اشعاری پر معنا و عاشقانه با موضوع مادر

مادرها اینقدر مهربون و خاص و فداکارن که هر چقدر ازشون بنویسی و شعر بگی نمی تونی توصیفشون کنی. اصلا گاهی دلت می خواد قشنگترین واژه ها رو کنار هم بزاری و زیباترین شعرها رو برای تقدیر از زحمات بیشمار مادرها بگی، اما واقعا سخته از این موجودات حرف زد و نوشت. حالا تانما برای اینکه کار شما راحت تر بشه، یه سری شعر در مورد مادر براتون جمع آوری کرده که هم زیباست و هم دلنشین و خاص؛

چندین شعر در مورد مادر با بیانی احساسی

مادر …

کاشکی می شد بهت بگم؛ چقدر صدات و دوست دارم
لالایی هات و دوست دارم، بغض صدات و دوست دارم

وای بر من، ای خدا
آن دلربا آن مهربان دستان
آن دم گرم و دل بی خار و بی پایان
وز برایم، وای سرد است، وای سرد است
مادر ای مادر، باز مادر باز آن عشق الهی باز آن آغوش گرم جاودانی
چه می بینم خدایا باورم نیست هنوز
گرمی آغوش مادر دست های پر چروک و گرم مادر
بوسه های آتشینش حرف های دلنشینش
نیست دیگر از برایم
هزاران وای بر من
پیکرش سرد است نازنین مادر هم سرد است

هر بار گریه می کنم
و انگار
جمله ای را گم کرده ام
دلتنگی ها هیچ وقت راه دوری نمی روند
مثل شانه های مادر
که هر بار گریه کردم
لرزید…
هر بار گریه کردم
که قرار بود
چیزی نگویم

شعر نو در مورد مادر

هرگز شیشه عطر از دستتان افتاده که بشکند؟
شیشه عطرم شکسته بود
حیاط پر از بوی خدا شده بود
ستاره ام – درشت و درخشان-
روبه رویم پشت به دیوار،
سر بر گریبان برده بود
و من در آغوش ماه
برای همیشه به خواب رفته بودم
با گونه خیس و کبود سیزده سالگی ام
که جای آخرین بوسه مادرم بود

گاهی دلم هیچ چیز نمی خواهد
جز گپ ریز ریز با مادرم
هی من حرف بزنم
هی او چای تازه دم بریزد
هی چای ام سرد بشود
هی دلم گرم
آنجا که چای ات سرد می شود
و دلت گرم
خانه مادر است

مادر! گناه زندگیم را به من ببخش
زیرا اگر گناه من این بود، از تو بودهرگز نخواستم که ترا سرزنش کنم
اما ترا به راستی از زادن چه سود؟در دل مگو که از تو و رنج تو آگهم
هرگز مرا چنانکه خودستی گمان مدار…دردم یکی نبود که زودش دوا کنی
آن به که دل نبندی ازین پس به کار منمادر! من آن امید ز کف رفته توام
کز هر چه بگذری، نتوانی بدو رسید…مادر! من آن امید ز کف رفته توام
درد مرا مپرس و گناه مرا ببخش…مادر! تو بی گناهی و من نیز بی گناه
اما سزای هستی ما، در کنار ماستاز یکدگر رمیده و بیگانه مانده ایم
وین درد، درد زندگی و روزگار ماست

دوبیتی در مورد مادر

آسودگی از محن ندارد مادر
آسایش جان و تن ندارد مادر

دارد غم و اندوه جگر گوشه خویش
ورنه غم خویشتن ندارد مادر

ای دل نگران که چشم هایت بر در
شرمنده که امروز به یادت کمتر

جز رنج چه بود سهمت از این همه عشق
مظلوم ترین عاشق دنیا! مادر!

مادرم ای بهتر از فصل بهار

مادرم روشن تر از هر چشمه سار

مادرم روزت مبارک ناز من

مادرم تنها تویی آواز من . . .

دوبیتی در مورد مادر

تک بیت در مورد مادر

ز گیتی همی پند مادر نیوش
به بد تیز مشتاب و چندین مکوش

ستمگر چرا گشتی ای ماهروی
همه رازها پیش مادر بگوی

اگر خورشید خواهی سایه بگذار
چو مادر هست شیر دایه بگذار

عطار

غزل در مورد مادر

اگر فلاطن و سقراط، بوده اند بزرگ
بزرگ بوده پرستار خردی ایشان

به گاهواره مادر، به کودکی بس خفت
سپس به مکتب حکمت، حکیم شد لقمان

چه پهلوان و چه سالک، چه زاهد و چه فقیه
شدند یک سره، شاگرد این دبیرستان

حدیث مهر، کجا خواند طفل بی مادر
نظام و امن، کجا یافت ملک بی سلطان…

همیشه دختر امروز، مادر فرداست
ز مادرست میسر، بزرگی پسران…

پروین اعتصامی

گویند مرا چو زاد مادر
پستان به دهان گرفتن آموخت

شب ها بر گاهواره من
بیدار نشست و خفتن آموخت

دستم بگرفت و پا به پا برد
تا شیوه راه رفتن آموخت

یک حرف و دو حرف بر زبانم
الفاظ نهاد و گفتن آموخت

لبخند نهاد بر لب من
بر غنچه گل شکفتن آموخت

پس هستی من ز هستی اوست
تا هستم و هست دارمش دوست

سر در گم سرّ سحرم مادر گل ها
دل مرده اسرار درم مادر گل ها

ای محور اصل همه عالم و آدم
ای هاله احساس و کرم مادر گل ها

هم اسوه مهر و مدد و گوهر علمی
هم سوره طاهای حرم مادر گل ها

علامه دهری و سراسر همه عدلی
ای حامی و امدادگرم مادر گل ها

در معرکه گل کرده همی آه کلامی
گاهی سر و گاهی کمرم مادر گل ها

ای ماه دل آرای علی در دم مرگم
دل گرم طلوعی دگرم مادر گل ها

مجید قاسمی

قصیده در مورد مادر

مادر ای والاترین رویای عشق
مادر ای دلواپس فردای عشق

مادر ای غمخوار بی همتای من
اولین و آخرین معنای عشق

زندگی بی تو سراسر محنت است
زیر پای توست تنها جای عشق

مادر ای چشم و چراغ زندگی
قلب رنجور تو شد دریای زندگی

تکیه گاه خستگی هایم توئی
مادر ای تنهاترین ماوای عشق

یاد تو آرام می سازد مرا
از تو آهنگی گرفته نای عشق

صوت لالائی تو اعجاز کرد
مادر ای پیغمبر زیبای عشق

ماه من پشت و پناه من توئی
جان من ای گوهر یکتای عشق

دوستت دارم تو را دیوانه وار
از تو احیاء شد چنین دنیای عشق

ای انیس لحظه های بی کسی
در دلم برپا شده غوغای عشق

تشنه آغوش گرم تو منم
من که مجنونم توئی لیلای عشق

مادر ای یکدانه و تنهاترین غم خوار من

از من عاشق تر به من دیوانه و بیمار من

وصف تو نتوان به صدها دفتر و دیوان نوشت

ای که وصفت روز و شبها تا ابد در کار من

پروراندی جان من با رنجهای بی شمار

کی شود قربانیت این جان بی مقدار من

خرج کردی عمر خود را تا بروید جان من

من به لطفت زنده ام ای ابر باران دارمن

شرح لطفت در ازل افسانه ای ننوشته بود

جان به قربان تو ای زیباترین پندار من

قصهٌ ننوشتۀ مهر و وفا را خوانده ای

ای که مهرت تا ابد در سینه تبدار من

درد هایم درد تو رنجم همه در جان تو

ای به دردم مرحم و ای مخزن اسرار من

هستیم هست از تو و نامم ز تو نامی گرفت

سبز می باشم ز تو ای سبزی افکار من

سالهای عمرت افزون از هزاران سال باد

سالهای عمر من قربانیت ای یار من

تاج از فرق فلک برداشتن
جاودان آن تاج بر سرداشتن

در بهشت آرزو ره یافتن
هر نفس شهدی به ساغر داشتن

روز در انواع نعمت ها و ناز
شب بتی چون ماه در بر داشتن

صبح از بام جهان چون آفتاب
روی گیتی را منور داشتن

شامگه چون ماه رویا آفرین
ناز بر افلاک اختر داشتن

چون صبا در مزرع سبز فلک
بال در بال کبوتر داشتن

حشمت و جاه سلیمانی یافتن
شوکت و فر سکندر داشتن

تا ابد در اوج قدرت زیستن
ملک هستی را مسخر داشتن

بر تو ارزانی که ما را خوش تر است
لذت یک لحظه «مادر» داشتن

شعر مادر

شعر سپید در مورد مادر

مادر! حضور نام تو در شعر های من

لطف خداست شامل حال غزل شده است

غیر از تو جای هیچ کسی نیست در دلم

این مسأله میان من و عشق حل شده است . . .

میشــــه اسـم پاکتو

رو دل خـــــدا نوشت

میشه با تو پر کشید

تــــوی راه سرنوشت

میشـــه با عطـر تنت

تا خــــود خـدا رسید

میشــه چشــم نازتو

رو تن گلهــــا کـشید

مادر تمام زندگیش
سجاده ایست گسترده
در آستان وحشت دوزخ
مادر همیشه در ته هر چیزی
دنبال جای پای معصیتی میگردد
و فکر میکند که باغچه را کفر یک گیاه
آلوده کرده است .
مادر تمام روز دعا میخواند
مادر گناهکار طبیعیست
و فوت میکند به تمام گلها
و فوت میکند به تمام ماهیها
و فوت میکند به خودش
مادر در انتظار ظهور است
و بخششی که نازل خواهد شد …

ترانه در مورد مادر

مادر را مهربانی تعریف کردم اما تعریفی ناقص بود.

مادر را ایثار تعریف کردم اما ناقص بود.

مادر را صبور نام نهادم اما ناقص بود.

مادر را زیبایی معنی کردم باز هم ناقص بود.

مادر را محبت تعریف نمودم ناقص بود.

مادر را بخشنده معنی کردم اما ناقص بود

و مادر را عشق تعریف کردم اما باز…

مادر عزیزم دوستت دارم.

دغدغه روزمره ام، بودن توست !
نفس کشیدنت ..
ایستادنت ..
خندیدنت ..
“مــــــــــادرم”
تو باشی و خدا
دنیا برایم بس است

چقدر بوی تو خوب است، بوی آغوشت

همیشه زحمت من بوده است بر دوشت

چنان زلال و لطیفی که مطمئن هستم

دو بال بوده به جای دو دست بر دوشت

ولی به خاطر من بال را کنار زدی

که با دو دست بگیری مرا در آغوشت

شعر مادر

مادر منشین چشم به ره برگذر امشب
بر خانه پر مهر تو زین بعد نیایم
آسوده بیارام و مکن فکر پسر را
بر حلقه این خانه دگر پنجه نسایم
نصرت رحمانی

مادرم ای بهتر از فصل بهار

مادرم روشن تر از هر چشمه سار

مادرم ای عطر ناب زندگی

مادرم ای شعله ی بخشندگی

مادرم ای حوری هفت آسمان

مادرم ای نام خوب و جاودان

مادرم ای حس خوب عاشقی

مادرم خوشتر ز عطر رازقی

مادرم ای مایه آرامشم

مادرم ای واژه آسایشم

مادرم ای جاودان در قلب من

مادرم ای صاحب این جسم و تن

مادرم می خواهمت تا فصل دور

مادرم پاینده باشی پر غرور

گاهی دلم هیچ چیز نمی خواهد
جز گپ ریز ریز با مادرم
هی من حرف بزنم
هی او چای تازه دم بریزد
هی چای ام سرد بشود
هی دلم گرم
آنجا که چای ات سرد می شود
و دلت گرم
خانه مادر است

شعر در مورد مادر

شعر عاشقانه مادر

خبر تازه ای نیست
مادرم شاعر غمگینی بود
مرا که از شیر گرفت
به شعر سپرد

عرش می لرزد، از مقام والای مادر

زمین جان گیرد از ،نام زیبای مادر

تو روح عشق خویش را در زن دمیدی

بهشت را هدیه دادی بر پای مادر

سرا پا شور و شوق است از بهر کودک

چنین عشقی ! این عشق بی ریای مادر

دلش در یایی از مهر ولبخندش صمیمی

نگاهش گرم و پر امید ، دنیای مادر

کلامی بس شیرین و صوت دلنشین اش

نمی یا بی بجز، نام پر معنای مادر

همه ی شوق و همه ی روح و همه ی جان

همه ی هست در مقام والای مادر

هر بار که خنده بـر لبش مــی رویــد
یا نبض گل سرخ، سخن می گوید
چشمان پر از ستـاره مــــادر مــن
در گــردش آشـنـا مرا می جـویـد

اشعار مادرانه

سایه لطف خدایی مادر
معنی عشق و وفایی مادر
شعر من درخور تفسیرت نیست
اوج مهری و صفایی مادر

مادر قسم به جان عزیز ات که هیچ گاه
یاد شکـــــوه مند تو، از دل نمی رود
تا دامن کفـــــن نکشم زیر پای خاک
نقشی تو هم دمی ز مقابل نمی رود

ای خواب تو بی خواب شده ، هر شب و روز
زآن لحظه خدا تو را صدا زد ، مادر

این نام تو ، نام توست زآن روز نخست
زآن دم همه مبهوت ثنایت ، مادر

شعر با موضوع مادر

ای عطر تو عطر هر بهار است، مادر
وای (وی) مهر تو در حد کمال است،
مادر ای نام تو ملک، چه بی ریایی، مادر
هم شاه غم و ملک وفایی، مادر

آغوش تو ای مادر من بستر ناز است

لالایی شب هات مرا گلشن ساز است

رخسار و وجود تو مرا پیکر مهر است

هم قبله و هم کعبه و هم عشق و نیاز است . . .

تا ابد در اوج قدرت زیستن
ملک هستی را مسخر داشتن

بر تو ارزانی که ما را خوش تر است
لذت یک لحظه مادر داشتن

شعر نو در مورد مادر

شعر در مورد مادر

تا دیده ام به روی جهان باز شد ز شوق

لبخند مهربان تو جان در تنم دمید

فریاد حاجتم چو برون آمد از گلو

دست نوازش تو به فریاد من رسید

ای مادر مقدس و ای مهربان من

ای روشنی قلب من و دیده گان من

عشق و صفا و مهر و محبت نشان توست

ای پرتو امید دل ناتوان من

خاک را پرسیدم
می توانی آیا
دل مادر گردی
آسمانی شوی و خرمن اخترگردی
گفت: نی نی هرگز
من برای این کار
بوستان کم دارم
در دلم گنج نهان کم دارم

شعر در مورد مادر

سایه لطف خدایی مادر

معنی عشق و وفایی مادر

شعر من درخور تفسیرت نیست

اوج مهری و صفایی مادر

در کوچه جان همیشه مادر بـــاقیست
دریـای مـحبـتـش چو کوثر باقیست
در گـــویــش عـاشـقانـه، نـام مــــادر
شعریست کــه تا ابد به دفتر باقیست

در گلستان ادب اموزگارم مادر است
بعد رب العالمین پروردگارم مادر است
من که شاگرد دبیرستان عشق مادرم
اولین معشوق من در روزگار مادر است

شعر در مورد مادر

پروراندی جان من با رنج های بی شمار
کی شود قربانی ات این جان بی مقدار من
خرج کردی عمر خود را تا بروید جان من
من به لطفت زنده ام ای ابر باران دار من

مادر،

دستی بر گهواره دارد و دستی در دست خدا.

آنگاه که مادر، گهواره را تکان می دهد،

عرش خدا به لرزه در می آید

و همه فرشتگان سکوت می کنند

تا زیباترین سمفونی هستی را بشنوند،

لالایی مادر

دوستت دارم مادر، همین
و این نه قابل محاسبه است نه قابل شمارش
حتی نمی تونی میزانش رو تخمین بزنی
بی انتهاست تا وقتی هستم تا وقتی هستی

هست به امتداد زندگی، هست به امتداد دنیا…

اشعار با موضوع مادر

شعر در مورد مادر

زمین بایر دل را نهال عشق می کارم
به پایش هر شب و هر روز سیل اشک می بارم
از آن سرمست یک روزی درختی می شود سرسبز
که بر آن حک کنم مادر همیشه دوستت دارم

مادر یعنی به تعداد همه روزهای گذشته تو، صبوری کردن

مادر یعنی به تعداد همه روزهای آینده تو، دلواپس بودن

مادر یعنی به تعداد آرامش همه خواب های کودکانه تو، بیداری کشیدن

مادر یعنی باز هم بهانه مادر گرفتن

مادر عزیزم بابت تمام زحمات بی شماری که برایم کشیدی از تو ممنونم

و دستان پرمهرت را عاشقانه می بوسم.

کیست مادر؟ نقشه ایجاد ما

کیست مادر؟ بانی بنیاد ما

قلب او سرچشمه امید هاست

سینه او مشرق خورشیدهاست

شعر سپید در مورد مادر

زیباترین کلمه بر لب های بشریت کلمه«مادر» و زیباترین آوا،

آوای«مادرم» است. این کلمه آکنده از عشق و امید است،

کلمه شیرین و مهر انگیز که از اعماق قلب بر می خیزد

و زیبائی است.مادر همه چیز ماست

مادر آن روح جاودانی است که

لبریز از عشق و

زیبائی است

مادر یعنی زندگی ،
مادر یعنی عشق ،
مادر یعنی مهر ،
مادر یعنی اون فرشته ای که با اشکت ، اشک میریزه ،
با خنده هات می خنده....

مادر ای یکدانه وتنهاترین غم خوارمن

از من عاشق تربه من دیوانه و بیمارمن

وصف تو نتوان به صدها دفترودیوان نوشت

ای که وصفت روز و شبهاتا ابددرکارمن

آیا این مطلب مفید بود؟
نظر خود را بنویسید! لطفا کلیک کنید