اشعار شاعران بزرگ چون سعدی، حافظ و مولوی هیچ گاه کهنه و دل مرده نمی شوند چون پر از کلمات و حکایات نغز و پر معنی هستند که برای همه ی دوران ها مناسب است. فعالان شبکه های اجتماعی هم این روزها ابیات این شاعران گرانمایه را برای بیوهای خود در واتساپ، تلگرام و اینستاگرام می گذارند و یادشان را به نیکی زنده نگاه می دارند. تانما هم در این مطلب شما را با ده ها متن بیو اشعار مولوی آشنا می کند؛

اشعار مولانای جان برای بیو

منم آن عاشق عشقت که جز این کار ندارم...

همدلی از همزبانی بهترست...

جان ها همه پا کوبند آن لحظه که دل کوبی...

جملات بیو

جای گله نیست چون تو هستی همه هست...

ما بی تو خسته ایم تو بی ما چگونه ای...

بی صورت او مجلس ما را نمکی نیست...

بیو واتساپ

قلم از عشق بشکند چو نویسد نشان تو...

اکنون ز چه ترسیم که در عین بلاییم...

نور دو دیده منی دور مشو ز چشم من...

بیو واتساپ

بیو تلگرام

اسرار دلم جمله خیال یار است...

چون تو با بد بد کنی پس فرق چیست؟...

ور در لطف ببستی در اومید مبند...

بیو اینستاگرام

تو مرو گر بروی جان مرا با خود بر...

تو مرا در دردها بودی دوا...

بهر آرام دلم نام دلارام بگو...

متن بیو واتساپ

چون دلت با من نباشد همنشینی سود نیست...

جان ببر آنجا که دلم برده ای...

چشم بد از روی خوبت دور باد...

متن بیو واتساپ

متن بیو تلگرام

پیش آ بهار خوبی تو اصل فصل هایی...

ای تو امان هر بلا ما همه در امان تو...

نکند فکر کنی در دل من یاد تو نیست...

متن بیو اینستاگرام

چه نکو طریق باشد که خدا رفیق باشد...

هر چیزی که در جستن آنی آنی...

عمر که بی عشق رفت هیچ حسابش مگیر...

ابیات مولوی برای بیو

نور خواهی مُستعد نور شو...

من از عالم تو را تنها گزینم...

ذاتت عسل است ای جان
گفتت عسلی دیگر...

بیو واتساپ

ابیات مولوی برای بیو واتساپ

کعبه جان ها تویی گرد تو آرم طواف...

خدای دور بود از بر خدادوران...

سوگند بدین یک جان ، کز غیر تو بیزارم !
جان من و جان تو گویی یکی بوده ست ......

ابیات مولوی برای بیو تلگرام

عشقست و عاشقست که باقیست تا ابد...

حدیث چشم مگو با جماعت کوران...

تلخ کنی دهان من
قند به دیگران دهی.....

ابیات مولوی برای بیو اینستاگرام

گفتم نباشم در جهان گر تو نباشی یار من...

ندارد دل دل اندر وی چه بستی...

دلی دارم که خوی عِشق دارد
که جُز با عاشقان هَمدم نگردد...

تک بیت های مولوی

تک بیت های مولوی برای بیو

در روز خوشی همه جهان یار تواند...

هرچه هستی جان ما قربان تست...

عالم اگر بَر هم رَوَد ،
عشقِ تو را بادا بقا ......

متن بیوی مولانا

ای یار بکش دستم آن جا که تو آن جایی...

خوی من کی خوش شود بی روی خوبت ای نگار...

یارانِ نو گرفتی و ما را گذاشتی ؛
ما بی تو ناخوشیم اگر تو خوشی ز ما...

متن بیو شعر مولانا

ای در دلم نشسته از تو کجا گریزم...

بیمار غمم عین دوائی تو مرا...

صبح دروغین گذشت صبح سعادت رسید
جان شد و جان بقا ، از برِ جانان رسید...

بیو اشعار مولوی

متن بیو اشعار مولوی

عشقست نه زر نهان نماند
العاشق کل سره فاش...

شب وصال بیاید شبم چو روز شود...

تاریک شده ست چشم بی تو
ما را به عصا چه می فریبی...

متن بیو اشعار مولوی برای واتساپ

من نکنم نظر به کس جز رخ دلربای تو...

همدلی از همزبانی بهترست...

اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من می داند و من دانم و دل داند و من...!...

متن بیو اشعار مولوی برای تلگرام

گر ز مسیح پرسدت
مرده چگونه زنده کرد
بوسه بده به چشم او
بر لب ما که این چنین...

زان شبی که وعده کردی روز بعد
روز و شب را می شمارم روز و شب...

نیست مرا جز تو دوا
ای تو دوای دل من...

متن بیو اشعار مولوی برای تلگرام

متن بیو اشعار مولوی برای اینستاگرام

اکنون ز چه ترسیم که در عین بلاییم...

مست عشقم مست شوقم مست دوست
مست معشوقی که عالم مست اوست...

هر جا که رَوی
نشسته ای در دل ما...

بیو اشعار مولوی

صبحدم چون رخ نمودی شد نماز من قضا
سجده کی باشد روا چون آفتاب آید برون...

چونست به درد دیگران درمانی
چون نوبت درد ما رسد در مانی...

تو مرا در دردها بودی دوا...

بیو واتساپ

صفت چراغ داری چو به خانه شب درآیی
همه خانه نور گیرد ز فروغ روشنایی...

اما بهار من تویی
من ننگرم در دیگری...

پای تویی دست تویی هستی هر هست تویی......

بیو واتساپ

بیو تلگرام

آنکه عشقش به نفس باده دهد باز تویی...

گر هزاران دام باشد در قدم
چون تو با مایی نباشد هیچ غم

سپارم به تو جان که جان را تو جانی...

بیو اینستاگرام

یک ریسمان فِکندی ، بردیم بر بلندی ؛
‏من در هوا معلق و آن ریسمان گسسته !...

وقت آن شد که به زنجیر تو دیوانه شویم
بند را بر گسلیم از همه بیگانه شویم...

من از عالم تو را تنها گزینم...

متن بیو اشعار مولوی

ای یار بِکِش دستم
آنجا که تو آنجایی.....

اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند
و من دانم
و دل داند
و من...

خدای دور بود از بر خدادوران...

بیوهای مولوی

متن بیو اشعار مولوی برای واتساپ

در پرده ی دل
خیال تو / رقص میکند
من رقص خوش از خیال تو آموزم...!...

چه کرده ای تو با دلم ؟
که ناز تو نیاز ماست...

هزار بار پیاده طواف کعبه کنی
قبول حق نشود
گر دلی بیازاری......

متن بیو اشعار مولوی برای تلگرام

از همه هستی
تو جدا در گوشه ای از
جان و دل و یاد منی...

هرچه هستی جان ما قربان تست...

من آن تو
تو آن من
چرا غمگین و پردردی؟...

متن بیو اشعار مولوی برای اینستاگرام

وحدت
عشقست این جا
نیست دو
یا تویی
یا عشق
یا اقبال عشق...

از خواب چو بر خیزم
اول تو به یاد آیی...

غیر رویت هر چه بینم نور چشمم کم شود...

اشعار مولانا برای بیو

بیو اشعار مولانا

از گریه کسی ندیده خاموش مرا
در جان و دل و دید فراموش نه ای
از بهر خـدا مکن فراموش مرا
روز بزرگداشت مولوی گرامی باد

جان منی جانی منی جان من
آن منی آن منی آن من...

کافر باشد که با لب چون شکرت
امکان گنه یابد و پرهیز کند......

بیو اشعار مولوی

شب وصال بیاید شبم چو روز شود...

پیشم نشین پیشم نشان
ای جان
جان
جان
جان...

حیران شدم در کار تو
درمانده ام از رفتار تو
هم می گشایی پای را
هم قفل و بستم می کنی...

متن بیو اشعار مولوی

دلتنگم و دیدار تو درمان من است
بی رنگ رخت زمانه زندان من است
بر هیچ دلی مبـاد و بر هیچ تنی
آنچ از غم هجران تو بر جان من است

اندر دل بی وفا غــم و ماتم باد
آن را که وفا نیست ز عالم کم باد
دیدی که مـرا هیچ کسی یاد نکرد
جز غـم که هزار آفرین بر غم باد

آن شب که دلی بود به میخانه نشستیم
آن توبه ی صدساله به پیمانه شکستیم
از آتش دوزخ نهراسیم که آن شب
ما توبه شکستیم، ولی دل نشکستیم

بیو اشعار مولانا

متن بیو اشعار مولانا

عجب عجب که برون آمدی به پرسش من
ببین ببین که چه بیطاقتم ز شیدایی

ای خداوند یکی یار جفاکارش دِه
دلبری عشوه دهِ سرکشِ خونخوارش دِه
تا بداند که شب ما به چه سان می گذرد
غم عشقش ده و عشقش ده و بسیارش دِه

من چون نزنم دست که پابند منی
چون پای نکوبم که توئی دست زنان

متن بیو واتساپ

آن دگر گفت ای گروه زرپرست
جمله خاصیت مرا چشم اندرست

کی توان حق گفت جز زیر لحاف
با تو ای خشم آور آتش سجاف!

ای نرگس پر خواب ربودی خواب
وی لاله سیـراب ببردی آبم
ای سنبـل پرتاپ ز تو در تابم
ای گوهر کمیاب تو را کی یابم؟

متن بیو تلگرام

صد نامه فرستادم
صد راه نشان دادم
یا راه نمی دانی
یا نامه نمی خوانی!

در عشق تو هر حیله که کردم هیچ است

هر خون جگر که بی تو خوردم هیچ است

از درد تو هیچ روی درمانم نیست

درمان که کند مرا که دردم هیچ است

متن بیو واتساپ

متن بیو اینستاگرام

من بودم و دوش آن بت بنده نواز

از من همه لابه بود از وی همه ناز

شب رفت و حدیث ما به پایان نرسید

شب را چه کنم حدیث ما بود دراز

دل تنگم و دیدار تو درمان من است

بی رنگ رخت زمانه زندان من است

متن بیو اشعار مولوی

بر هیچ دلی مباد بر هیچ تنی

آن کز قلم چراغ تو بر جان من است

من پیر فنا بدم جوانم کردی

من مرده بدم ز زندگانم کردی

می ترسیدم که گم شوم در ره تو

اکنون نشوم گم که نشانم کردی

متن بیو اشعار مولوی برای واتساپ

اندر دل بی وفا غــم و ماتم باد

آن را که وفا نیست ز عالم کم باد

دیدی که مـرا هیچ کسی یاد نکرد

جز غـم که هزار آفرین بر غم باد

گر شرم همی از آن و این باید داشت

پس عیب کسان زیر زمین باید داشت

بیو اشعار مولانا

متن بیو اشعار مولوی برای تلگرام

ور آینه وار نیک و بد بنمائی

چون آینه روی آهنین باید داشت

بی عشق نشاط و طرب افزون نشود
بی عشق وجود خوب و موزون نشود
صد قطره ز ابر اگر به دریا بارد
بی جنبش عشق در مکنون نشود

خبر کن ای ستاره یار ما را
که دریابد دل افگار ما را
خبرکن آن طبیب عاشقان را
که تا شربت دهد بیمار ما را

متن بیو اشعار مولوی برای اینستاگرام

بر عشق چرا لرزم؟
اگر او خوش نیست !
ور عشق خوش است !
این همه فریاد چراست؟...

گر بیدل و بی دستم وز عشق تو پابستم
بس بند که بشکستم ، آهسته که سرمستم

هر جا که رَوی
نشسته ای در دل ما...

بیو واتساپ

در مجلس حیرانی ، جانی است مرا جانی
زان شد که تو می دانی ، آهسته که سرمستم

جان ها همه پا کوبند آن لحظه که دل کوبی...

بیمار
غمم
عین دوائی
تو مرا...

بیو اینستاگرام

بیو تلگرام

پیش آی دمی جانم ، زین بیش مرنجانم
ای دلبر خندانم ، آهسته که سرمستم

ساقی می جانان بگذر ز گران جانان
دزدیده ز رهبانان ، آهسته که سرمستم

رندی و چو من فاشی ، بر ملت قلاشی
در پرده چرا باشی ؟ آهسته که سرمستم

بیو اینستاگرام

سیه آن روز که بی نورِ
جمالت گذرد ......

دست به دست جز او می نسپارد دلم...

کی زِ
سرم برون شود،
یک نفس آرزوی تو..!...

متن بیو واتساپ

آنکه عشقش به نفس باده دهد باز تویی...

از باده جوشانم وز خرقه فروشانم
از یار چه پوشانم ؟ آهسته که سرمستم

تا از خود ببریدم من عشق تو بگزیدم
خود را چو فنا دیدم ، آهسته که سرمستم

متن بیو واتساپ

متن بیو تلگرام

یــار مرا غار مــرا عشق جگرخوار مرا
یار تویی غـــار تویی خواجه نگهدار مرا

نوح تویی روح تــویی فاتح و مفتوح تـویی
سینـــه مشــروح تــویی بـــر در اســرار مرا

نـــور تـــویی سـور تــویی دولت منصور تـویی
مـــرغ کـــه طــور تــویی خســته بــه منقار مرا

متن بیو اینستاگرام

قطـــره تویی بحــر تویی لطـف تــویی قهــر تویی
قنــد تـــویی زهـــر تــویی بیــــش میـــازار مرا

با چراغی همه جا گشتم وگشتم در شهر
هیچ کس، هیچ کس اینجابه تو مانند نشد...

بهر آرام دلم نام دلارام بگو...

بیوی شعر مولانا

یک بوسه ز تو خواستم و شش دادی

شاگرد که بودی که چنین استادی

خوبی و کرم را چو نکو بنیادی

ای دنیا را ز تو هزار آزادی

ای در دل من میل و تمنا همه تو
وندر سـر من مایه سودا همه تو

هرچنـــــد به روزگار در می نگرم
امروز هـمه تویی و فردا همه تو

بیو شعر مولوی

متن بیو شعر مولوی

وقت آن شد که به زنجیر تو دیوانه شویم
بند را بر گسلیم از همه بیگانه شویم...

نکند فکر کنی در دل من یاد تو نیست
گوش کن نبض دلم زمزمه اش با تو یکیست...

بر سر کوی تو عقل از سر جان برخیزد
خوشتر از جان چه بود از سر آن برخیزد

متن بیو اشعار مولوی

بر حصار فلک ار خوبی تو حمله برد
از مقیمان فلک بانگ امان برخیزد

بگذر از باغ جهان یک سحر ای رشک بهار
تا ز گلزار و چمن رسم خزان برخیزد

نکند فکر کنی در دل من یاد تو نیست...

بیو واتساپ

عشق معراجی ست
سوی بام سُلطان جَمال
از رُخ عاشق فرو خوان
قصه معراج را......

عشق
آموخت مَرا
شکل دگر خندیدن......

خشم هــای خلـق، بهـر آشتی است

دام راحــت دایمــاً بـی راحتی است

متن بیو واتساپ

بیو اینستاگرام

ای یوسف خوش نام مـا خوش می روی بر بام مــــا
ای درشکـــسته جــام مـا ای بــردریـــــده دام ما

ای نــور مـا ای سور مـا ای دولت منصــور مـا
جوشی بنه در شور ما تا می شود انگور ما

ای دلبر و مقصود ما ای قبله و معبود ما
آتش زدی در عود ما نظاره کن در دود ما

متن بیو شعر مولانا

ای یــار مـــا عیــار مـــا دام دل خمـــار مـــا
پا وامکــش از کار ما بستان گــــرو دستار مــا
در گل بمانده پای دل جان می دهم چه جای دل
وز آتـــــش ســودای دل ای وای دل ای وای مـــــا

از آتش عشق در جهان گرمیها

وز شیر جفاش در وفا نرمیها

زانماه که خورشید از او شرمنده ست

بی شرم بود مرد چه بی شرمیها

هرکس هوس سخن فروشی داند
من بنده آنم که خموشی داند...

بیو تلگرام

بر هیچ دلی مبـاد و بر هیچ تنی

آنچ از غم هجران تو بر جان من است

آنکس که ترا دید و نخندید چو گل

از جان و خرد تهیست مانند دهل

گبر ابدی باشد کو شاد نشد

از دعوت ذوالجلال و دیدار رسل

گفتی که مستت میکنم
پر زانچه هــستت میکنم

گـــفتم چـــگونه از کجا؟
گفتی که تا گـفتی خودآ

بیو مولانا

متن بیو اشعار مولانا

بی عشق نشاط و طرب افزون نشود

بی عشق وجود خوب و موزون نشود

صد قطره ز ابر اگر به دریا بارد

بی جنبش عشق در مکنون نشود

سوگند بدین یک جان ، کز غیر تو بیزارم !
جان من و جان تو گویی یکی بوده ست ......

دلی دارم که خوی عِشق دارد
که جُز با عاشقان هَمدم نگردد...

متن بیو اشعار مولوی برای واتساپ

ای دوست قبولم کن و جانم بستان
مستم کن و از هر دو جهانم بستان
با هرچه دلم قرار گیرد بیتو
آتش به من اندر زن و آنم بستان

باده اگر چه می خورم عقل نرفت از سرم
مجلس چون بهشت را ، زیر و زبر چرا کنم

چونک کمر ببسته ام ، بهر چنان قمررخی
از پی هر ستاره گو ، ترک قمر چرا کنم

متن بیو اشعار مولوی برای تلگرام

هر طایفه با قومی خویشی و نسب دارد
من با غم عشق تو خویشی و نسب دارم...

من آنِ توام

مرا به من باز مده…

دوش در مهتاب دیدم مجلسی از دور مست
طفل مست و پیر مست و مطرب تنبور مست

بیو واتساپ

متن بیو اشعار مولوی برای اینستاگرام

سرمست شد نگارم بنگر به نرگسانش
مستانه شد حدیثش پیچیده شد زبانش

عالم اگر بَر هم رَوَد ،
عشقِ تو را بادا بقا ......

جان ز تو جوش می کند دل ز تو نوش می کند

عقل خروش می کند بی تو به سر نمی شود

آیا این مطلب مفید بود؟
نظر خود را بنویسید! لطفا کلیک کنید