دل شده
هست نور جبههٔ صبح از شب یلدای منجویای تبریزی
شعر شاعران در مورد شب یلدا
دور است کاروان سحر زینجا
شمعی بباید این شب یلدا راپروین اعتصامی
کنج تنهایی ما را به خیالی خوش کرد
خواب خورشید به چشم شب یلدا زد و رفتهوشنگ ابتهاج
با زلف تو قصه ایست ما را مشکل
همچون شب یلدا به درازی مشهورعبید زاکانی
عمر ابد ز عهده نمی آیدش برون
نازم عقوبت شب یلدای خویش را
گفتمش: با عارضت زلفت تناسب از چه یافت
گفت: ماه روشن است این و شب یلداست آن
برآی ای صبح مشتاقان اگر نزدیک روز آمد
که بگرفت این شب یلدا ملال از ماه و پروینمسعدی
یلدا در شعر شاعران
گر آن کیخسرو ایران و تور است
چرا بیژن شد اندر چاه یلدا
هست چون صبح آشکارا کاین صباحی چند را
بیم صبح رستخیز است از شب یلدای منخاقانی
شب هجرانت، ای دلبر، شب یلداست پنداری
رخت نوروز و دیدار تو عید ماست پنداریاوحدی مراغه ای
یلدا در نگاه بزرگان
به صاحب دولتی پیوند اگر نامی همی جویی
که از یک چاکری عیسی چنان معروف شد یلداسنایی
روزهای تیره بر شب ها فزود
عمر من شد یک شب یلدای عشقفیض کاشانی
روی سپیدش برادر مه گردون
موی سیاهش پسر عم شب یلدا
ایت شه گفت من آن آیت فتحم که هست
طره رخسار نصرت پرچم یلدای من
به طول طاعت ترسندگان ز صبح نشور
که روی خواب نبینند در شب یلدا
صحبت حکام ظلمت شب یلداست
نور ز خورشید جوی بو که برآید
بر در ارباب بی مروت دنیا
چند نشینی که خواجه کی به درآید
حافظ
یلدا در شعر شاعران
شوم از شام یلدا تیره تر بی
درد دلم ز بودردا بتر بی
همه دردا رسن آخر بدرمون
درمان درد ما خود بی اثر بی
بابا_طاهر
بیدار شو که در شب یلدای نیستی
در پرده است چشم ترا طرفه خوابها
صائب_تبریزی
شام هجران تو تشریف به هر جا ببرد
در پس و پیش هزاران شب یلدا ببرد