نمونه شعر و متن برای اعلامیه فوت خواهر

به جرات می توان گفت که نوشتن متن آگهی فوت خواهر برای کسی سالیان سال در کنار کسی زیسته است و عشق ورزیده است کار آسانی نیست . اگر این روزهای جای عزای مرگ خواهر به تن دارید در غم نبودن او می سوزید چنانچه در جستجوی یک متن آگهی فوت خواهر هستید با ما در تانما همراه شوید ما در این مطلب بهترین خاص ترین و متنوع ترین نمونه های متن آگهی فوت خواهر را برای شما جمع آوری کرده ایم . با ما همراه باشید.

اشعار آگهی ترحیم خواهر

اشعار آگهی ترحیم خواهر

متن آگهی ترحیم خواهر

چه غریبانه و ناباورانه می روند آنان که دوستشان داریم

آنچه می ماند فقط خاطرات است

و ما تنها تسلیم خواست پروردگاریم

هر دم که یادت می کنم اشک از بصر ریزد مرا

چون یاد رفتارت کنم خون جگر ریزد مرا

ای رفته از پیشم کنون از خاطرم کی میروی

گفتار تو چون بنگرم بغض گلو گیر مرا

ای چرخ فلک خرابی از کینه توست

بیدادگری شیوه دیرینه توست

ای خاک اگر سینه تو بشکافد

بس گوهر قیمتی که در سینه توست

اشعار آگهی فوت خواهر

نمک بر زخم من شیرین تر از خواب سحر گردد

جگرها خون شود تا پسر مثل پدر گردد

پدر در کودکی دست پسر گیرد

به امیدی که در پیری پسر دست پدر گیرد

شرری زدی به جان ها، که بیان آن نشاید

گوهر دلم تو بودی، که به خاک آرمیدی

ز سروش باغ رضوان، تو چه نغمه ای شنیدی

که وصال کوی جانان، به بهای جان خریدی

اشعار آگهی ترحیم خواهر

متن آگهی ترحیم خواهر

خاطر آخرین نگاهش، قلبمان را به آتش کشیده
یاد آخرین کلام گرمش، سینه را مالامال اندوه کرده است
و در میان موجی از ناباوری
در حسرت نگاه با محبتش می سوزیم

پنهان به خاک گشت چو قد رسای تو

غمگین مباش، در دل ما هست جای تو

بعد پرپر شدنت ای گل زیبا چه کنم
من به داغ تو جوان رفته ز دنیا چه کنم
بهر هر درد دوائیست به جز داغ جوان
من به دردی که بر او نیست مداوا چه کنم

اشعار اعلامیه فوت خواهر

بسته ای زیبا دو چشمانت به روی این جهان
کار من از دوریت هر شب شده داد و فغان

عزیز خفته در خاکم، گل باغ دلم بودی
درخشان گوهر پاکم، چراغ محفلم بودی

کجا یابم دگر چون تو، اگر گِرد جهان گردم
تو را ای نازنین دختر، که یار و همدمم بودی

هیچ دانی که ز هجران تو حـــــالم چون شد

جگرم خون و دلم خون و سرشتم خـون شد

باورم نیست كه دیگر نشـنوم آوای تو
یــا نبـینم روی مـاه و قامت رعـنـای تو
سالها سنگ صبورم بودی و هم صحبتم
بی تو رنگ یأس دارد منزل و مأوای تو

اشعار آگهی ترحیم خواهر

متن آگهی ترحیم خواهر

یاران مددی پرم به خاک افتاده است
قلبم، جگرم، سرم، به خاک افتاده است

سرتاسر روزگار من پاییز است
تا سرو صنوبرم به خاک افتاده است

بیابان تا بیابان، ناله دارم
در این دنیا، گلی گم کرده، دارم

اگر جویم گلم در این بیابان
به مثل بلبلی من ناله دارم

شد فصل بهار و شدم از غصه هلاک
دارم جگری کباب و چشمی نمناک

گل ها همه سر ز خاک بیرون کردند
الا گل من که سر فرو برده به خاک

تا جان بود اندر تنم، ای غنچه خندان
هرگز نرود روی خوشت از نظر من

شعر آگهی فوت خواهر

گل پرپر ، کجا گیرم سراغت ؟
صدای گریه می آید ز باغت

صدای گریه می آید شب و روز
که می سوزد دل بلبل ز داغت

نازنین تر ز قدت در چمن حسن نرست
خوش تر از نقش تو در عالم تصویر نبود

ای دریغا چه گلی رفت به خاک
چه بهاری پژمرد، چه دلی رفت به باد

چه چراغی افسرد، چه کسی باور داشت
که گل پر نفس باد بهار، ناگهان خواهد مرد!

متن اعلامیه فوت خواهر

ای سرخ گل، که باد ربودت ز باغ من

گفتی به باد خیره، چه بر باغبان گذشت؟

جای گریه است بر این عمر که چون غنچه گل

پنج روز است بقای دهن خندانش

ای جگر گوشه، که دیده ی من جای تو بود

دلم آشفته آن قامت رعنای تو بود

کی خبر داشتم از کینه این چرخ کبود

که چو صیاد کمین کرده، جویای تو بود

ای دریغا از جفای روزگار بی وفا

من نگین انگشتری، گم کرده ام

در میان چاه جور و حمله گرگ اجل

یوسفی در وادی ناباوری گم کرده ام

چون قصه ی عشق، نقش دفتر شد و رفت

چون لاله ی نو شکفته، پرپر شد و رفت

حالا که بهار می رسد، صد افسوس

آن لاله ی سرخ چون کبوتر شد و رفت

اشعار آگهی ترحیم خواهر

شعر آگهی ترحیم خواهر

از خون دلم، دو دیده را، تر بکنم

این عمر، چگونه بی تو، من سر بکنم

در خاطر من، بهار بی پاییزی

من مرگ تو را، چگونه باور بکنم؟

نه چشم دل به سوئی، نه باده در سبویی
که تر کنیم گلویی، به یاد آشنا ما

ز ما هر آن که او دور، چو دل به سینه نزدیک
ز ما هر آن که نزدیک، از او جدا، جدا ما

بنال ای دل که نور چشم ما رفت
بکن شیون که آن دلدار ما رفت

همه روزی روند، اما چرا او
به این زودی، به پیش چشم ما رفت

افسوس که سرمایه ز کف بیرون شد

وز دست اجل، بسی جگرها خون شد

افسوس که نامه جوانی، طی شد

وان تازه بهار زندگی، دی شد

متن اعلامیه فوت خواهر

تو بودی نو گل گلخانه ما

سفر کردی تو از کاشانه ما

همانند پرستوهای عاشق

خودت رفتی، غمت در خانه ما

بُوَد که بار دگر بشنوم صدای تو را؟

ببینم آن رخ زیبای دلگشای تو را

کی ام مجال کنار تو دست خواهد داد

که غرق بوسه کنم، باز دست و پای تو را

دل گرفته من کی چو غنچه باز شود؟

مگر صبا برساند به من هوای تو را

متن خاص برای اعلامیه فوت خواهر

مرگ تو را چو داد گردون خبرم

خبرت نیست که یک باره چه آمد به سرم

کاش باقیمت جان، عمر تو می شد ممکن

تا دهم جانی و ازبهر تو عمری بخرم

نمرده است

که شور و شعور نامیر است

شکسته نیست

که همواره کوه پا برجاست

نخفته است

کلامش پیام بیداری است

به سربلندی و افتادگی که خود می گفت

چو آبشار و چو رود

بر نمی گردی ولی من همچنان در شعرها
هی ردیفش می کنم این واژه ی برگرد را

سکوت می کنم و عشق، در دلم جاری است
که این شگفت ترین نوع خویشتن داری است

اشعار آگهی ترحیم خواهر

متن آگهی فوت خواهر

نیست اشک لاله گون کز چشم بیرون می رود

از غمت خون شد جگر وز دیده بیرون می رود

پای سروی، جویباری زاری از حد برده بود

های های گریه در پای توام، آمد به یاد

امشب از حسرت رویت دگر آرامم نیست

دلـــــم آرام نگیــــرد کـه دل آرامم نیست

هر یک از دایره جمع به راهی رفتند

ما بماندیم و خیال تو به یک جای مقیم

در غــم هجر رخ مــــاه تو در ســـوز و گدازیم

تا به کی زین غم جانکاه بسوزیـم و بسازیم

شعر خاص برای اعلامیه فوت خواهر

روزها رفت و گذشت و در اندیشه باز آمدنت، لحظه ها طی شد و مرد!

و نگاهم هر روز، باز هم با همه شوق، کوچه ها را پایید.

مثل آن روز که می آمدی از دور … دریغ!

دل من در غم هجران توای خوب ترین، چه بگویم، چه کشید …

ای کاش که جای آرمیدن بودی

یا این ره دور را رسیدن بودی

کاش از پی صد هزار سال، از دل خاک

چون سبزه، امید بردمیدن بودی

نابهنگام اجل، فرصت بودن بگرفت

بلبلی را ز چمن، حین سرودن بگرفت

مهر تو، حک شده در قلب همه یارانت

کی توان خاطر تو، تا دم ماندن بگرفت

از یاد تو یک نفس دلم غافل نیست

هر چند که جز حسرت دل حاصل نیست

از شوق تو می سوزم، ولی سازم، چون

آن دل که به شوق تو نسوزد، دل نیست

متن آگهی فوت خواهر

می توان گفت چه تلخ!

حیف شد از دست ما رفت آن عزیز
آن توانا
آن بزرگ
آن زنده یاد
کاش تا او زنده بود
می شنید از ما بزرگی های خویش
می شد از این گفتگوها نیز شاد
کاشکی جای سرود زنده یاد
در حضورش می سرودم زنده باد

تا کی ز مصیبت غمت یاد کنم

آهسته ز دوری تو فریاد کنم

وقت است که دست از این دهان بردارم

از دست غمت هزار بیداد کنم

سایه اش همچون پناهی بود و رفت

شانه هایش تکیه گاهی بود و رفت

شادی ما بود دیدار رخش

شادی ما یک نگاهی بود و رفت

اشعار آگهی ترحیم خواهر

متن آگهی ترحیم خواهر

ای خدای مهربان آن گونه که شایسته است

این عزیز را دوستش بدار و بیامرزش

گریه بر درد فراوان نکنم پس چه کنم؟
ناله از سینه سوزان نکنم پس چه کنم؟

من که اندر ملاء عام نکردم زاری
گریه در این شب پنهان نکنم پس چه کنم؟

من که از داغ عزیز مرغ دلم گشته کباب
گریه در خانه تنها نکنم، پس چه کنم

هرچه دیدم ز غم اظهار نکردم به کسی
گریه بر درد فراوان نکنم پس چه کنم؟

شعر آگهی ترحیم خواهر

پیوسته در هوای تو چشم در جستجو

هر لحظه با خیال تو جانم به گفتگوست

دیدی ای دل که خزان با گل و گلزار چه کرد

تیغ طوفان بلا با گل بی خار چه کرد
شعله شمع به آرامی و مظلومی سوخت

داغ آن با دل پروانه بی یار چه کرد

رفتی ز دست ما و نماند از برای ما

غیر از غمی، شکسته دلی، جان خسته ای

تو مرغ جاودان بهشتی شدی ولی

داند خدا که پشت مرا چون شکسته ای

باز این قصه تکراری گلبرگ و خزان
شرح حالی است برای تو که بی تکراری

دلبری کردی و دلدار تو را با خود برد
این بود عاقبت نیکی و خوش کرداری

می توان گفت چه تلخ!
یا چه سنگین و سیاه!
یا که افسوس و فغان و صد آه!
می توان در پی اندوه و غم رفتن آن یار رحیم!
صبح هر روز، به اندازه صد سال گریست!
مرگ درماندگی و ماتم نیست،
ماتم و گریه و افسردگی هر دم نیست!
مرگ تاریکی و ماتم نیست؛
رمز تاریکی مرگ، لحظه آن مژه بر هم زدن و چشم گشودن به جهان دگر است!
لحظه شوق به معبود رسیدن شاید، چشم ها را باید بست!
زندگی در گذر ثانیه ها، جاودان ساختن نیکی هاست، مرگ آغاز دگر زیستن است.

اشعار آگهی فوت خواهر

قصه درد تو را به که باید گفتن؟
ناله شام و سحر، را به که باید گفتن؟

روزها رفت و غم از سینه ما پاک نشد
این غم دیرگذر، را به که باید گفتن؟

چندی است آسمان دلم وا نمی شود
یک غم نشسته روی دلم پا نمی شود

احساس می کنم که دگر خاطرات تو
کنج خیال خسته ی من جا نمی شود

روزی درست مثل همین روزهای غم
گفتی بیا که دست های تو تنها نمی شود

حالا بیا و ببین که چه تنها و خسته ام
بعد از تو هیچ وقت دل من وا نمی شود

آسوده آنکه رنج جهان را کشید و رفت
خشنود آنکه بانگ خدا را شنید و رفت

در حیرتم که عمر شتابنده چون گذشت
گویی نسیم بود که بر گل وزید و رفت

این باغ غیر داغ عزیزان گلی نداشت
خوشبخت آن پرنده کزین جا پرید و رفت

آنکه بغضی در گلو، چون بغض طوفان داشت، رفت
نغمه ای شیرین تر از آوای باران داشت، رفت

گرچه او را این چنین پروای جان دادن نبود
او که عمری حسرت دیدار جانان داشت، رفت

سینه ام ز آتش دل و غم جانانه بسوخت
آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت

تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت
جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت

اشعار آگهی ترحیم خواهر

متن آگهی فوت خواهر

تو در وادی سپیدارها، چه می دیدی
که چون نسیم، به آن سمت (سبزه) کوچیدی

به سوگ غمبار تو خورشید، گریه سر داد
در آن غروب که بر روی مرگ، خندیدی

در سوک توأم ناله ز عیوق گذر کرد
داغ تو، دل سوخته را سوخته تر کرد

آهی که به یادت ز دل زار بر آمد
از کوه گذر کرد و بر افلاک اثر کرد

آتش هجران تو همچون سپندم می کند
پر ز ناله همچو نی بند بندم می کند

داغ سنگینی که بر دل دارم از هجران تو
تا قیامت بر غم تو پای بندم می کند

چه خوش باشد در این دنیای فانی
به خوش نامی نمودن زندگانی

که بعد از ما بسی گردش کند چرخ
نماند جز نکونامی نشانی

آن یار کزو خانه ما جای پَری بود
سر تا قدمش چون پَری از عیب بَری بود

از چنگ منش اختر بَد مِهر به در برد
آری چه کنم دولت دور قمری بو

متن آگهی فوت خواهر

کسی رفت و یادش ز خاطر نرفت
که بر کُنه دل، یاد او، ماندنی است

هَزارا، تو نامش به آواز خوان
که بس قصه مهر او خواندنی است

آخرین نگاه تو
آغاز غم ما بود!

در سرنوشت گل، دو حقیقت رقم زدند
روزی به باغ آمد، روزی به باد رفت

گفتم به کجا؟ گفت: صدایم کردند
گل بودم و از شاخه جدایم کردند
گفتم که فرشته ها چه کردندت؟ گفت:
روزی خور سفره ی خدایم کردند ...

تو نباشی، چه امیدی، به دل خسته من
تو که خاموشی، به شام و سحر، چه کنم با غم تو؟

چه کنم با دل تنها، که نشد باور من
تو ویرانی، خاموشی، کوهم مگر، چه کنم با غم تو؟

اشعار آگهی ترحیم خواهر

ماییم و هزار چشم خونین بی تو
ماییم و هزار بهت سنگین بی تو

ماییم و هزار دشت غربت در پیش
ماییم و هزار بغض سنگین بی تو

دل نمی خواست جدایی تو، اما چه کند؟
گردش چرخ، نه بر دایره دلخواه است!

ما داغ فراق دیده بودیم
افسانه غم شنیده بودیم

اما غم تو جانگداز است
دردیست که قصه اش درازاست

شعر و متن اعلامیه فوت خواهر

کس نمیرد گر دل او زنده شد با بوی عشق
تا ابد آن لاله در باغ جهان بشکفتنی است

دیگران گر بروند از نظر، از دل بروند
تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی

تو نیستی که ببینی
چگونه دور از تو
به روی هر چه در این خانه هست
غبار سربی اندوه
بال گسترده است!

اشعار آگهی ترحیم خواهر

متن آگهی فوت خواهر

یکی می پرسد اندوه تو از چیست؟
سبب ساز سکوت مبهمت چیست؟

برایش صادقانه می نویسم
برای آن که باید باشد و نیست

از روی تو دل کندنم آموخت زمانه
این دیده از آن روست که خونابه فشان است

ای کوه تو فریاد من امروز شنیدی
دردی ست در این سینه که همزاد جهان است

شب چو تنها می نشینم با خیالت گرم راز
هر نوا آید به گوشم، گویم این آوای اوست!

روزها چون بگذرم، از کوچه های خاطرات
هر کجا پا می نهم، گویم که جای پای اوست!

متن زیبا برای اعلامیه فوت خواهر

گفتنی نیست ولی بی تو کماکان در من
نفسی هست دلی هست ولی جانی نیست

باورم ناید که دیگر نشنوم آوای تو

یا نبینم روی ماه و قامت زیبای تو

سال ها سنگ صبورم بودی و هم صحبتم

بی تو رنگ یأس دارد منزل و مأوای تو

غم فراق تو در خاطرم نمی گنجد

به روح بلند و همیشه بیدارت درود

از شمار دو چشم، یک تن کم
وز شمار خرد، هزاران بیش

متن برای آگهی فوت خواهر

همی برد خواهد به گردش سپهر
نباید فکندن بدین خاک مهر

یکی زود سازد یکی دیرتر
سرانجام بر مرگ باشد گذر

همه مرگ راییم پیر و جوان
به گیتی نماند کسی جاودان

همه مرگ را ییم برنا و پیر
به رفتن خرد بادمان دستگیر

متن آگهی فوت خواهر

شعر مناسب اعلامیه فوت خواهر

بی مهر رخت، روز مرا نور نماندست
وز عمر مرا جز شب دیجور نماندست

در هجر تو گر چشم مرا آب روانست
گو خون جگر ریز که معذور نماندست

گر چه خیزد ماتمی از هر غمی
فرق دارد ماتمی با ماتمی

لاجرم در مرگ مردان عزیز
گفت باید ای دریغا عالمی

ناله را هر چند می خواهم که پنهانش کنم
سینه می گوید که من تنگ آمدم فریاد کن

تو نیستی که ببینی چگونه عطر تو
در عمق لحظه ها جاریست
چگونه جای تو در جان زندگی سبز است
چگونه عکس تو در برق شیشه ها پیداست

تو نیستی که ببینی چگونه می گردد
نسیم روح تو در باغ بی جوانه من
چراغ، آینه، خانه بی تو، غمگین است

شعر و متن اعلامیه مرگ خواهر

سرو خوش قامت من
تو به من یاد بده
که چه سان زیست کنم
بی تو، با خاطر تو!
همه را می بینم

جز تو را که خاطره ای شدی ماندگار برای قلب هایی که منتظرت هستند.

گناه آسمانی که تورا به آغوش کشید

و باخود برد را هرگز نخواهیم بخشید

تو میان بودنت و یادت ، یادت را برایمان گذاشتی و بودنت را افسانه ساختی

و امروز باز برایت گریستم

که چه دردناک بودرفتنت

و چه سخت بودباور کردن نبودنت

افسوس که چه اسان فراموش می کنم اشکهایم را

وچه زود عادت می کنم نبودنت در کنارم را

مرا دریاب و تنهایم نگذار

ز هجران تو پرپر می زند دل

ز دل تنگی به هر در می زند دل

چو بلبل در فراق رویت ای گل

به دیوار قفس سرمیزند دل

متن آگهی فوت خواهر

نمونه شعر و متن اعلامیه خواهر

گلچین روزگار عجب خوش سلیقه است

می چیند آن گلی که به عالم نمونه است

ارغنون ساز فلک رهزن اهل هنر است

چون از این غصه ننالیم و نخروشیم

طوفان نوح زنده شد از اشک چشم من
با آنکــه در غمش به مـــدارا گریستم

آیا این مطلب مفید بود؟
نظر خود را بنویسید! لطفا کلیک کنید