نمونه های خاص از متن سنگ قبر پدر

اانتخاب یک شعر زیبا ، نغز و با معنی برای خانه ابدی پدر سفر کرده مسئله مهمی است خیلی از ما ساعت ها و روزها جستجوی تک بیت ، دوبیتی و یا رباعی هایی دلنشین برای سنگ مزار پدرمان هستیم . اگر این روزها پدرتان در سینه خاک آرمیده است در جستجوی یک متن سنگ قبر پدر زیبا و متفاوت هستید با ما در تانما همراه شوید ما بهترین و زیباترین سنگ نوشته های فارسی زبان را برای شما گردآوری کرده ایم.

متن سنگ قبر پدر

شعر مناسب سنگ قبر

شعرسنگ قبر پدر

تا کفن بر قد و بالای رسایت کردم
سوختم در دل پر درد دعایت کردم

نگشودی لب خود، هر چه تو را بوسیدم
نشنیدم سخنی، هر چه صدایت کردم

پدر ا جای تو در دیده ی ما بود، چرا؟
در دل خاک شدی، خاک شدی بر سرِ ما

کاش بودی تا دلم تنها نبود
تا اسیر غصه فردا نبود

کاش بودی تا فقط باور کنی
بی تو هرگز زندگی زیبا نبود

شعر سنگ قبر پدر

پدر م؛ روی مهت، روح و روان است مرا
مهر تو، قوت جان است مرا

در دل، اندیشه تو، گنج نهان است مرا
یک نگاه تو، به از هر دو جهان است مرا

خستگی را خسته کردی پدر م

پدر ای پرواز نرم قاصدک
پدر ای معنای عشق شاپرک

ای تمام ناله هایت بی صدا
پدر ای زیباترین شعر خدا

پدر م کاخ دلم را ویرانه کردی
دو چشمم را ز خون پیمانه کردی

چو بلبل نغمه خوان بودم ز هجرت
مرا با مرغ شب هم ناله کردی

متن سنگ قبر پدر

پدر من جوهر زحمتکشی ها بود و رفت
هر چه مشکل زیست، آسان رفت و آرام آرمید

پدر ا آسوده خفتی، با همه سنگین غمی
قصه رنج مرا اکنون تو نتوانی شنید

هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما

پدر م بی تو صفا رفت ز کاشانه ما
رونقی نیست دگر بعد تو در خانه ما

جای خالی تو را چون نگرم هر شب و روز
از چه این زهر فلک ریخت به پیمانه ما

پدر م بودی تو شمع محفل شب های ما
مرهم زخم دل و غمخوار بر غم های ما

آنچنان رفتی به ناگه سوی منزلگاه دوست
بعد تو ماتم سرا شد خانه و مأوای ما

متن نوشته سنگ قبر پدر

فلک از کف ربودی پدر من
شرار غم زدی بر پیکر من

گلم را ای فلک، بردی ز دستم
به هجران تو، ای پدر نشستم

در باغ دلم صنوبری جان می داد
در سینه من کبوتری جان می داد

در بستر درد با دلی پر ز امید
دیدم که چگونه پدر م جان می داد

آبروی اهل ایمان، خاک پای پدر است
هرچه دارد این جماعت، از دعای پدر است

آن بهشتی را که قرآن می کند توصیف آن
صاحب قرآن بگفتا زیر پای پدر است

کیست پدر ؟ رحمت بی انتها
کیست پدر ؟ عاشق بی ادعا

کیست پدر ؟ باغبان زندگی
کیست پدر ؟ کس نداند جز خدا

متن سنگ قبر پدر

متن ادبی سنگ قبر پدر

پدر ای مأمن عشق، مهر خدا، راحت جان
کرده یزدان همه مهرش به وجود تو نهان

آشنایان همه از هجر تو در بحر غم اند
زنده در قلب منی زنده و جاوید بمان

ای نشان رحمت حق، مهر مطلق، پدر م
کی رود آن مهربانی های تو از خاطرم

رفته ای لیکن، همیشه حاضری در جان من
مرده ای اما نگردد مردن تو باورم!

لیله قدر است امشب یا شب بی پدر ی
من به چشم خویش دیدم پدر م، یادت به خیر

جای تو خالی چو بینم آه سردی بر کشم
عقده ها بگرفته راه حنجرم، یادت به خیر

غرق دریای غم و اندوه گشتم بی شکیب
من تو را گم کرده ام ای گوهرم، یادت به خیر

همنشین حضرت زهرا شوی اندر بهشت
روز و شب خون بارد این چشم ترم، یادت به خیر

متن مذهبی سنگ قبر پدر

تو رفتی، ترک کردی پدر ، این دنیای فانی را
برایم تیره کردی، زندگی و زندگانی را

همیشه شادمان بودم، که چون تو پدر ی دارم
کجا دیگر توانم دید، روی شادمانی را؟

کسی که ناز مرا می کشید، پدر بود
کسی که حرف مرا می شنید، پدر بود

كسى كه خارى اگر پیش پاى من مى دید

چو غنچه جامه به تن مى درید پدر بود

مرا پدر سرور زندگی بود
شکوه و عشق و شور عاشقی بود

در این دنیای پر آشوب و پر راز
مثال زورقی بر ساحلی بود

یكى شكسته قفس ماند و خسته مرغى زار

كه از ثَرى به ثریا پرید پدر بود

مرا ستاره صبحی که هر چه کوشیدم
شد آخر از نظرم ناپدید، پدر بود

متن زیبای سنگ قبر پدر

یاد ایامی که پدر داشتیم
افسری زیبنده بر سر داشتیم

زندگی با او مرا افسانه بود
روشنی بخش دلم در خانه بود

چون کبوتر سوی جنت پر کشید
از می توحیدیان ساغر چشید

در گلستان ادب آموزگارم پدر است
بعد رب العالمین، پروردگارم پدر است

من که شاگرد دبیرستان عشق پدر م
اولین معشوق من در روزگار، پدر است

ناله کردم ذره ای از کوه دردم کم نشد
گریه کردم اشک بر داغ دلم مرهم نشد

در گلستان گرد گل بسیار گردیدم ولی

از هزاران گل که بوییدم یکی پدر نشد

ای روح ایثار، ای پدر من
ای خاک پایت، تاج سر من

از شوق رویت، ای مهر تابان
خون می زند جوش، در پیکر من

نمونه متن سنگ قبر پدر

پدر بهشت من همه آغوش گرم توست

گوئی سرم هنوز به بالین نرم توست

عاشقان در زندگی دنبال مرهم نیستند

دردِ بی درمان شان را مرگ درمان می کند

اگر نسیم سبکبال ره به کوی تو داشت

چو غنچه آگهی از راز تو به توی تو داشت

پس از تو سبزه به زردی نشست و باغ گریست

که پیش از این گل اندیشه رنگ و بوی تو داشت

زود شد، نه دیر شد از دلم پریدنت

آینه شکسته شد از غم ندیدنت

خطه ‎های موج را زیر بال خود گرفت

از کسالت جهان ناگهان رهیدنت

نوشته سنگ قبر پدر

در جان ترک ما کردی و رفتی
جهان را در نوا کردی و رفتی

دل ما را زدی از غصه آتش
به هجران مبتلا کردی و رفتی

رفتی وآتش زدی بر جسم وجانم ای پدر

گشته تاریک از فراقت آشیانم ای پدر

چون به یاد آرم محبت های دیرین تو را

میرو از کف برون تاب و توانم ای پدر

خانه مان تاریک شد بی نور رویت ای پدر

دستمان کوتاه شد از جستجویت ای پدر

نیست باور پدر جان از چه رو کندی زما

بعد از این از که گیریم عطر و بویت ای پدر

باورم نیست پدر رفتی و خاموش شدی

ترک ما کردی و با خاک هم آغوش شدی

خانه را نوری اگر بود ز رخسار تو بود

ای چراغ دل ما از چه تو خاموش شدی

متن سنگ قبر پدر

شعر مناسب سنگ قبر

ز فراق هجر رؤیت غم سینه سوز دارم

پدرم قسم به مهرت، نه شب و نه روز دارم

گوهر از خاک بر آرند و عزیزش دارند

بخت بد بین که فلک گوهر ما برده به خاک

عزت هستی ما، ای پدر از نام تو بود
تو مپندار پدر، رفتی و خاموش شدی

کاروان ما عجب بی کاروان سالار شد
صبر بر مرگ پدر بر ما بسی دشوار شد

بی تو بر ما زندگانی همچو شام تار شد
بین ما و تو چرا این آخرین دیدار شد

متن زیبا برای سنگ قبر پدر

گفتم که چرا رفتی و تدبیر تو این بود

گفتا چه توان کرد که تقدیر همین بود

گفتم که نه وقت سفرت بود چنین زود

گفتا که نگو مصلحت دوست در این بود

این گنج نهان در دل خانه پدرم بود

هم بال و پرم بود و همی تاج سرم بود

روح پاکت با امیر المومنین محشور باد

خانه قبرت ز الطاف خدا پر نور باد

ای چراغ زندگانی ای پدر یادت بخیر

خاطرت در باغ فردوس برین مسرور باد

پدرم قامت تو تکه گهی بود مرا

گفته هایت چو چراغی به رهی بود مرا

رفتی از دیده و داغت به دل ماست هنوز

هر کجا می نگرم روی تو پیداست هنوز

گرچه من دیگر نمی بینم گل روی تو را

خاطراتت را در این غم خانه مهمان می کنم

گوهر یکدانه ام ای نازنین بابای من

تا ابد یاد تو را در سینه مهمان می کنم

جملات زیبا برای سنگ قبر پدر

این گنج نهان در دل خانه پدرم بود.

هم بال و پرم بود و همی تاج سرم بود.

هرجا که زمن نام و نشانی طلبیدند.

هم نام بلندش. سند معتبرم بود

گفتم پدرم رسم اخوت نه چنین بود

گفتا عزیزان چه کنم عمر همین بود

دلم گرفته

دلتنگ آغوش فراخت هستم

وای ای پدر

هستی من، زندگی من رفته از دستم

بعد از تو کوه غم وغصه

کمرم را خم کرد

رفتی تو، ولی در نگاه من

هرثانیه گرمِ عبور توست

رفتی تو، ولی خانه ام هنوز

جای تو و غرقِ حضور توست

ای خاطره های همیشه سبز

در خاطرِ غمگین خطور توست

متن غمگین برای سنگ قبر پدر

ای روی تو ماهِ شبان ِتار

خورشید، فروزان به نور توست

دیدست تورا آشنا به خواب

با کوچِ تو همره سرور توست

بی یاد تو هرگز نبوده ام

در ذهن و خیالم مرور توست

حالا که به شعرم جهان گریست

هرمصرع و بیتش شعور توست

دریای مهر و وفا تکیه گاهم ای پدر

شمع امید و صفا نور راهم ای پدر

روشنی بخش این محفلم تو بوده ای

نازنینا چاره مشکلم تو بوده ای

شکسته شد شیشه آرزویم ای پدر

درد دلم را دگر با که گویم ای پدر

رفتی و خاطرات تو مانده ای پدر

داغ تو بر دلم غم نشنانده ای پدر

اشعار روی سنگ قبر پدر

پدرم رفت و نگاهش دگرم نیست به راه

ولی از یاد نرفته است نگاهش هرگز

کاش بودم به کنارش اکنون

کاش بودش عمر و می ماند هنوز

چه حزین بود طنینش این اواخر

شاید از مرگ خبر داشت و این بود دلیل

رفت و تنها شده ام با همه سختی هایم

رفت و بی او چه بسی سخت شده زندگی ام

باورش سخت و چه بسیار غمین

کاش می بود و بهارم می ماند

آسمان امروز ببار، اینجا گلی پژمرده گشت

از غم داغ رخش، یک محفلی افسرده گشت

آسمان امروز ببار، ما صد جگر سوزانده ایم

چون پدر از بین ما رفت، قلب ما هم مرده گشت

متن سنگ قبر پدر

اشعار روی سنگ قبر پدر

پدرم رفت و خزان شد دل من

کاش می ماند و بهارم می ماند

غم مرگ پدر کوچک غمی نیست

جگر می سوزد و درد کمی نیست

پدر زیبا گل باغ وجود است

که بی او زندگی جز ماتمی نیست

صد بار خدا مرثیه خوان کرد مرا

در بوته صبر امتحان کرد مرا

هرگز نشکست پشتم از هیچ غمی

جز مرگ پدر که ناتوان کرد مرا

شعر کوتاه برای سنگ مزار پدر

افسوس، صد افسوس پدر از کف ما رفت

آن گوهر تابنده و پر مهر و وفا رفت

ما را نبود چاره به جز صبر در این غم

با حکم خدا آمد و با امر خدا رفت

از مرگ ناگهانیت ای نازنین پدر

بیگانه سوخت تا چه رسد آشنای تو

دل ما شکسته اما، تو نمرده ای پدر جان

که تو از فنا گذشتی، به سر بقا رسیدی

دلتنگ تر از هر شب و هر روز شدم من

بی مهر پدر، شمع پر از سوز شدم من

تقدیر مرا بی سر و سامان و سپر کرد

محروم ز دیدار گل روی پدر کرد

تک بیت زیبا برای سنگ قبر پدر

یادت به خیر، ای پدر، ای رهبری که مرگ
کوتاه کرد، پای تو از کاروان ما

کانون عشق بودی و سرمنزل امید
درمان درد و همدم روز و شبان ما

آن کس که مرا روح و روان بود پدر بود

آن کس که مرا فخر زمان بود پدرم بود

افسوس که رفت از سرم آن سایه رحمت

آن کس که برایم نگران بود پدرم بود

پدرم نقش تو اگر از میانه برخاست

اندوه تو جاودانه بر پاست

پدر آن تیشه که بر خاک تو زد دست اجل

تیشه ای بود که شد باعث ویرانی من

یوسفت نام نهادند و به گرگت دادند

مرگ، گرگ تو شد، ای یوسف کنعانی من

دو بیتی زیبا برای سنگ قبر پدر

از فراقت با غم محنت، هم آغوشم پدر

رفتی و از مرگ جانسوزت سیه پوشم پدر

خنده و مهر و وفا و مهربانی های تو

در جهان هرگز نمی گردد فراموشم پدر

پدرم در سوگ تو دل های ما پیوسته می گرید

سراپا همچو شمعی بی فروغ آهسته می گرید

تویی در خاطر ناشاد ما تا آخرین لحظه

به یادت چشم، چون ساغر بشکسته می گرید

ما دامن از این ورطه کشیدیم و گذشتیم
زین بحر پر از بیم، بریدیم و گذشتیم

از جمله متاعی که به بازار جهان بود
یک جامه بر اندام، بریدیم و گذشتیم

رباعی زیبا برای سنگ قبر پدر

روشنی بخش دل هر با هنر باشد پدر

بهترین سرمایه از بهر پسر باشد پدر

کس نمی داند مقامش را بجز یزدان پاک

آسمان زندگانی را قمر باشد، پدر

پدر جان یاد آن شب ها که ما را شمع جان بودی

میان نا امیدی ها چراغ جاودان بودی

برایت زندگی کردن اگرچه رنج وسختی بود

بنازم همتت بابا صبور و مهربان بودی

چه غریبانه و ناباورانه می روند آنان که دوستشان داریم

آنچه می ماند فقط خاطرات است

و ما تنها تسلیم خواست پروردگاریم

متن سنگ قبر پدر

اشعار حافظ برای سنگ قبر پدر

هر دم که یادت می کنم اشک از بصر ریزد مرا

چون یاد رفتارت کنم خون جگر ریزد مرا

ای رفته از پیشم کنون از خاطرم کی میروی

گفتار تو چون بنگرم بغض گلو گیر مرا

ای چرخ فلک خرابی از کینه توست

بیدادگری شیوه دیرینه توست

ای خاک اگر سینه تو بشکافد

بس گوهر قیمتی که در سینه توست

شرری زدی به جان ها، که بیان آن نشاید

گوهر دلم تو بودی، که به خاک آرمیدی

ز سروش باغ رضوان، تو چه نغمه ای شنیدی

که وصال کوی جانان، به بهای جان خریدی

اشعار سعدی برای سنگ قبر پدر

خاطر آخرین نگاهش، قلبمان را به آتش کشیده
یاد آخرین کلام گرمش، سینه را مالامال اندوه کرده است
و در میان موجی از ناباوری
در حسرت نگاه با محبتش می سوزیم

پنهان به خاک گشت چو قد رسای تو

غمگین مباش، در دل ما هست جای تو

بعد پرپر شدنت ای گل زیبا چه کنم
من به داغ تو پدر رفته ز دنیا چه کنم
بهر هر درد دوائیست به جز داغ پدر
من به دردی که بر او نیست مداوا چه کنم

شعر سنگ قبر پدر

فاتحه ای چو آمدی بر سر خسته ای بخوان

لب بگشا که می دهد لعل لبت به مرده جان

آن که به پرسش آمد و فاتحه خواند و می رود

گو نفسی که روح را می کنم از پی اش روان

بسته ای زیبا دو چشمانت به روی این جهان
کار من از دوریت هر شب شده داد و فغان

روز مرگم نفسی وعده دیدار بده

وان گهم تا به لحد فارغ و آزاد ببر

کجایی دختر غم پرور من؟
عزیز خوب و از گل بهتر من

هنوز هم با چنین ماتم نشینی
نمیشه مُردن تو باور من

متن سنگ قبر پدر

هیچ دانی که ز هجران تو حـــــالم چون شد

جگرم خون و دلم خون و سرشتم خـون شد

باورم نیست كه دیگر نشـنوم آوای تو
یــا نبـینم روی مـاه و قامت رعـنـای تو
سالها سنگ صبورم بودی و هم صحبتم
بی تو رنگ یأس دارد منزل و مأوای تو

بود که بار دگر بشنوم صدای تو را؟
ببینم آن رخ زیبای دلگشای تو را

کی ام مجال کنار تو دست خواهد داد
که غرق بوسه کنم، باز دست و پای تو را

دل گرفته من کی چو غنچه باز شود؟
مگر صبا برساند به من هوای تو را

متن نوشته سنگ قبر پدر

یاران مددی پرم به خاک افتاده است
قلبم، جگرم، سرم، به خاک افتاده است

سرتاسر روزگار من پاییز است
تا سرو صنوبرم به خاک افتاده است

بیابان تا بیابان، ناله دارم
در این دنیا، گلی گم کرده، دارم

اگر جویم گلم در این بیابان
به مثل بلبلی من ناله دارم

شد فصل بهار و شدم از غصه هلاک
دارم جگری کباب و چشمی نمناک

گل ها همه سر ز خاک بیرون کردند
الا گل من که سر فرو برده به خاک

متن سنگ قبر پدر

متن ادبی سنگ قبر پدر

به روز مرگ چو تابوت من روان باشد

گمان مبر که مرا درد این جهان باشد

برای من مگری و مگو دریغ دریغ

به دوغ دیو درافتی دریغ آن باشد

جنازه ام چو ببینی مگو فراق فراق

مرا وصال و ملاقات آن زمان باشد

از داغ جگرسوز تو زیبا پسر من
آمد به سر من، آنچه نباید به سر من

تا جان بود اندر تنم، ای غنچه خندان
هرگز نرود روی خوشت از نظر من

چنین قفس نه سزای چو من خوش الحانیست
روم به گلشن رضوان که مرغ آن چمنم

متن مذهبی سنگ قبر پدر

سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز
مرده آنست که نامش به نکویی نبرند

مرگ پایان کبوتر نیست
مرگ وارانه ی یک زنجره نیست
مرگ در ذهن اقاقی جاریست

باورم نمی شود! کی کسی شنیده است
زیر خاک گم شوند، قله های استوار؟

بی تو گر دمی زنم، هر دمی هزار غم
روی شانه دلم، هر غمی هزاربار

از زبان سوسن آزاده ام آمد به گوش
کاندر این دیر کهن کار سبکباران خوش است
حافظا ترک جهان گفتن طریق خوشدلیست
تا نپنداری که احوال جهان داران خوش است

متن زیبای سنگ قبر پدر

چه جای شکر و شکایت ز نقش نیک و بد است
چو بر صحیفه اصلی رقم نخواهد ماند

گفتم چو غنچه خنده زنم، در دیارِ تو

که غرقِ گریه شدم، بر مزار تو

ما راست داغِ مهرِ تو، بر سینه یادگار

رفتی، ولی زِ دل نرود یادگار تو

زود بودش سفر مرگ ، ولی گل مگر دیر تواند پژمرد

بی همگان به سر شود

بی تو به سر نمی شود

داغ تو دارد این دلم

جای دگر نمی شود

نمونه متن سنگ قبر پدر

گل به گل گردم و تعریف کنم حسن تو را
زکجا غنچه بچینم که دهد بوی تو را

خوشا آنانکه با عزت ز گیتی

بساط خویش برچیدند و رفتند

نگردیدند هرگز گرد باطل

حقیقت را پسندیدند و رفتند

ای سفر کرده به معراج، به یادت هستیم

ای گل پرپر ما، چشم به راهت هستیم

تو سفر کردی و آسوده شدی از دوران

ما، ماتم زده هر لحظه به یادت هستیم

خوشا آن کس که نیکی حاصل اوست

پیاپی عشق یزدان در دل اوست

خوشا آن کس که بعد ترک دنیا

بهشت جاودانی منزل اوست

نوشته سنگ قبر پدر

خداحافظ ای شعر شبهای روشن
خداحافظ ای قصه عاشقانه
خداحافظ ای آبی روشن عشق
خداحافظ ای عطر شعر شبانه

برمزارم گریه کن اشکت مرا جان میدهد
ناله هایت بوی عشق و بوی باران میدهد

دست بر قبرم بکش تا حس کنی مرگ مرا
دست هایت دردهایم را تسلا میدهد

در چمن هر ورقی دفتر حال دگر است

حیف باشد که زکار همه غافل باشی

نقد عمرت ببرد غصه دنیا بگزاف

گر شب وروز دراین قصه مشکل باشی

گرچه راهی است پر از بیم ز ما تا بر دوست

رفتن آسان بود ار واقف منزل باشی

متن سنگ قبر پدر

متن زیبا برای سنگ قبر پدر

نسیم آسا ازین صحرا گذشتیم
سبک رفتار و بی پروا گذشتیم
به پای کوشش از دیروز و امروز
گذر کردیم و از فردا گذشتیم
کنون در کوی نا پیدا خرامییم
چو ا ز این صورت پیدا گذشتیم
رشید از ما مجو نام و نشانی
که از سر منزل عنقا گذشتیم

مرگ تو را چو داد گردون خبرم

خبرت نیست که یک باره چه آمد به سرم

کاش با قیمت جان، عمر تو می شد ممکن

تا دهم جانی و از بهر تو عمری بخرم

قصه درد تو را به که باید گفتن؟

ناله شام و سحر، را به که باید گفتن؟

روزها رفت و غم از سینه ما پاک نشد

این غم دیرگذر، را به که باید گفتن؟

جملات زیبا برای سنگ قبر پدر

صد بار خدا مرثیه خوان کرد مرا

در بوته صبر امتحان کرد مرا

هرگز نشکست پشتم از هیچ غمی

جز مرگ پدر که ناتوان کرد مرا

آن کس که مرا روح وروان بود پدر بود

آن کس که مرا فخر زمان بود پدرم بود

افسوس که رفت از سرم آن سایه رحمت

آن کس که برایم نگران بود پدرم بود

آتش هجران تو همچون سپندم می کند

پر ز ناله همچو نی بند بندم می کند

داغ سنگینی که بر دل دارم از هجران تو

تا قیامت بر غم تو پای بندم می کند

پدر جان یاد آن شب ها که ما را شمع جان بودی

میان نا امیدی ها چراغ جاودان بودی

برایت زندگی کردن اگرچه رنج و سختی بود

بنازم همتت بابا صبور و مهربان بودی

متن غمگین برای سنگ قبر پدر

ای پدر مردانه بودن را به ما آموختی
روشنی دادی به جمع ما ولی خود سوختی
خسته بودی از مرام و خصلت این روزگار
رفتی و این آتش پر نور را افروختی

به یاد شمع رویت همچنان پروانه میسوزم

تورفتی من به جایت اندرین کاشانه میسوزم

گهی آیم کنار قبر تو با دیده گریان

گهی از مهربانی های تو در خانه می سوزم

حرمت هستی ما ای پدر از نام تو بود
تو مپندار که رفتی و فراموش شدی

گل پرپر ، کجا گیرم سراغت ؟
صدای گریه می آید ز باغت

صدای گریه می آید شب و روز
که می سوزد دل بلبل ز داغت

اشعار روی سنگ قبر پدر

نازنین تر ز قدت در چمن حسن نرست
خوش تر از نقش تو در عالم تصویر نبود

ای دریغا چه گلی رفت به خاک
چه بهاری پژمرد، چه دلی رفت به باد

چه چراغی افسرد، چه کسی باور داشت
که گل پر نفس باد بهار، ناگهان خواهد مرد!

به صداقت صدای قشنگت، به لطافت عاطفه ات،

به محبت و مهربانی ات، به زیبایی چهره معصوم و قشنگت،

تنها با یاد شیرین زبانی هایت دلخوشیم

ای سرخ گل، که باد ربودت ز باغ من

گفتی به باد خیره، چه بر باغبان گذشت؟

شعر کوتاه برای سنگ مزار پدر

جای گریه است بر این عمر که چون غنچه گل

پنج روز است بقای دهن خندانش

ای جگر گوشه، که دیده ی من جای تو بود

دلم آشفته آن قامت رعنای تو بود

کی خبر داشتم از کینه این چرخ کبود

که چو صیاد کمین کرده، جویای تو بود

گلی بودم نه وقت چیدنم بود

پدر بودم نه وقت مردنم بود

گلی بودم میان شاخه گلها

نه وقت زیر خاک خوابیدنم بود

نگویم که مُردن روا نیست یا رب

ولی کاش مرگ عزیزان نبودی!

متن سنگ قبر پدر

تک بیت زیبا برای سنگ قبر پدر

ای دریغا از جفای روزگار بی وفا

من نگین انگشتری، گم کرده ام

در میان چاه جور و حمله گرگ اجل

یوسفی در وادی ناباوری گم کرده ام

چون قصه ی عشق، نقش دفتر شد و رفت

چون لاله ی نو شکفته، پرپر شد و رفت

حالا که بهار می رسد، صد افسوس

آن لاله ی سرخ چون کبوتر شد و رفت

از خون دلم، دو دیده را، تر بکنم

این عمر، چگونه بی تو، من سر بکنم

در خاطر من، بهار بی پاییزی

من مرگ تو را، چگونه باور بکنم؟

دو بیتی زیبا برای سنگ قبر پدر

نه چشم دل به سوئی، نه باده در سبویی
که تر کنیم گلویی، به یاد آشنا ما

ز ما هر آن که او دور، چو دل به سینه نزدیک
ز ما هر آن که نزدیک، از او جدا، جدا ما

بنال ای دل که نور چشم ما رفت
بکن شیون که آن دلدار ما رفت

همه روزی روند، اما چرا او
به این زودی، به پیش چشم ما رفت

افسوس که سرمایه ز کف بیرون شد

وز دست اجل، بسی جگرها خون شد

افسوس که نامه پدر ی، طی شد

وان تازه بهار زندگی، دی شد

تو بودی نو گل گلخانه ما

سفر کردی تو از کاشانه ما

همانند پرستوهای عاشق

خودت رفتی، غمت در خانه ما

رباعی زیبا برای سنگ قبر پدر

بُوَد که بار دگر بشنوم صدای تو را؟

ببینم آن رخ زیبای دلگشای تو را

کی ام مجال کنار تو دست خواهد داد

که غرق بوسه کنم، باز دست و پای تو را

دل گرفته من کی چو غنچه باز شود؟

مگر صبا برساند به من هوای تو را

مرگ تو را چو داد گردون خبرم

خبرت نیست که یک باره چه آمد به سرم

کاش باقیمت جان، عمر تو می شد ممکن

تا دهم جانی و ازبهر تو عمری بخرم

نمرده است

که شور و شعور نامیر است

شکسته نیست

که همواره کوه پا برجاست

نخفته است

کلامش پیام بیداری است

به سربلندی و افتادگی که خود می گفت

چو آبشار و چو رود

اشعار حافظ برای سنگ قبر پدر

بر نمی گردی ولی من همچنان در شعرها
هی ردیفش می کنم این واژه ی برگرد را

سکوت می کنم و عشق، در دلم جاری است
که این شگفت ترین نوع خویشتن داری است

نیست اشک لاله گون کز چشم بیرون می رود

از غمت خون شد جگر وز دیده بیرون می رود

پای سروی، جویباری زاری از حد برده بود

های های گریه در پای توام، آمد به یاد

امشب از حسرت رویت دگر آرامم نیست

دلـــــم آرام نگیــــرد کـه دل آرامم نیست

اشعار سعدی برای سنگ قبر پدر

هر یک از دایره جمع به راهی رفتند

ما بماندیم و خیال تو به یک جای مقیم

در غــم هجر رخ مــــاه تو در ســـوز و گدازیم

تا به کی زین غم جانکاه بسوزیـم و بسازیم

روزها رفت و گذشت و در اندیشه باز آمدنت، لحظه ها طی شد و مرد!

و نگاهم هر روز، باز هم با همه شوق، کوچه ها را پایید.

مثل آن روز که می آمدی از دور … دریغ!

دل من در غم هجران توای خوب ترین، چه بگویم، چه کشید …

متن سنگ قبر پدر

شعر مناسب سنگ قبر پدر

ای کاش که جای آرمیدن بودی

یا این ره دور را رسیدن بودی

کاش از پی صد هزار سال، از دل خاک

چون سبزه، امید بردمیدن بودی

نابهنگام اجل، فرصت بودن بگرفت

بلبلی را ز چمن، حین سرودن بگرفت

مهر تو، حک شده در قلب همه یارانت

کی توان خاطر تو، تا دم ماندن بگرفت

از یاد تو یک نفس دلم غافل نیست

هر چند که جز حسرت دل حاصل نیست

از شوق تو می سوزم، ولی سازم، چون

آن دل که به شوق تو نسوزد، دل نیست

متن سنگ قبر پدر

می توان گفت چه تلخ!

حیف شد از دست ما رفت آن عزیز
آن توانا
آن بزرگ
آن زنده یاد
کاش تا او زنده بود
می شنید از ما بزرگی های خویش
می شد از این گفتگوها نیز شاد
کاشکی جای سرود زنده یاد
در حضورش می سرودم زنده باد

میتوان گفت چه تلخ!
یا چه سنگین و سیاه!
یا که افسون و صد اه!
میتوان در پی اندوه و غم ان یار رحیم
صبح هر روز به اندازه صد سال گریست!
مرگ درماندگی و ماتم نیست!
ناله و گریه و افسردگی هر دو نیست!
مرگ تاریکی نیست!
رمز تاریکی مرگ؟
لحضه ان مزه بر هم زدن و چشم گشودن به جهان دگر است!

تا کی ز مصیبت غمت یاد کنم

آهسته ز دوری تو فریاد کنم

وقت است که دست از این دهان بردارم

از دست غمت هزار بیداد کنم

متن نوشته سنگ قبر پدر

سایه اش همچون پناهی بود و رفت

شانه هایش تکیه گاهی بود و رفت

شادی ما بود دیدار رخش

شادی ما یک نگاهی بود و رفت

ای خدای مهربان آن گونه که شایسته است

این عزیز را دوستش بدار و بیامرزش

عاقبت زین دار فانی پر کشیدم یا حسین

عشق تو مهر علی بر سینه دارم یا حسین

چون در این وادی غریبم جان زهرا پدر ت

در شب جمعه گذر کن بر مزارم یا حسین

گریه بر درد فراوان نکنم پس چه کنم؟
ناله از سینه سوزان نکنم پس چه کنم؟

من که اندر ملاء عام نکردم زاری
گریه در این شب پنهان نکنم پس چه کنم؟

متن ادبی سنگ قبر پدر

من که از داغ عزیز مرغ دلم گشته کباب
گریه در خانه تنها نکنم، پس چه کنم

هرچه دیدم ز غم اظهار نکردم به کسی
گریه بر درد فراوان نکنم پس چه کنم؟

پیوسته در هوای تو چشم در جستجو

هر لحظه با خیال تو جانم به گفتگوست

دیدی ای دل که خزان با گل و گلزار چه کرد

تیغ طوفان بلا با گل بی خار چه کرد
شعله شمع به آرامی و مظلومی سوخت

داغ آن با دل پروانه بی یار چه کرد

رفتی ز دست ما و نماند از برای ما

غیر از غمی، شکسته دلی، جان خسته ای

تو مرغ جاودان بهشتی شدی ولی

داند خدا که پشت مرا چون شکسته ای

شعر مذهبی سنگ قبر پدر

باز این قصه تکراری گلبرگ و خزان
شرح حالی است برای تو که بی تکراری

دلبری کردی و دلدار تو را با خود برد
این بود عاقبت نیکی و خوش کرداری

می توان گفت چه تلخ!
یا چه سنگین و سیاه!
یا که افسوس و فغان و صد آه!
می توان در پی اندوه و غم رفتن آن یار رحیم!
صبح هر روز، به اندازه صد سال گریست!
مرگ درماندگی و ماتم نیست،
ماتم و گریه و افسردگی هر دم نیست!
مرگ تاریکی و ماتم نیست؛
رمز تاریکی مرگ، لحظه آن مژه بر هم زدن و چشم گشودن به جهان دگر است!
لحظه شوق به معبود رسیدن شاید، چشم ها را باید بست!
زندگی در گذر ثانیه ها، جاودان ساختن نیکی هاست، مرگ آغاز دگر زیستن است.

متن سنگ قبر پدر

شعر زیبای سنگ قبر پدر

قصه درد تو را به که باید گفتن؟
ناله شام و سحر، را به که باید گفتن؟

روزها رفت و غم از سینه ما پاک نشد
این غم دیرگذر، را به که باید گفتن؟

چندی است آسمان دلم وا نمی شود
یک غم نشسته روی دلم پا نمی شود

احساس می کنم که دگر خاطرات تو
کنج خیال خسته ی من جا نمی شود

روزی درست مثل همین روزهای غم
گفتی بیا که دست های تو تنها نمی شود

حالا بیا و ببین که چه تنها و خسته ام
بعد از تو هیچ وقت دل من وا نمی شود

آسوده آنکه رنج جهان را کشید و رفت
خشنود آنکه بانگ خدا را شنید و رفت

در حیرتم که عمر شتابنده چون گذشت
گویی نسیم بود که بر گل وزید و رفت

این باغ غیر داغ عزیزان گلی نداشت
خوشبخت آن پرنده کزین جا پرید و رفت

آنکه بغضی در گلو، چون بغض طوفان داشت، رفت
نغمه ای شیرین تر از آوای باران داشت، رفت

گرچه او را این چنین پروای جان دادن نبود
او که عمری حسرت دیدار جانان داشت، رفت

نمونه شعر سنگ قبر پدر

سینه ام ز آتش دل و غم جانانه بسوخت
آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت

تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت
جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت

تو در وادی سپیدارها، چه می دیدی
که چون نسیم، به آن سمت (سبزه) کوچیدی

به سوگ غمبار تو خورشید، گریه سر داد
در آن غروب که بر روی مرگ، خندیدی

در سوک توأم ناله ز عیوق گذر کرد
داغ تو، دل سوخته را سوخته تر کرد

آهی که به یادت ز دل زار بر آمد
از کوه گذر کرد و بر افلاک اثر کرد

آتش هجران تو همچون سپندم می کند
پر ز ناله همچو نی بند بندم می کند

داغ سنگینی که بر دل دارم از هجران تو
تا قیامت بر غم تو پای بندم می کند

نوشته سنگ قبر پدر

چه خوش باشد در این دنیای فانی
به خوش نامی نمودن زندگانی

که بعد از ما بسی گردش کند چرخ
نماند جز نکونامی نشانی

آن یار کزو خانه ما جای پَری بود
سر تا قدمش چون پَری از عیب بَری بود

از چنگ منش اختر بَد مِهر به در برد
آری چه کنم دولت دور قمری بو

کسی رفت و یادش ز خاطر نرفت
که بر کُنه دل، یاد او، ماندنی است

هَزارا، تو نامش به آواز خوان
که بس قصه مهر او خواندنی است

آخرین نگاه تو
آغاز غم ما بود!

در سرنوشت گل، دو حقیقت رقم زدند
روزی به باغ آمد، روزی به باد رفت

متن زیبا برای سنگ قبر پدر

گفتم به کجا؟ گفت: صدایم کردند
گل بودم و از شاخه جدایم کردند
گفتم که فرشته ها چه کردندت؟ گفت:
روزی خور سفره ی خدایم کردند ...

تو نباشی، چه امیدی، به دل خسته من
تو که خاموشی، به شام و سحر، چه کنم با غم تو؟

چه کنم با دل تنها، که نشد باور من
تو ویرانی، خاموشی، کوهم مگر، چه کنم با غم تو؟

ماییم و هزار چشم خونین بی تو
ماییم و هزار بهت سنگین بی تو

ماییم و هزار دشت غربت در پیش
ماییم و هزار بغض سنگین بی تو

دل نمی خواست جدایی تو، اما چه کند؟
گردش چرخ، نه بر دایره دلخواه است!

جملات زیبا برای سنگ قبر پدر

ما داغ فراق دیده بودیم
افسانه غم شنیده بودیم

اما غم تو جانگداز است
دردیست که قصه اش درازاست

کس نمیرد گر دل او زنده شد با بوی عشق
تا ابد آن لاله در باغ جهان بشکفتنی است

دیگران گر بروند از نظر، از دل بروند
تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی

تو نیستی که ببینی
چگونه دور از تو
به روی هر چه در این خانه هست
غبار سربی اندوه
بال گسترده است!

متن سنگ قبر پدر

متن غمگین برای سنگ قبر پدر

یکی می پرسد اندوه تو از چیست؟
سبب ساز سکوت مبهمت چیست؟

برایش صادقانه می نویسم
برای آن که باید باشد و نیست

از روی تو دل کندنم آموخت زمانه
این دیده از آن روست که خونابه فشان است

ای کوه تو فریاد من امروز شنیدی
دردی ست در این سینه که همزاد جهان است

شب چو تنها می نشینم با خیالت گرم راز
هر نوا آید به گوشم، گویم این آوای اوست!

روزها چون بگذرم، از کوچه های خاطرات
هر کجا پا می نهم، گویم که جای پای اوست!

اشعار روی سنگ قبر پدر

دنیا بازیچه و ما در او میهمانیم
غافل منشین، که اندر او می مانیم

اندر دو جهان، خدا می ماند و بس
باقی همه «کل من علیها فان»ایم

گفتنی نیست ولی بی تو کماکان در من
نفسی هست دلی هست ولی جانی نیست

باورم ناید که دیگر نشنوم آوای تو

یا نبینم روی ماه و قامت زیبای تو

سال ها سنگ صبورم بودی و هم صحبتم

بی تو رنگ یأس دارد منزل و مأوای تو

غم فراق تو در خاطرم نمی گنجد

به روح بلند و همیشه بیدارت درود

شعر کوتاه برای سنگ مزار پدر

از شمار دو چشم، یک تن کم
وز شمار خرد، هزاران بیش

همی برد خواهد به گردش سپهر
نباید فکندن بدین خاک مهر

یکی زود سازد یکی دیرتر
سرانجام بر مرگ باشد گذر

همه مرگ راییم پیر و پدر
به گیتی نماند کسی جاودان

همه مرگ را ییم برنا و پیر
به رفتن خرد بادمان دستگیر

تک بیت زیبا برای سنگ قبر پدر

بی مهر رخت، روز مرا نور نماندست
وز عمر مرا جز شب دیجور نماندست

در هجر تو گر چشم مرا آب روانست
گو خون جگر ریز که معذور نماندست

گر چه خیزد ماتمی از هر غمی
فرق دارد ماتمی با ماتمی

لاجرم در مرگ مردان عزیز
گفت باید ای دریغا عالمی

ناله را هر چند می خواهم که پنهانش کنم
سینه می گوید که من تنگ آمدم فریاد کن

دو بیتی زیبا برای سنگ قبر پدر

تو نیستی که ببینی چگونه عطر تو
در عمق لحظه ها جاریست
چگونه جای تو در جان زندگی سبز است
چگونه عکس تو در برق شیشه ها پیداست

تو نیستی که ببینی چگونه می گردد
نسیم روح تو در باغ بی پدر ه من
چراغ، آینه، خانه بی تو، غمگین است

سرو خوش قامت من
تو به من یاد بده
که چه سان زیست کنم
بی تو، با خاطر تو!
همه را می بینم

جز تو را که خاطره ای شدی ماندگار برای قلب هایی که منتظرت هستند.

گناه آسمانی که تورا به آغوش کشید

و باخود برد را هرگز نخواهیم بخشید

تو میان بودنت و یادت ، یادت را برایمان گذاشتی و بودنت را افسانه ساختی

و امروز باز برایت گریستم

که چه دردناک بودرفتنت

و چه سخت بودباور کردن نبودنت

افسوس که چه آسان فراموش می کنم اشکهایم را

وچه زود عادت می کنم نبودنت در کنارم را

مرا دریاب و تنهایم نگذار

متن سنگ قبر پدر

رباعی زیبا برای سنگ قبر پدر

ز هجران تو پرپر می زند دل

ز دل تنگی به هر در می زند دل

چو بلبل در فراق رویت ای گل

به دیوار قفس سرمیزند دل

گلچین روزگار عجب خوش سلیقه است

می چیند آن گلی که به عالم نمونه است

ارغنون ساز فلک رهزن اهل هنر است

چون از این غصه ننالیم و نخروشیم

طوفان نوح زنده شد از اشک چشم من
با آنکــه در غمش به مـــدارا گریستم

اشعار زیبا مناسب سنگ قبر پدر

هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود
هرگز از یاد من آن سرو خرامان نرود
از دماغ من سرگشته خیال دهنت
به جفای فلک و غصه دوران نرود

پدر خوبم،
تو مسافر امتداد زندگیمان بودی
که بار سفر را بی خبر بر دوش خسته ات نهادی
و رفتی
سایه ای بودی و پناهی
و ما مغرور به داشتن تو

آیا این مطلب مفید بود؟
نظر خود را بنویسید! لطفا کلیک کنید